برای این مقصود باید تمام اعمال انسانی را شمرد و در صحت و سقم آن بحث کرد ولی چون عقاید و آداب و رسوم، مختلف است، از این بحثها نمیتوان به نتیجهای که قابل قبول همه باشد رسید مگر در دو مورد که: هر عملی اگر موجب آسایش خلق باشد رواست و هر عملی اگر باعث رنج دیگران باشد نارواست.
بله هر انسان عاقلی قبول دارد که توجه به نیازمندیها و خواهشهای دیگران کار خوبی است و بیاعتنایی به احساسات و امیال دیگران، کاری زشت و ناپسند و همه میدانیم که سرچشمه بدبختیهای بشر از این است که خواستههای یکدیگر را چنان که باید مورد توجه و اعتنا قرار نمیدهند و ما همه در این اشتباه و خطا شریکیم و از نتیجه خطای یکدیگر رنج میبریم. قاعدتاً هر چه از عمر میگذرد و بر تجربه حیات میافزاید. باید از این بیتوجهی و سوء رفتار در ما بکاهد ولی متأسفانه این توفیق، نصیب همه کس نمیشود.
همه در بدیها سهیم هستند و گناه بدیها و رنجهای زندگی را همه باید به گردن بگیریم، زیرا همیشه و در همه حال رعایت حال دیگران را نمیکنیم و به درد دل یکدیگر گوش نمیدهیم. در صورتی که بارها تجربه کرده و میدانیم که اگر به کسی محبت کنیم و خواستههای او را در نظر بگیریم او نیز یقینا با خود ما و حتی با دیگران، همینگونه و به همین منوال رفتار خواهد کرد، چرا که هر دلی و حتی اگر از سنگ هم باشد از گرمای محبت، نرم میشود.
اگر آداب معاشرت را یکایک مورد دقت قرار بدهیم، میبینیم که همگی برای رعایت احوال دیگران و ابراز محبت، بوجود آمدهاند، اگر سلام و احوالپرسی میکنیم به خاطر این است که علاقه خود را به سلامتی طرف مقابل نشان دهیم، اگر دست او را میفشاریم به خاطر این است که عهد دوستی را تجدید کنیم، اگر با یک نفر صحبت میکنیم، او را شما خطاب میکنیم، این امر به این دلیل است که او را محترم میشماریم.
خوراک خود را به او تعارف و تقسیم میکنیم و در داخل و خارج شدن از مکانی اول به او تعارف کرده و اجازه میدهیم اول او خارج یا داخل شود این بدین معنی است که به او احترام میگذاریم و او را بزرگ میشماریم.
البته این آداب و رسوم، معنی اصلی خود را از دست داده و اکثراً بدون فکر و اراده انجام میشود، ولی با این وجود هر کس که ذاتاً مهربانتر است، به آداب معاشرت و محبت به دیگران پایبندتر و مؤدبتر است.اگر از آداب محل و مردمی بیخبر هستید، تا آن که به آن آداب آشنا شوید، کافی است که با خلوص نیت و مهر و محبت رفتار کنید، چه بسا که قصور شما را در رعایت آداب، بر شما خواهند بخشید.
در صحنه نمایش دنیا، ما همه بازیگرانیم و باید ظاهر خود را متناسب با نقشی که بازی میکنیم بسازیم. در هر موقع و مکانی باید لباس مناسب با آن مکان و موقع را بپوشیم وگرنه در نظر بینندگان ادبنشناس و سبک مغز و نادان و یا متکبر و یا مغرور و بیاعتنا جلوه خواهیم کرد.
پاکیزگی نیز در قیاس با پوشش مناسب از اهمیت کمتری برخوردار نیست. دست و صورت پاکیزه و بدن شسته و موی آراسته و دندانهای تمیز نشان دهنده رشد شخصیت است و آنچه این صفات و مزایا را کامل میکند، قوت اراده و نشاطی است که در اثر تندرستی و تعادل مزاج، در چهره شخص دیده میشود.
بیان هر کس نشان دهنده شخصیت اوست و از اخلاق و احوال روحی و از پیروزی و ناکامیهای او حکایت میکند.مثلاً کسی که دائم از خود حرف زده و تعریف میکند، از خود شک دارد و میخواهد بدین وسیله در نظر خود و دیگران کسب اهمیت کند. یا کسی که اغلب به بحث و مجادله میپردازد برای این است که در خود حس حقارت میکند و میخواهد این حس را از دیگران بپوشاند.
پس اگر بخواهیم در هنر صحبت، ترقی کنیم، باید در رفع معایب خود بکوشیم، ولی با وجود این اصل مسلم، میتوان گفت که این هنر مانند خط و نقاشی، در حدود استعداد و طبیعت هر کس آموختنی و محتاج به تمرین است.
اینک چند نمونه از آداب صحبت را در ذیل میآوریم:
1 - شنونده خوبی باشید و به سخن گوینده (هر که باشد) با دقت و مهربانی گوش دهید.
2 - نه کم و نه زیاد، بلکه به اندازه و سهم خود صحبت کنید. اما کم گوی و گزیده گوی چون در...
3 - کسی را که ساکت بوده و یا کمتر صحبت کرده به گفتن وادار نمایید.
4 - هرگز از خودتان نگویید و تعریف نکنید بگذارید اگر صفاتی دارید از دهان دیگران شنیده شود.
5 - آهنگ صدا هر چه ملایم و با لحن خوبی باشد سخن مؤثرتر و دلنشینتر خواهد بود.
6 - هنگام گفتن یا شنیدن در چشم طرف مقابل نگاه کنید، زیرا سر به زیر انداختن و از نگاه دیگری فرار کردن دلیلی بر حجب و عدم اعتمادبهنفس و یا سوءنیت و یا تقصیر و تکبر است.