نظیر این گونه ارتفاعات و درهها در غرب ایران در منطقه دالاهو و یا منطقه بازفت مشاهده میشود ولی پوشش گیاهی تندوره متفاوت است.
باور کنید آنان که در ایران زیاد سفر کردهاند گاه هوس میکنند دوباره از یک استان یا یک منطقه یا جنگل و تالاب بازدید کنند.
این آرزو و هوس ممکن است در اثر شنیدن قطعهای از موسیقی آن منطقه، چشیدن غذای محلی، شنیدن نام منطقه و یا بدون دلیل در شما بیدار شود. این آرزو البته همیشه برآورده نمیشود. سفرهایی که برای انجام مطالعات صور ت میگیرند همیشه به دلخواه نمیتوانند باشند. ممکن است مردادماه در عسلویه و دیماه در اردبیل اتفاق بیفتد!
استان خراسان در هر فصل سال برای یک شکاربان جذابیت دارد. مهاجرت پرندگان در پاییز و زمستان، وجود یوز پلنگ در نایبندان، وجود قرقاول ایرانی در جنگل جهانبانی و بالاخره پارک صخرهای بینظیر تندوره از خصوصیات این استان مقدس است.
استان خراسان قبل از تقسیمبندی به خراسانهای سهگانه، وسیعترین استان ایران محسوب میشد و از نظر تنوع اقلیمی، آب و هوایی، پوشش گیاهی و نیز گوناگونی جانوری در سراسر ایران و منطقه بیمانند بود. شاید به خاطر این همه نعمت و تنوع است که آرزوی دیدار این بخش از ایران پیوسته درذهن زنده شود.بخت یار بود و قرار شد برای مطالعه جمعیت پرندگان پارک ملی تندوره و فیلمبرداری از پرندگان شاخص آن منطقه به خراسان برویم.
فعلا پارک تندوره در شمال خراسان رضوی قرار دارد. برای رسیدن به تندوره از راه زمینی باید از استان سمنان عبور کرد. عجب استانی؛ حدود یک سوم مناطق حفاظت شده را درخود جای داده است.
کویر، تفاوتی از جنس دیگر
پارک ملی کویر، کویر خارتوران، منطقه خوش ییلاق و منطقه حفاظت شده کویر جمعا دو میلیون هکتار وسعت دارد. کویر چقدر زیبا، متفاوت و آرامش بخش است و به راستی چند درصد ما متوجه زیباییهای کویر میشویم؟ چندی قبل با اتوبوس از شاهرود به تهران میآمدم. پرده اتوبوس را کنار زدم که کویر را نظاره گر باشم. کمک راننده آمد و پرده را کشید و بست. گفت آفتاب داخل ماشین میشود.
گفتم میخواهم بیابان را ببینم. با تعجب گفت بیابان هم دیدن دارد؟ اما این بار ما سفر خود را با یک لندرور بزرگ آغاز کردیم تا دیگر کسی معترض لذت بردن ما از زیباییهای کویر نباشد. از گرمسار و سرخه گذشتیم که زبان مردم آن مناطق در ایران منحصر به فرد است. زبان آنها را فقط خودشان میفهمند. جوانان اینجا خدمات زیادی را در طول جنگ تحمیلی انجام دادهاند.
شاهرود را دیدم. تعداد زیادی زوار مشهد در کوچهها و خیابانهای وسیع و پارکها بیتوته کرده بودند. عجب ساده و زیبا. اجاق گاز کوچک، چند ظرف مسی و پلاستیکی. خانم خانه اینجا هم مشغول رتقوفتق امور بود و بچهها که معلوم بود از این خانه موقت لذت میبردند. به یادم آمد که شاهرود شهر جوانان پر شور و تشکلات بینظیر حفاظت از محیط زیست است. سبزوار را مدتی بود ندیده بودم. عجب شهری است؛ شهری زیر سایه مشهد ولی بزرگ و آباد، مردم ساده و مهربان با همان لهجه آشنای خراسانی! « مودنی که چی موگوم؟» چقدر این مملکت وسیع زیبا و متنوع است.
به تناسب وجود مردم گوناگون، آداب و رسوم گوناگون و لهجههای مختلف، طبیعت نیز متفاوت است. اگر فقط پرندگان غالب را در هر منطقه حین حرکت مشاهده و نام آنها را یادداشت کنیم متوجه میشویم که به تناسب تغییر طبیعت و زیستگاه، پرندگان غالب منطقه تغییر میکنند. اگر یک پرندهشناس را با چشم بسته به نقطهای از ایران ببرید پس از مشاهده پرندگان غالب و یکی دو پرنده نادر محیط را شناسایی میکند که مثلا کجای ایران قرار دارد.
گردشگری بدون ضابطه، بلای طبیعت حدود 35 سال است که تندوره تبدیل به پارک ملی شده . بخشی از این منطقه در شمال پارک نیزبه منطقه حفاظت شده تبدیل شده است. این منطقه بهخصوص دره چلمیر (چهل میر) با تپهها، کوهها، صخرهها و درههای بسیاربسیار زیبا و گاه ترسناک برای فیلمبرداری مناسب است.
گرچه شاید روزی از این گفته پشیمان شوم و آرزو کنم که ای کاش تندوره را با همه زیباییهایش تنها میگذاشتیم! تا زمانی که فرهنگ گردشگری پایدار بدون آلودن و تخریب محیط زیست در ما پا نگیرد و نهادینه نشود بهتر است بسیاری از مناطق، بکر بمانند. هرجا که بهعنوان منطقه پرجاذبه معرفی شد پس از مدتی تبدیل به یک زباله دانی شد! میانکاله با تمام زیبایی در روزهای تعطیل عرصه جولان موتورسواران میشود. جنگل ابر انباشته از زباله بازدیدکنندگان و بهاصطلاح توریستها شده و تالاب انزلی محل دفن زبالههای سیاحان قایق سوار شده.
در امتداد رودخانه چلمیر، در دو طرف دره که مثل عدد هفت از شیب دو طرفه تشکیل شده به راه میافتیم. درختهای اورس که همانگونه Juniper است شیبها را پوشانده. این درخت را او رس (آب رس) هم میگویند، این درخت توقع خود را از محیط کم کرده و گاه با 200 سال عمر فقط یک مترونیم رشد میکند.
در شیب دره، در میان اورسها فضای زیبا و با طراوتی بهوجود آمده. رودخانه چلمیر آن پایین در ته دره روان است. این رودخانه مراتع وسیعی را در پارک ملی تندوره با 35هزار و 540هکتار وسعت بهوجود آورده است. در حال حاضر چرای بیرویه دام یکی از معضلات این پارک است.
درمیان شاخههای یک درخت اورس لانهای بافته شده از یکی از نادرترین پرندگان ایران یعنی «چرخ ریسک تورانی» نظر ما را جلب کرد. بچهها تصمیم گرفتند از ساکنان این لانه فیلمبرداری کنند. سه پایه و دوربین را علم کردند و در فاصله حدود 10 متری به انتظار نشستیم. حدود 2 ساعت گذشت هیچ فعالیتی مشاهده نشد، نه پرندهای وارد لانه شد و نه پرندهای خارج، عجیب است.در آن پایین در میان علفهای اطراف رودخانه یک لاک پشت مهمیزدار مشغول غذا خوردن بود.
رنگ کا سه تیره با مستطیلهای شاخی فرو رفته و یک نقطه سیاه بالای مستطیلها. به راستی برای تزیین لاک این جانور طبیعت چیزی کم نگذاشته. شاید برای استتار است و همخوان شدن با محیط اطراف. این لاک پشت در فهرست «ای یو سی ان» آسیب پذیر عنوان شده. در قسمت بالای شیب یک مارکبری به حالت ایستاده عضلات دوطرف سر را باز کرده بود. محلیها میگفتند دراین حالت، پرندگان رهگذر را شکار میکند. حتی میگفتند که پرندگان گاه روی سر آنها مینشینند. روابط بین جانوران کاملا ناشناخته است. بعید نیست که مار برای جلب طعمه ترفندهایی در آستین دارد که ما از آن بیخبریم.
بالاخره تصمیم گرفتم با احتیاط به لانه نزدیک شوم. چرخ ریسک تورانی لانه خود را از پشم و نخهایی که به دست میآورد میبافد. گاه روی گوسفند مینشیند و پشم را از پشت حیوان جدا میکند و در بالای شاخه به هم میبافد. لانه را در دست گرفتم و لمس کردم. پر بود از پرنده ولی بدون حرکت و صدا. لانه را خالی کردم. چهار جوجه همگی با یک نخ نایلونی خفه شده بودند. نخ نایلونی را پدرومادر برای بافتن لانه با خود برده بودند.
این نخ را یک ماهیگیر بیاحتیاط در اطراف چلمیر رها کرده بود. کافی بود که ماهیگیر نخ را دور دست بپیچد و آنرا قیچی کند. همین کار ساده حیات را حفظ میکند. بچهها از جوجههای مرده فیلمبرداری کردند. چقدر دوست داشتند که جوجهها را زنده ببینند ؟ جوجهها را پای درخت رها کردیم شاید خوراک مارهای فراوان تندوره شوند و جانورانی زنده بمانند. بازهم یک مار زیر پایمان دیدیم. به سرعت از ما دور شد. نمیدانم کی از کی ترسیده بود؟ افعی هم از دست ما فرار میکند. این یک افعی شاخدار ایرانی است بانام علمی
pseudocerastes persicus persicus.تندوره پرورشگاه و محل زندگی مارهای ایران است.
هما و عقابهای طلایی اینجا و آنجای آسمان درحال گردش بودند و ما احساس عجیبی داشتیم. درست مانند آنکه ابتدای خلقت و میلیونها سال قبل نظاره گر طبیعت بودیم آن طور که به دور از دست انسان آفریده شده بود. جوجههای مرده یادآور تاثیر دخالت دست انسان در طبیعت بکر تندوره بود. رفتهرفته به غروب آفتاب نزدیک میشدیم. غروب خورشید همیشه و همه جا رؤیایی و زیباست. بهخصوص وقتی که خورشید در شکاف صخرهای آن بالاها فرو میرود. لطف غروب در آن است که احتمالا باز هم خورشید طلوع خواهد کرد.
یکی از رفقا در پس صخرهای و در نور نارنجی خورشید پلنگی دید. او با راحتی و آرامش در فاصله 25 متری ما لمیده بود! تندوره را پلنگستان ایران مینامند و نیزمارسرا، کنام گربههای وحشی و جولانگاه همای سعادت و عقاب طلایی.
اشک شادی از دیدن این صحنه در چشمان ما میدرخشید. این بهشت دور افتاده، بکر و منحصر به فرد، در یک روز مجموعهای از حیات وحش منحصر به فرد ایران و جهان را به رخ ما کشید.
در روزهای بعد هم تندوره ما را به اوج شوق رساند؛ با همان صخرهها، مناظر، طلوع و غروبها و حیات وحش بینظیرش.
اما در بازگشت، وقتی که شنیدیم 28 هکتار از پارک ملی تندوره را از تن آن جدا میکنند، اشک ما رنگ غم بهخود گرفت. خدایا! آیا ما میدانیم که با زمین و طبیعت تو چه میکنیم؟ از تو میخواهیم که درک درستی از مارسرا و پلنگستان ایران عزیزمان به ما عطا کنی. آمین.