مسئولان محترم در اجرای بخشنامههای طرح ساماندهی سر از پا نمیشناسند و به عنوان انجام وظیفه مجبور به اجرا و تحمل نارضایتیهای فراوان معلمان هستند.
آثار این نارضایتی به وضوح ابتدای سال تحصیلی در چهره درهم آنها دیده میشد. از یک طرف تعداد دانشآموزان و به تبع آن تعداد کلاسها کاهش یافته است و از طرف دیگر در این طرح تنوع پستهای شغلی به سبب حذف بعضی از آنها مانند کتابداری متصدی آزمایشگاه و...کم شده است.
از طرف دیگر کمبود فاحش بودجه آموزشوپرورش نسبت به سایر وزارتخانهها و ایجاد اختلاف طبقاتی بین معلمان و سایر قشرها این نارضایتی را افزون و ایجاد بحران کرده است.
در نظام متمرکز این تصمیم مدیران عالی است که باید اجرا شود ولاغیر. تشخیص میدهند کتابخانههای مدارس نیاز به کتابدار ندارد دیگر فرق نمیکند کتابخانه مربوط به کدام منطقه و مدرسه باشد، وسعت و تعداد کتابهای آن چقدر باشد، اعضای آن چند نفر باشند....
آموزشگاههای مدارس نیاز به متصدی دارد یا نه؟ جواب این پرسش به شرایط آموزشگاه و دانشآموزان آن اعتنایی ندارد آنچه معتبر است طرح ساماندهی تصویب شده در راس هرم است.
خدا میداند که بحران از چند سال قبل از وقوع قابل پیشبینی است. با اجرای طرحهای ضربتی به هر قیمت حتی از بین بردن کرامت انسانی که هم با قانون اساسی و هم با نص صریح قرآن منافات دارد نمیتوان بحران را آنطور که رضای خالق و مخلوق است، مدیریت کرد.
این خلاقیتها و طرحها علم میخواهد و بسترسازی. در اجرای این طرح مواردی را میتوان یافت که صرفا برای جور کردن پازل سازمان مدارس فاکتورهای مثبت این طرح نادیده گرفته شده است مثل مرتبط بودن رشته تحصیلی با نوع تدریس.
کارشناس روانشناسی در سمت مربی تربیت بدنی به کار مشغول است یا کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث در رشته ادبیات فارسی یا کارشناس ارشد ریاضی در پست مربی تربیتی و قس علی هذا؛ این معضل را نمیشود اصلاح کرد مگر از ریشه.
افراد جدیدالاستخدام را بدون ملاحظه هیچ رابطهای به همان کاری که برای آن آموزش دیدهاند، مشغول کنند.
یکی از خلاقیتها در راستای این طرح یک شیفت کردن مدارس دونوبته است. در یکی از این موارد مشاهده شد دانشآموزان دختر در زنگ تفریح حتی جای راه رفتن معمولی را نداشتند و این را لاغر کردن وزارت آموزشوپرورش میدانند.
اکثر مجریان این طرح با نارضایتی قلبی این طرح را اجرا میکنند. آیا نمیشود با پیشبینی یک بحران، مسئولان رده پایین را در تصمیمگیریها شریک کرد؟ پس طرح پیشنهادهایی که از طرف یکی از وزرای آموزشوپرورش ابلاغ شده بود کجا به کار میآید؟ آیا نمیشد از 10 سال قبل تعداد دانشآموزان، تعداد معلمان مورد نیاز، طرح هماهنگ حقوقی و... را پیشبینی کرد و به جای ایجاد بحران با طرحهای ضربتی، جلوی بحران را گرفت؟
چه خوب است آموزشوپرورش کشور که زیربنای ساختار جامعه را پیریزی میکند از همین حالا بیدار شود و 10 سال دیگر را، 50 سال دیگر را و حتی 100سال دیگر را نظاره کند و براساس آمار و ارقام و اطلاعات واقعی و موثق برنامههای کارشناسانه بلندمدت طراحی کند.
باطرح تعدیل نیروی انسانی و بازنشستگی زودتر از موعد نخبههایی از آموزشوپرورش که در انزوا قرارگرفتهاند به قول خودشان جانشان را برداشته و رفتهاند و بدین ترتیب اندوختههای 30سال از سختترین و سازندهترین دوران انقلاب در حال مدفون شدن است.
بیایید تجربههای معلمان نسلانقلاب را به فراموشی نسپاریم تا خدای نکرده انقلاب ما به دست نامحرمان نیفتد.