کارنامه سینمای ایران در پرداختن به ماجرای کربلا را اگر در زمینه فیلم‌های تاریخی - مذهبی بررسی کنیم به همان چند فیلم انگشت‌شماری می‌رسیم که این روزها رسانه‌ها فراوان به آنها پرداخته‌اند: «سفیر» (فریبرز صالح ۱۳۶۲)، «روز واقعه» (شهرام اسدی ۱۳۷۳) و «رستاخیز» (احمدرضا درویش ۱۳۹۲).

فریبرز عرب نیا

همشهری آنلاین- مسعود پویا: به غیر از فیلم‌های سفیر، روزواقعه و رستاخیز، یک مستند سینمایی به نام «کربلا؛ جغرافیای یک تاریخ» (داریوش یاری ۱۳۹۵) و یک انیمیشن سینمایی هم به اسم «ناسور» (کیانوش دالوند ۱۳۹۴) تولید شده است.

این بخش آشکار ماجرا و فیلم‌هایی است که به‌صورت مستقیم ماجرای کربلا را دستمایه قرار داده‌اند. جز اینها اما فیلم‌های ایرانی بارها به مضامین عاشورایی ارجاع داده‌اند که سرآمد تمام‌شان تعدادی از فیلم‌های دفاع‌مقدسی دهه‌های ۶۰ و ۷۰ است. پیوند عمیق جامعه ایران با عاشورای حسینی، باعث شده در تعدادی از آثار اجتماعی سینمای ایران هم به آیین‌های عاشورایی و مضامین و آموزه‌های کربلای حسینی ارجاع داده شود که تعداد این فیلم‌ها زیاد است.

این نوشته مروری است کوتاه بر چند فیلمی که در حاشیه و متن‌شان به مضامین عاشورایی و آیین‌های ایام محرم و صفر پرداخته‌اند؛ فیلم‌هایی که تعدادی‌شان اصلا در رده فیلم‌های مذهبی قرار نمی‌گیرند ولی نشانه‌های آشکاری از رویکرد به عاشورای حسینی دارند.

از عاشورا تا دفاع‌ مقدس

رسول ملاقلی‌پور سال‌ها پیش در «پرواز در شب» کوشید تا میان دفاع‌مقدس و کربلای حسینی پیوند برقرار کند؛ جایی که مهدی نریمان، فرمانده گردان کمیل، همچون سقای تشنه لب، می‌کوشد تا برای سربازان تشنه‌اش آب بیاورد و آن فصل معروف رجزخوانی نریمان در دل شب، نوعی استفاده هنرمندانه از ماجرای عاشورای حسینی را نمایان می‌کرد.

این حرکت ملاقلی‌پور، زمینه‌ای شد تا برخی دیگر از سینماگران جبهه و جنگ نیز به پیوند میان دفاع‌مقدس و نهضت امام‌حسین(ع) در آثارشان بپردازند. نمونه مثالی‌اش «مهاجر» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیاست که در فصل نهایی شهادت اسد را با تصویر آتش‌زدن خیمه‌ها (به مثابه تمثالی از ماجرای کربلا) پیوند می‌زند.

در نماهای بعد استفاده از صدای سم اسب‌ها، تصویری از یک اسب سفید و نی‌هایی که می‌سوزند، باز قرار است با تأکید فیلمساز چنین کارکردی را داشته باشند. ملاقلی‌پور در ۲فیلم «افق» و «پناهنده» از صحنه‌های عزاداری برای امام‌حسین(ع) فصل‌های جذابی خلق می‌کند که در هر دو به بهترین سکانس‌های فیلم‌ها بدل شده‌اند.

در «شب دهم» جمال شورجه با روایت داستانی در حاشیه جنگ، به واکاوی ماجرای یکی از شب‌های محرم در سال‌های قبل از انقلاب می‌پردازد. عزیز که در شب دهم پس از درگیری میان عزاداران و مأموران ارتش از مهلکه گریخته در سال‌های بعد احساس عذاب وجدان دارد. او برای منصرف‌کردن فرزند نوجوانش از حضور در جنگ، به جبهه می‌رود و در آنجا در پی یک انفجار دچار موج‌گرفتگی و سپس دچار تحول می‌شود.

جلوه‌هایی از باورهای عاشورایی

جدای از سینمای دفاع‌مقدس، جلوه‌های باورهای عاشورایی را می‌توان در فیلم‌هایی چون «به خاطر هانیه» (کیومرث پوراحمد، ۱۳۷۳) «بال‌های سپید» (ناصر و مهدی هاشمی، ۱۳۷۷) «راه‌طی‌شده» (عباس رافعی، ۱۳۸۴) و «مصایب دوشیزه» (مسعود اطیابی، ۱۳۸۵)، «من و زیبا» فریدون حسن‌پور ۱۳۹۱)، «عصر روز دهم» (مجتبی راعی)، «هیهات» (دانش اقباشاوی، روح‌الله حجازی، هادی نائیجی و هادی مقدم‌دوست ۱۳۹۴) و... مشاهده کرد. در میان این فیلم‌ها به خاطر هانیه با بیان تلویحی و پرداخت هنرمندانه‌ای که پوراحمد اتخاذ کرده، نمونه تأثیرگذارتری به‌نظر می‌رسد. نذری که پسر نوجوان با سماجت و با وجود تمام موانعی که بر سر راهش قرار دارد، انجام می‌دهد و با دمام زدن در شب عاشورا تا صبح، شفای هانیه را طلب می‌کند، در واقع تجربه یک مراسم آیینی– مذهبی اهالی جنوب در ایام محرم، به زبان سینماست.

در بال‌های سپید نیز مراسم تعزیه دستمایه قرار گرفته است. منتها پرداخت ضعف تکنیکی مانع از تبلور درست دستمایه شده است. راه‌طی شده  نیز با موضوعی درباره تعزیه، درست مثل  بال‌های سپید  دچار کمبود مصالح داستانی است؛ هر چند به نسبت فیلم بهتری به شمار می‌آید. نشانه‌های آیین‌های عاشورایی را می‌توان در فیلم‌های دیگری نیز جست‌وجو کرد که شاید بهترین‌شان «نیاز» داوودنژاد باشد.

در جایی از فیلم علی نوجوان، وقتی برای گرفتن حق خود پا پیش می‌گذارد و با مخالفت مادرش مواجه می‌شود، جمله‌ای از امام‌حسین(ع) بامضمون ایستادگی در برابر ظالم را نقل می‌کند و در انتهای فیلم که علی فداکارانه از حق‌اش به نفع کسی که از او نیازمندتر است می‌گذرد، او را در یک کارگاه علم‌سازی می‌بینیم که ارجاع هوشمندانه‌ای از سوی فیلمساز است.

به خون‌حسین ع

در فصلی از فیلم «سلطان» (۱۳۷۵) و پس از گفت‌وگوی سلطان و عادل که با حضور ناصر بلبل همراه است وقتی عادل از عاشق شدن سلطان می‌گوید، تصویر قطع می‌شود به نمایی از سلطان با این دیالوگ: «اربعین کیه؟».

سکانس بعدی یکی از مشهورترین فصل‌های سلطان با بازی فریبرز عرب نیاست که کیمیایی در فیلم نوشتش آن را اینگونه روایت کرده است: سلطان با چهره‌ای کبود و متورم، با پیراهن سیاه، همراه با صدای طبل‌ها و سنج‌ها، با نظمی چهارضربی، به کوبش هر ضرب، زنجیر در هوا می‌گردد، با ضرب چهارم و سنج به پشتش فرود می‌آورد. به چشمش خون و اشک دارد. به هیچ جا نگاه نمی‌کند. فولادها و تیغه‌ها با پرنده‌های فلزی دربند چرمی(هیکلی) به شانه و تنی تنومند هوا می‌شکافد. سلطان می‌زند.

سنگینی نگاهی به آهستگی او را به‌خود می‌خواند. نگاهش به سمت سنگینی برمی‌گردد، عادل جوان هم در لباس سیاه زنجیر به پشت می‌کوبد و غم سلطان را می‌پاید. موسیقی آهسته از زیر کوبش طبل‌ها با همان پایه، اما با سازها بیرون می‌آید و بر صحنه می‌ماند. این سکانس کوتاه و گذرا از سلطان به‌عنوان یکی از نشانه‌های حضور مفاهیم عاشورایی در سینمای کیمیایی به یاد آورده می‌شود. قهرمان کلاسیک کیمیایی که از دل سنت آمده و با مذهب پیوند دارد، بی‌آنکه نشانه آشکاری از گرایش‌های مذهبی را بروز دهد، در عزاداری جانانه‌اش انگار زنگار را از روح خسته‌اش می‌زداید.

اما سابقه ارجاع مسعود کیمیایی به ماجرای کربلا به سال‌هایی دورتر از سلطان بازمی‌گردد. در فیلم «داش آکل» (۱۳۵۰) وقتی داش آکل قرار منازعه نهایی‌اش را با کاکا رستم می‌گذارد به کاکا می‌گوید: «قرار ما باشه بعد از تعزیه که امام‌حسین(ع) شاهد من و تو باشه.»

سکانس فینال داش آکل هم با نمایش تعزیه شروع می‌شود. درحالی‌که کاکا رستم و دار و دسته‌اش گوشه‌ای به تماشا نشسته‌اند. بعد از پایان تعزیه و کری‌خواندن کاکا رستم برای داش‌آکل که هنوز به محل قرار نرسیده است، بیشتر به اهمیت انتخاب مکان و رخداد برای دیدار و منازعه نهایی قطب خیر و شر داستان پی می‌بریم. داش آکل از راه می‌رسد و درگیری آغاز می‌شود؛ زیر باران شدید و با موسیقی حماسی و پرحجم و تماشاگرانی که تا چند دقیقه قبلش مخاطبان تعزیه بوده‌اند.

 وقتی کاکا رستم به نامردی به داش‌آکل زخم می‌زند، تم موسیقی تغییر می‌کند و با ضرباهنگ و ملودی نوحه آشنای «سینه‌زنان حرم حسینی»، حال و هوای حاکم بر صحنه را با تاثر عاطفی افزون‌تری همراه می‌کند. اینجاست که سنت و زمینه مذهبی در پیوندی عمیق با قهرمان سنتی کیمیایی، معنایی ژرف‌تر از درگیری دو قطب خیر و شر را به صحنه می‌بخشد. فراموش نکنیم که تم مذهبی افزوده مسعود کیمیایی به داستان داش آکل است و در داستان صادق هدایت، داش آکل گرایشی به مذهب ندارد.

این داش آکل کیمیایی است که قرار دعوای آخرش را در مکانی مذهبی (مقابل شاهچراغ) و بعد از آیینی مذهبی (تعزیه) می‌گذارد. و این داش آکل کیمیایی است که برخلاف داش آکل هدایت، خودکشی نمی‌کند (در داستان هدایت، داش آکل تعمدا به کاکا رستم پشت می‌کند تا مورد هدف تیغش قرار گیرد) که به نامردی از پا در می‌آید و البته کاکا رستم را هم از میان بر می‌دارد. صحنه مشایعت پیکر نیمه‌جان داش آکل هم باز در میزانسن، همراه با نشانه‌های مذهبی، سنتی است.

در «گوزن‌ها» (۱۳۵۴) ارجاع به کربلا و امام‌حسین‌(ع) و آیین‌های مذهبی، عاشورایی در چند صحنه از فیلم نمود دارد و این بار هم بدون تأکید و شعار. یکی از قسم‌های سید در فیلم گوزن‌ها، «به خون حسین(ع)» است. در جایی از فیلم وقتی قدرت به سید نهیب می‌زند که به‌خودش بیاید و گذشته پرشکوهش را به یاد بیاورد به او می‌گوید: «سیدرسول زیر علم یازده تیغه برو ازت هیچی نمی‌خوام». گفتاری که نشان می‌دهد سید در سال‌های گذشته علم‌کش هیئت بوده است. لحن معترض فیلم گوزن‌ها با نشانه‌های مذهبی و سنتی غنا می‌یابد. در صحنه بیرون‌ریختن اسباب و اثاثیه مستأجران توسط صاحبخانه زورگو، یکی از مستأجران (پروین سلیمانی) صاحبخانه را با شمر مقایسه می‌کند. نشانه‌های اینچنینی در گوزن‌ها بسیار است.

کد خبر 699073
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha