همشهری- علیرضا احمدی: خاورمیانه آبستن تحولات بسیاری است و برخی کارشناسان معتقدند برایند ائتلافسازیهای اخیر در این منطقه، ایجاد تغییرات بنیادین در نظم نوین منطقهای و حتی بینالمللی و پایان یکجانبهگرایی قدرتهای غربی، به رهبری آمریکاست؛ موضوعی که همگرایی روزافزون روسیه، چین و ایران نمودی از این ادعا بهحساب میآید.
محسن پاکآیین، دیپلمات سابق ایران معتقد است قدرتهای غربی که نگران همگرایی بیش از پیش ایران، چین و روسیه هستند، رویکرد مهار کشورهای محور در منطقه اوراسیا را دنبال میکنند. گفتوگوی همشهری با محسن پاکآیین را در ادامه میخوانید.
در شرایط کنونی میتوان ادعا کرد روسیه، چین و ایران درحال برداشتن گامهای مهمی برای همگرایی در برابر قدرتهای غربی هستند؟
در این زمینه ابتدا باید به این موضوع اشاره کرد که امروز ناتو به رهبری آمریکا، بهدنبال این است که کشورهای محور در منطقه اقتصادی اوراسیا را که گفته میشود میتوانند هدایتکننده اقتصاد جهان در ۲۵ سال آینده باشند، مهار کند. این موضوع بیشاز همه در نوع مواجهه قدرتهای غربی با روسیه، چین و ایران که ۳ قدرت محوری در این منطقه هستند، به چشم میخورد و شاهد طرحریزیهای کلان در این حوزه برای مقابله و مهار این سهکشور هستیم. به همین دلیل هم هست که درمقابل چنین رویکردی ازسوی غرب با هدف استمرار یکجانبهگرایی در نظام بینالملل، شاهد هستیم که روسیه، ایران و چین هم تلاش میکنند برای مقابله با این کشورهای غربی بهسوی همگرایی هرچه بیشتر حرکت کنند.
در شرایط کنونی این رویکرد همگرایانه از سوی ایران، روسیه و چین با هدف مقابله با یکجانبهگرایی قدرتهای غربی در چه قالبهایی درحال تحقق است؟
باید توجه داشته باشیم که در این مسیر ایجاد سازمانهای منطقهای تأثیرگذار، مانند سازمان شانگهای یا اتحادیه اوراسیا مدنظر روسیه، چین و ایران قرار گرفته و درعین حال، روسیه و چین در اتحادیههای فرامنطقهای مانند «بریکس» نیز فعال هستند؛ اتحادیهای که متشکل از قدرتهای نوظهور اقتصادی جهان است و نقش مؤثری در ترسیم چشمانداز آینده اقتصاد دنیا دارد. بر همین اساس جمهوریاسلامی نیز تقاضای عضویت در این اتحادیه مهم اقتصادی را مطرح کرده و این درخواست با استقبال و حمایت روسیه و چین نیز مواجه شدهاست. درچنین شرایطی در مقطع فعلی ایران، چین و روسیه در کنار بقیه کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز و جنوب و غرب آسیا بهدنبال نوعی همگرایی هستند تا بتوانند با توسعهطلبی و یکجانبهگرایی قدرتهای غرب مقابله کنند و مانع منفعتطلبی روزافزون آنها شوند.
درحالحاضر این همگرایی میان ایران، روسیه و چین چه حوزههایی را دربرمیگیرد؟
این همگرایی در شرایط نوینی که بهوجود آمده، در چند حوزه مطرح است؛ ازجمله در زمینه امنیتی که همکاریهای روزافزون برای مبارزه با قاچاق موادمخدر، قاچاق انسان و همه تهدیدهای امنیتی را که از سوی غرب میتواند این کشورها را تهدید کند، دربرمیگیرد. ازسوی دیگر وجه مهم دیگر این همگرایی، استفاده از فرصتها و ظرفیتهای اقتصادی و تجاری است که از اهمیت راهبردی برخوردار است.
این همگرایی چه فرصتها و ظرفیتهایی بهویژه در حوزه اقتصادی به همراه دارد؟
در زمینه همکاریهای اقتصادی، در چند بخش میتوان شاهد توسعه روزافزون مناسبات با چین و روسیه، در کنار بقیه کشورهای منطقه بود که در این میان رونق تجارت از محوریترین موضوعهاست. باید درنظر داشت که کشورهای روسیه و چین بازار بزرگ و قابلتوجهی برای کشورمان بهحساب میآیند که بهدنبال رونق اقتصادی و صدور کالاهای غیرنفتی است. درمقابل آنها نیز میتوانند نیازهای ما را بهصورت واردات به ایران، تأمین کنند. موضوع مهم دیگر، ماهیت بسیار خاص ژئوپلیتیک ایران است که قابلیتهای ویژهای را برای ما در حوزه حملونقل و ترانزیت بهوجود آوردهاست؛ چین و روسیه و همچنین کشورهای آسیایمرکزی و قفقاز و تعدادی از کشورهای محصور در خشکی در همسایگی ما، میتوانند از چنین ظرفیت مهمی استفاده کنند.
آنها میتوانند با بهرهگیری از خطوط ریلی، جادهای و دریایی وارد ایران شوند و خود را به آبهای گرم خلیجفارس و دریای عمان برسانند. اکنون این اتفاق درحال رخدادن است و برخی کشورها از ظرفیتهای ایران در این بخش استفاده میکنند. در این میان چینیها نیز در راستای طرح و ابتکاری که در سالهای اخیر درحال پیشبرد آن هستند، به نام «یک کمربند - یک جاده» یا «جاده ابریشم جدید»، محور اصلی را برای همکاری با ایران، بحث حملونقل و ترانزیت قرار دادهاند. آنها معتقدند ایران حلقه اتصال آسیا، اروپا و آفریقا بهحساب میآید. درچنین شرایطی، در قالب نشستهایی مانند آنچه در روزهای اخیر در تهران شاهد آن بودیم، میتوان زمینه مناسب برای بهرهمندی از فرصتهای موجود را افزایش داد. این اجلاس سهجانبه که با حضور روسایجمهور روسیه و ترکیه در تهران همراه بود، فرصت بسیار خوبی برای توسعه همکاریهای اقتصادی در سطح منطقه بهحساب میآید و در عینحال میتواند امنیتزا باشد، چراکه امروزه اقتصاد ارتباط نزدیکی با امنیتسازی دارد. اگر در منطقهای امنیت از بین برود، سرمایه جذب نخواهد شد و این موضوع میتواند زمینهساز بروز مشکلات فراوانی شود.
چه چالشهایی، فرصتهای موجود در این همگرایی را تهدید میکند؟
بهنظر من در شرایط کنونی، مهمترین تهدید گسترش تروریسم در منطقه است؛ تهدیدی که ازسوی آمریکاییها وارد شدهاست و ازسوی برخی کشورهای منطقه نیز حمایت میشود. هدف اصلی آن هم بیثباتسازی کشورهای باثبات این منطقه است. با وجود این اما جمهوریاسلامی موفق شد با ابتکارات سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی و همچنین جانفشانی رزمندگان اسلام و مدافعان حرم، تروریسم تکفیری را که توسط آمریکا در عراق و سوریه ایجاد شده بود و ازسوی چند کشور منطقه هم حمایت میشد، از بین ببرد.
امروز این تروریسم در افغانستان و درمناطق شمالی این کشور، بهعنوان «داعش»، خیمه زدهاست و تهدیدی جدی برای صلح و ثبات در منطقه بهشمار میرود. در این بین بیثباتی در افغانستان و نبود یک دولت فراگیر نیز مزید بر علت شده تا فضای بهتری برای گسترش تروریسم فراهم شود. بنابراین شرایط ایجاب میکند که چین، ایران و روسیه برای مقابله با گسترش تروریسم در منطقه با یک سازوکار دستهجمعی فعالیت و بقیه کشورهای منطقه را برای مبارزه با این پدیده شوم بسیج کنند. در این میان با توجه به اینکه هم روسیه در مناطق مسلماننشین خود و هم چین در منطقه «سینکیانگ»، که آنجا هم مسلماننشین است، با مشکل جدی تروریسمتکفیری و نفوذ تفکرات وهابی مواجهند و بقیه کشورهای منطقه هم بهنحوی با این چالش دست به گریبان هستند، میتوانند با ایجاد سازوکارهای منطقهای، رویکرد مبارزه با تروریسم را با جدیت بیشتری، تا از بین رفتن آن، پیگیری کنند.
از آسیبهای دیگری که بهلحاظ امنیتی در منطقه وجود دارد، میتوان به قاچاق موادمخدر نیز اشاره کرد که آنهم به نوعی زاییده اقدامهای تخریبی آمریکا و عواملی است که ۲۰ سال در افغانستان حاکمیت داشتند و سبب شدند تولید موادمخدر در این کشور افزایش یابد.
سفر منطقهای بایدن چه تأثیری بر تحولات منطقهای در خاورمیانه داشته است؟
واقعیت این است که سفر منطقهای جو بایدن دستاوردی نداشت. او در موقعیت ضعیفی به سرزمینهای اشغالی و عربستانسعودی رفت. سفر منطقهای بایدن در زمانی اتفاق افتاد که او مدتها ادعا میکرد با آنها ارتباط نزدیکی برقرار نخواهد کرد، بهخصوص با سعودیها که مباحث حقوقبشری، ازجمله قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار منتقد سعودی، اصلیترین دلیل چنین رویکردی عنوان میشد، اما بهدلیل برخی نیازمندیها و همچنین جنگ اوکراین مجبور شد به سرزمینهای اشغالی و همچنین عربستانسعودی سفر کند. این در شرایطی است که بنا به اذعان خود آمریکاییها، بایدن از این حضور منطقهای، چه در تلآویو و چه در ریاض، دستاوردی نداشته است.
بهنظر میرسد امروز عربستانسعودی ترجیح میدهد با روسیه و کشورهای اوراسیایی کار کند. رژیم صهیونیستی هم که درحالحاضر دارای یک نخستوزیر موقت است، امیدی به آینده حمایتهای دولت بایدن ندارد. برهمین اساس سفر منطقهای رئیسجمهور آمریکا در موقعیت ضعف انجام شد و اصلا با نشست سهجانبه روسیه، ایران و ترکیه در تهران قابل مقایسه نیست. درچنین شرایطی ایران و روسیه به همکاریهای راهبردی خود ادامه میدهند و هر دو میکوشند ترکیه را به همکاریهای منطقهای بازگردانند تا این کشور برای استقرار امنیت و توسعه مناسبات اقتصادی همراه دیگر کشورها باشد و امید میرود این تلاشها به نتیجه برسد.
نظر شما