شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۷ - ۰۶:۰۹
۰ نفر

سازمان ملل در راه مقابله با مشکلات جهانی در کانون توجهات جامعه بین‌المللی قراردارد اما این پرسش مطرح است که آیا این قهرمان آسیب‌پذیر، توان پشت سر گذاشتن چالش‌های پیش روی خود را دارد یا خیر.

 در حال حاضر سازمان ملل در 19 کشور جنگ زده جهان، نیروهای حافظ صلح مستقر کرده است.با بروز بحران اقتصادی که این روزها سراسر جهان را دربرگرفته و بیش از همه غرب را درگیر خود کرده‌است، سازمان ملل و موقعیت و جایگاه آن در حل چنین مشکل جهانی در کانون توجه قرار گرفته‌است.

در مجمع عمومی امسال سازمان ملل در نیویورک، انتظارات همیشگی این سازمان از اعضای خود برای تامین بودجه آن  با نگرانی‌های نسبتا آشکار درباره تاثیر بحران جهانی اقتصاد بر فعالیت‌های این سازمان همراه شده بود. علاوه بر این نگرانی‌ها، علائم شوم و تهدیدآمیز آغاز یک جنگ سرد جدید و احتمال تاثیر آن بر عملکرد شورای امنیت سازمان ملل بر گفت‌وگوهای رهبران جهان در مجمع عمومی امسال سایه انداخته بود.

بان‌کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل در سخنرانی خود که آغازگر اجلاس امسال این سازمان بود، به‌ندرت به نکته مثبتی درباره امور جهانی اشاره کرد که نشان دهنده گرایش فزاینده اعضای جامعه جهانی به رویارویی - به جای همکاری - با یکدیگر است. سخنان بان‌کی‌مون همچنین به شکلی غیرمستقیم از بازماندن این سازمان از پیشرفت در عرصه‌های جهانی – از جمله جنگ اعلام شده سازمان علیه فقر و نیز مشغول بودن کشورهای عضو به امور داخلی خود – حکایت می‌کرد.

در واقع فهرستی که دبیرکل از « چالش‌های فرا روی رهبری جهان» ارائه کرد، فهرستی طولانی بود. سازمان ملل در راه مقابله با مشکلات جهانی در کانون توجهات جامعه بین‌المللی قرار دارد. اما این پرسش مطرح است که آیا این قهرمان آسیب‌پذیر، توان پشت‌سر گذاشتن چالش‌های پیش‌روی خود را دارد یا خیر.

سازمان ملل متحد مجموعه‌ای پیچیده از کشورهاست که موضوعات و مسائل بسیاری را در سطح جهان – از حفظ صلح و امنیت گرفته تا موضوع توسعه و حقوق بشر – پوشش می‌دهد و تا حد قابل‌ملاحظه‌ای آینه تمام نمای جامعه جهانی است. در اجلاس امسال، به جای جنب و جوش همیشگی دیپلمات‌ها، روزنامه‌نگاران و عکاس‌هایی که هر سال با عجله راهروهای مقر سازمان را در نیویورک می‌پیمودند یا پشت صندلی کافه‌های متعدد آن مشاهده می‌شدند، احساسی ناخوشایند از نومیدی و تقدیری شوم در فضا پراکنده شده بود.

علت این وضعیت آن است که خوش‌بینی حاکم بر جامعه جهانی در چند سال پیش، هنگامی که بان‌کی‌مون سکان هدایت سازمان ملل را در دست گرفت، در نتیجه انفعال و حتی ناتوانی این سازمان – در پی مشکلات و نگرانی‌های اقتصادی و غیراقتصادی که گریبانگیر جامعه جهانی از غرب تا شرق شده – یکسره بر باد رفته است.

بسیاری از دیپلمات‌ها بر این باورند که راه پیش رو می‌تواند ناهموار‌تر و بدتر نیز باشد و اینکه ممکن است در حال حاضر ما تنها شاهد صحنه‌های ابتدایی یک بحران بزرگ اقتصادی در سطح جهان باشیم؛ بحرانی که موجب اعلام وضعیت اضطراری از سوی سازمان ملل خواهد شد.

نکته قابل توجه در روزهای اخیر این است که در ایالات متحده، کشور میزبان سازمان ملل، بحران اقتصادی بزرگی به‌وجود آمده است. بحرانی که به باور برخی صاحب‌نظران ممکن است از لحاظ ابعاد و تبعات گسترده خود، با بحران عظیم وال‌استریت در سال 1929 برابری کند.
یک مقام عالی رتبه سازمان ملل که مایل به ذکر نام خود نیست، در این باره می‌گوید: «با توجه به تبعات احتمالی بحران اقتصادی برای جوامع غرب که به معنای کاهش حمایت مالی آنها از سازمان ملل خواهد بود، وضعیت نمی‌تواند بدتر از این شود، چرا که سازمان ملل در حال حاضر در جبهه‌های جهانی بسیاری از جمله اقتصاد و صلح و امنیت بین‌المللی، درگیر است.».

به گفته او، انتظارات بالایی که ابتدای انتخاب بان‌کی‌مون به‌عنوان دبیرکل سازمان ملل از وی وجود داشت، جای خود را به احساسی منفی درباره فقدان توانایی و قابلیت‌های رهبری در او داده است، هرچند بان‌کی‌‌مون خود تقصیر آن چه  این مقام عالی‌رتبه «زوال سازمان ملل» توصیف می‌کند، به گردن زیرمجموعه‌های این سازمان می‌اندازد.

اما علت اصلی این زوال چیست؟ پاسخ ساده و راحتی برای این پرسش وجود ندارد و مطمئنا بان‌کی‌مون بسیاری از مشکلات فعلی را که یکپارچگی، کارایی و پویایی سازمان ملل را تهدید می‌کند، از اسلاف خود به ارث برده است.

به‌عنوان مثال به‌نظر می‌رسد که مقامات سازمان ملل بیش از این نمی‌توانند برنامه « اهداف توسعه هزاره» این سازمان را نشان‌دهنده موفقیت خود بدانند؛ برنامه‌ای که مانند زنجیر سنگینی به پای دبیرکل سازمان بسته شده است و او را به این سو و آن سو می‌کشاند. سازمان ملل با تمام زیرمجموعه‌های خود در سراشیبی لغزنده‌ای افتاده است و هر روز بین انتظاراتی که از آن می‌رود با واقعیات، فاصله می‌افتد.

شاید بتوان گفت که سازمان ملل نمی‌بایست پیش از آنکه شرایط مالی لازم را احراز کند، برنامه «اهداف توسعه هزاره» را به مرحله اجرا بگذارد. براساس دستور کار اقتصادی، زیست‌محیطی و اجتماعی این برنامه که دست و پاگیر و پیچیده می‌نماید، سازمان ملل تلاش می‌کند تا سال 2015، گستره فقر را در جهان تا 50‌درصد سطح فعلی کاهش دهد، اپیدمی ایدز را مهار کند، شکاف‌های جنسیتی را کاهش داده و سطح تحصیلات را در سراسر جهان به‌خصوص کشورهای در حال توسعه ارتقا دهد. اما در حال حاضر بهترین اقدامی که سازمان ملل می‌تواند انجام دهد، این است که روشن کند تا چه حد از اهداف برنامه عقب است و اینکه برخی از اهداف این برنامه تا چه حد غیرواقعی و دست نیافتنی هستند.

به هر صورت، یک ابتکارعمل جدید ومهم – که حاصل اشتیاق عمومی برای استفاده از سازمان ملل با هدف رشد و پیشرفت 1/5 میلیارد نفر از محروم‌ترین مردم جهان بوده – به هر دلیلی بی‌اثر شده است، در حالی که در میان مقامات سازمان ملل شجاعت و جسارت لازم برای اذعان به این ناکامی مشاهده نمی‌شود.

با وجود ناکامی سازمان ملل در تحقق آرمان‌های بزرگی که خود را مشغول آنها کرده، بان‌کی‌مون همان الگوی رفتاری کوفی عنان، سلف خود را در پیش گرفته است. وی در مواجهه با بحران فزاینده غذا در سطح جهان، یک کار گروه عالی‌رتبه را مامور ارائه راهکارهایی برای رفع بحران کرده است.

اما توصیه‌ها و راهکارهای ارائه‌شده از سوی این گروه مشاور در عمل مؤثر نخواهد بود و مطمئنا تاثیر تلاش‌های آنها بر بحران جهانی غذا ناچیز خواهد بود، تنها به این دلیل ساده که سازمان ملل یک نهاد مهم اقتصادی در سطح جهان به شمار نمی‌رود. تلاش‌های گذشته برای محول‌کردن نقش اقتصادی و افزایش مشارکت سازمان ملل در زمینه اقتصاد جهانی به نتیجه نرسیده است.

در سازمان ملل، این اسب است که به پشت گاری بسته شده است. مقامات این سازمان پیش از آنکه ابتدا شرایط سازمانی لازم را برای تحقق اهداف خود فراهم کنند، اولویت کاری خود را به موضوعات اقتصاد جهانی اختصاص داده و منابع مالی لازم را برای پیشرفت برنامه «اهداف توسعه هزاره» نادیده گرفته‌اند.

 در حالی که امسال قرار بر این بود که سالگرد صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر گرامی داشته شود، بحران جهانی اقتصاد آنچنان بر سایر موضوعات سایه افکنده که در اجلاس سالانه سازمان ملل، اولویت «حقوق‌بشر» جای خود را به «حقوق‌غذا» داد.

وضعیت اقتصادی سازمان ملل همچنین بر موضوع حفظ صلح و امنیت که از اهداف برنامه «اهداف توسعه هزاره» محسوب می‌شود، سایه افکنده است. این در حالی است که پیش از این، عملکرد زیر مجموعه‌های سازمان در عرصه صلح و امنیت بین‌المللی در نتیجه بوروکراسی دست و پا گیر فعلی مورد تردید قرار گرفته است.

 

هنوز ساختارهای اداری «واحد عملیات‌های حفظ صلح» سازمان ملل مشخص نشده است و آشکار نیست که آیا تجدید ساختار این زیرمجموعه، اقدامی هوشمندانه و مؤثر خواهد بود یا صرفا موجب تداخل بیش از پیش مسئولیت‌ها خواهد شد.

 

در حال حاضر سازمان ملل در 19 کشور جنگ زده جهان، نیروهای حافظ صلح مستقر کرده است. این در حالی است که شرایط فعلی این کشورها در دوره پس از جنگ چندان امیدوار‌کننده به‌نظر نمی‌رسد و وضعیت اقتصادی اسفبار این جوامع ممکن است آنها را تا آستانه جنگ داخلی و بی‌نظمی اجتماعی پیش ببرد و فشارهای موجود را بر سازمان ملل بیش از پیش افزایش دهد. انعکاس هر روز فاجعه دارفور سودان در رسانه‌های گروهی، یادآور ناتوانی سازمان ملل در تحقق اهداف تعیین شده‌اش است.

 

اما اشتباه محض است که تسلیم بدبینی شویم و سازمان ملل را به خاطر نقاط ضعف تأسف‌بارش سرزنش کنیم، در حالی که بسیاری از این نقاط ضعف – مانند ناتوانی در مداخله در بحران گرجستان در پی مخالفت روسیه با این اقدام در شورای امنیت – حاصل مشکلات داخلی برخی کشورها یا مناطق است. همان طور که مقامات سازمان بارها تاکید کرده‌اند، جهان بدون سازمان ملل به مکانی بدتر از آنچه اینک است، تبدیل خواهد شد.

 

آنچه در حال حاضر مورد نیاز جامعه جهانی است، یک سازمان ملل هوشمند و رو به تکامل است، نه سازمانی که خود را درگیر اهداف بلند پروازانه و غیرقابل تحقق کند و در نتیجه فاصله افتاده بین واقعیات و انتظارات، مشروعیت خود را از دست بدهد. مادامی که رهبری سازمان ملل، اعتیاد خود را به افیون «اهداف توسعه هزاره» و سایر ایده‌های اگرچه خیرخواهانه اما ناممکن ترک نکند، اهداف موردنظر محقق نخواهند شد.


آسیاتایمز-3 اکتبر 2008

کد خبر 68352

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز