آقایان! اینجا جام جهانی است. شانزده تیم حذف شدند. اینجا میدان برتری هایی است که در پشتش حمایت ها و پشتیبانی های مشخص قرار دارد. آنگونه نیست که نسلهای بعدی را و همین جوانان امروز را به دیوانگی و دلفریبی واژه هایی مشغول کنیم که در تاریخ برایشان سودی ندارد. این نیروی اضافی یا سرمایه انرژی را در چه راهی دارید می کشانید؟ اجازه دهید جوانان ما نیز به نوعی در این جنبش بزرگ بشری سهیم باشند. جوانان ما دارای حواسی هستند که تارهای آن از همه بادهای گیتی به ارتعاش درمی آیند. این حواس را باید حفظ کرد. اجازه ندهیم هزاران حق دیگر در جامعه لطمه ببیند و شکست در جام جهانی ما را منقلب کند.
این پدیده های سرایت ملی در هر دوره ای و در هر کشوری دیده می شود. دوره ای با فوتبال، دوره ای با هنر و دوره ای با سیاست و گاه با تلخی اقتصاد و معیشت مردم. ما داریم به سویی می رویم که قهرمانان خود را سریع آلوده به الفاظ و صفت های غیررایج کنیم. مگر در قبل از جام جهانی به این اندازه صادق بودیم؟ چه نوشتیم، از این و از آن، چه لقب ها که نثار آنها نکردیم، مگر با دوربین دنبال آنها راه نیافتادیم، مگر همین قهرمانان نبودند! نوادگان ما نباید در آینده به خاطر بیاورند که نیاکانشان چگونه از چند پیروزی مست شده بودند و با دو شکست به هذیان افتادند. هیجانات مردم تا زمانی که به سادگی خود را به آن می سپارند، بسیار معصومانه است، اما آنانکه دوراندیش بودند، دانسته و سنجیده بازی را دنبال کردند و حتی پایان آن را نیز می دانستند. جام جهانی گذر تنگ و سختی است، جام جهانی بلهوس است، می بایست مهارت داشت، جام جهانی، برای خود فوت و فنی دارد که برای اهلش پنهان نیست ما می خواهیم از این جام بگذریم و کسانی را (قهرمانان) غرق کنیم. در این میان، جواب این ضایعات را چه کسی خواهد داد؟ رسانه ها را به جان علی دایی انداخته ایم، و مردم را نسبت به یک قهرمان تحریک کردیم و او را محکوم ابدی رویدادی دانسته ایم که خود آنرا نشناخته ایم. به نظر می رسد چون پیشگویی هایشان غلط درآمده اتفاق برایشان دردناک تر شده است. و حالا با تحریک دیگران که می گویند: «محکم تر! محکم تر بزنید، اجازه ندهید اثری از آنها باقی بماند.» تئوری های خود را عملی می کنند. مردم، مردم نباید فریب این تحریکات را بخورند. چه زود علاقه ها فرسوده شد! این غریب ترین نوع خواستن و علاقه داشتن است.
حال روشن شد که آن تیترها و واژه های لطیف، طبعی شکاک در ضمیر خود داشته است. بازی تمام شد، جام جهانی باقی است، روز از نو و روزی از نو، به امید یافتن ریشه ها. قاعده همین است، جوانان پیران را در گور می کنند.
جام به نیمه رسید!
جام جهانی دونیمه شد. شانزده تیم باقی ماندند و بقیه لباسهای اندوه شکست را پشت و رو پوشیدند و رفتند. اندیشه بی باک ژاپنی ها نیز غمناک بود. کجا رفت آن همه سرمایه و برنامه ریزی؟ چشم بادامی ها که اعصاب بیمار نداشتند آنها را چه شد؟ علم و تکنولوژی هم به کارشان نیامد، آنها که برزیلی ها را برای بنای ساختمان فوتبال خود خریده بودند در مقابل تماشاگران خود زانو زدند. در این حکایت هم وطن هم معنا ندارد و زیکو، محبوب برزیلی ها را جوانترها له کردند و از روی جسدش گذشتند، برانکو که جای خود را دارد. انگیزه زندگی در فوتبال همین است، آخر باید آنها زندگی کنند. آیا آنها (برزیلی ها) جلاد هستند. گلهای برزیلی از ناتوانی زیکو گفت، هیچکس به او رحمی نشان نداد، تنها کارلوس آلبرتو پریرا مربی برزیل بود که گوشه چشمی به او نشان داد و پنج بازیکن اصلی خود را به میدان نفرستاد. اما آنها که از روی نیمکت برای مراعات حال زیکو به میدان آمده بودند، می خواستند خودنمایی کنند. گیلبرتو، جونینو، سی سینیو، گیلبرتو سیلوا، روبینیو و ریکاردینیو، هنرهای خود را با رونالدو در یک میدان نه چندان جدی بیرون ریختند تا ژاپن یکبار دیگر معنای فوتبال را مرور کند. دو شکست و یک مساوی، هفت گل خورده و دو گل زده را به پای ین ها و کامپیوترهای ژاپنی ریختند تا نرم افزار تازه ای اختراع شود. مربی ژاپن زیکو یکی از بزرگترین بازیکنان تاریخ جهان بود نه برانکو! زیکو در پایان خطاب به هم وطنان زردپوش خود گفت: «شما جلاد هستید، فوتبال رحم در درونتان را کشته است.»
بازی های پیش رو
ژاپن رفت و برزیل روز سه شنبه به دیدار یک افریقایی سمج به نام غنا می رود. برای غنا ورزشگاه وستفالن دورتموند مسلخ نیست، آنها شیوه ارائه فوتبال در مقابل برزیل را می شناسند. آنها جمهوری چک و آمریکا را شکست دادند تا به دنبال ایتالیا به دور دوم برسند. آمریکا و چک بازماندند. ایالات متحده آمریکا با آن همه سرمایه گذاری تنها یک مساوی در مقابل ایتالیا داشت و شش گل خورد و رفت تا دوره بعد. اما استرالیا در یک توفان سرسام آور که از سوی کرواسی می وزید به تساوی رسید و به اتفاق برزیل صعود کرد. آنها دوشنبه در ورزشگاه فریتز والتر کایزرسلاترن با اعجوبه های چکمه ای رو به رو می شوند. کروات ها هم با تمام آن ادعاها رفتند. تا آنها باشند که با برانکو سازش نکنند!
جهانگیر کوثری: برای آنکه آفتاب را بر دیگران بتابانیم، باید آنرا درون خود داشته باشیم. نابردباری و تنگ نظری در افرادی که تریبون در اختیارشان قرار می گیرد و قلم به دستشان می دهند، افراط می آورد و پیش از آنکه به جنگ ریشه ها بروند، از آنچه که از خودشان سر می زند غافل می شوند و نمی اندیشند.
کد خبر 694