مجموعهای که در ایجاد نوعی تعادل و توازن میان فرم و معنا تا حدودی موفق بوده است. هر چند هنوز کفه معنا در آن سنگینتر از توجه به فرم و نمای بیرونی شعر است، اما این چیزی است که به گفته شکارسری مقصود نهایی شاعر بوده است.
- شما در شعر «توبه» به موجهای جدید شعر نو مثل جریان کارگاه شعر براهنی و شعر متفاوت و... تاختهاید. «پیرتر از خود» در چه قالبی سروده شده است؟
به جز 2یا 3شعری که قالب نیمایی دارند باقی همه شعر نو هستند.
- چندی پیش عبد العلی دستغیب پایان دوران شعر نیمایی را اعلام کرد و گفت ظرفیت این نوع شعر تمام شده است و باید دنبال فرم جدیدی بود. نظر شما در این باره چیست؟
من این را نشنیدهام اما از کسی مثل آقای دستغیب این حرف کمی عجیب است. وقتی شعر کلاسیک ما بعد از گذشت بیش از هزار سال هنوز جا برای کشف و خلاقیت و نو آوری دارد چطور میشود ادعا کرد که شعر نیمایی طی 80 سال تمام ظرفیت هایش را بروز داده و به پایان خودش رسیده است؟
- پیرتر از خود عمدتا درگیر دغدغههای فکری- معنایی است و توجه به فرم به شکل بازیهای زبانی یا کارهایی از این دست در آن یا اصلا وجود ندارد و یا اگر هم هست آنقدر کمرنگ و پوشیده است که به چشم نمیآید. دلیل این امر چیست؟
این محصول بیش از 2دهه درگیری من با فرم و اساسا شعر است. بعد از گذشت این سالها به این نتیجه رسیدهام که فرم نمیتواند اساس شعریت واقع شود و از نگاه من شعر ناب میتواند شعری باشد که بینیاز از فرم است و بیشتر از آنکه درگیر بازیهای زبانی و فرمی باشد مدیون نوعی هنجارشکنی در معناست.
- فکر نمیکنید این وانهادن فرم در کیفیت القای معنا هم مؤثر باشد؟ به هر حال چگونه گفتن در هنر اگر ارزشی بیش از چه گفتن نداشته باشد کم اهمیتتر از آن هم نیست.
بله! اما این در هم تنیدگی فرم و محتوا همیشه هم اتفاق نمیافتد و هر شعر فضای خاص خودش را به همراه میآورد و به همین دلیل هم بود که من برای انتشار این مجموعه دست به گزینش زدم چون در طول این سالها شعرهایی داشتم که لزوما جدایی فرم و محتوا در آنها اتفاق نیفتاده بود و من دوست داشتم شعرهایی را انتخاب کنم که تمام شعریتش مدیون هنجار شکنی در معنا باشد و همانطور که گفتم فرم و دغدغههای زبانی در آنها در درجه چندم اهمیت قرار داشته باشد.
- اما بهنظر میرسد جریان کلی شعر امروز ما مسیری خلاف این دیدگاه را میپیماید و هنوز دغدغههای فرمی – زبانی در آن بر وجه اندیشگی و معنایی شعر غلبه دارد.
این دیدگاه در دهه 70 کاملا غالب بود و اصلا ما در آن دوره بهاصطلاحی به نام شعر زبان میرسیم که اتفاقا هیچ ضرورتی نمیبیند که به مسئله معنا بپردازد و عمده توجه معطوف دال است و توجه به مدلول و معنا به مرحله بعد سپرده میشود اما در دو سه سال اخیر شاعران به نوعی تعادل میان فرم و محتوا فکر کردهاند. چه کسی فکر میکرد که واعظ شعر گفتار دریغا ملا عمر بنویسد؟!
شعر گفتاری که در اوج خودش کاملا خودبسنده و تا حد امکان بیاعتنا به ارجاعات سیاسی و اجتماعی بود حالا این اندازه ارجاع مستقیم به وقایع سیاسی و اجتماعی دارد و تازه این وضعیت شعر گفتار است که در مقایسه با کارگاه شعر براهنی وضعیت بسیار بسامان تری داشت اما حالا شعرهای دو سه ساله اخیر دکتر براهنی هم اگرچه بهطور کامل عاری از فرم و بازیهای زبانی نیست اما نوعی وجه استعاری و معناگرایی هم دارند که این نشاندهنده رسیدن به یک تعادل مثبت است.