وقتی دل میشکند، تازه عیارش معلوم میشود که تا نشکند، سنگی است اما همین که تکان خورد میشود متاعی گرانبها، گرچه بر سر هر کوی و برزن خریدار ندارد. بازار دل شکسته بین الحرمین است و باید شب جمعه میبودی و میدیدی که چه داغ است این بازار، جایی میان عشق و غربت؛ حد فاصلی میان خاک تا افلاک؛
بهخصوص آنها که نوبت شان سرآمده و باید وداع کنند با شهر پیامبر؛ همانها که باید احرام ببندند و به میقات روند و دعوت حج ابراهیمی را لبیک گویند.
و کجاست این میقات؟ «آبار علی» یا «ابئار علی»؛ یعنی چاههای علی که هنوز میجوشد و حتی نامش بر بطریهای آب یک ریالی مدینه است و این لابد جنبهای تمثیلی دارد که اگر از شهر پیامبر به سوی خانه خدا میروی، باید آنجا احرام بندی که نام زلالترین و پاکترین عنصر حیاتش علی است، افزون بر آنکه در کنار مسجدی باشد، «شجره» نام؛ شجره طیبه ولایت که اول گام است برای رسیدن به توحید و همین میشود که وقتی دعای امیرمؤمنان را کنار مضجع پیامبر و مدفن فرزندانش در بقیع و قبر گمشده در یتیم هستی میخوانی، دلت بیاختیار میلرزد و اشک از کنار چشم راه میجوید.
و مدینه از حالا رو به خلوتی میگذارد. آنها که پیش از زیارت خانه خدا به شهر پیامبر آمده اند، حالا با لباس احرام، دسته دسته و گروه گروه به سوی شجره رهسپارند و تو هر روز میبینی حاجیهای هر کشور سفیدپوش باروبنه بر اتوبوسی گذاشتهاند و روبه میقات دارند و حاجیهای خودمان نیز؛
که چند روزی است پروازها از ایران به جده و سپس مکه مستقیم شده و بسیاری از زائران اکنون در جحفه به میقات رفتهاند و حتی عمره تمتع بجا آوردهاند و تو در اینجا که مدینه باشد میبینی چطور آدمهای بعثه میدوند و تلاش میکنند تا حاجیان بتوانند با خیال راحت به مناسک برسند.
پروازها بر خلاف عرف معمول سروقت میپرد، پذیرایی در حد معمول، مطلوب است و هر روز بعثه پر از کاروانهای ایرانی میشود که میآیند تا در برنامههای فرهنگی روزانه اینجا شرکت کنند. برنامههای فرهنگی متنوعی که لازمه این سفر است.
حتی یکیدو روز پیش، اینجا نرم افزاری به نام«بهسوی حقیقت» رونمایی شد که حاوی 750 جلد کتاب و مقاله از آثار معتبر دینی در زمینه شیعه شناسی و پاسخ به شبهات است. با تمام اینها، هنوز جای کار زیاد وجود دارد.
و اینکه مدینه عجب حال و هوای مشهد دارد. وقتی اذن دخول حرم نبوی همان است که روبهروی گنبد طلا جلوی باب الجواد یا صحن سقاخانه میخوانی، با همان کبوترهای دلخسته نمیتوان یاد خورشید خراسان نیفتاد. فقط تو میمانی با معنای غریب الغربا که زیبنده توس است یا بقیع؟