نمایش «جنگ چهره زنانه ندارد» بر اساس کتابی به همین اسم نوشته «سوتلانا الکساندرا الکسیویچ» روایت‌هایی است از زنان روس که در جنگ جهانی دوم جنگیده‌اند و مشاغلی داشته‌اند که برای زنان عجیب می‌نماید: تک تیرانداز یا فرمانده گردان.

جنگ چهره زنانه ندارد

همشهری آنلاین، شقایق عرفی‌نژاد: خواندن این روایت‌ها در کتاب و شنیدشان در نمایش، تکان‌دهنده است و محال است به این فکر نکنید که بشر چطور می‌توانسته چنین کارهایی بکند و چه بر سر او گذشته است. نمایش سعی کرده بخش زیادی از این روایت‌ها را در خود داشته باشد و با ۱۶ بازیگر راوی زنانی باشد که چیزهایی دیده‌اند که کمتر انسانی تجربه کرده است. 

 با «نشاط میرمهدی» کارگردان این نمایش گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانید:

قبل از هرچیز بگویید چرا تعداد اجراها آنقدر کم بود؟ از اول قراردادتان با سالن برای ۱۵ شب اجرا بود؟

بله. به دلیل این که ما از طرف موسسه امین حیایی این کار را اجرا می‌کردیم و کارهایی که از موسسه‌ها معرفی می‌شوند، اجراهای کم‌تری دارند، ما هم ۱۵ شب اجرا داشتیم. اکثر بازیگران کار به جز یکی دو نفر اولین بارشان بود که روی صحنه بودند و از بچه‌های موسسه امین حیایی بودند.

تئاتر مستند در ایران کار نمی‌شود یا خیلی به ندرت این اتفاق می‌افتد. چه شد که سراغ کار مستند رفتید؟

اولین بار که کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» را خواندم، برایم آنقدر تکان‌دهنده بود که دوست داشتم کارش کنم. به خصوص این که در باره زنان بود. برایم خیلی جالب بود که الکسویچ در تمام روسیه پهناور یعنی تاجیکستان، بلاروس و اکراین و ...دنبال زنانی گشته بود که در جنگ شرکت کرده بودند و از آنها خواسته بود که در باره جنگ صحبت کنند. من به طور کلی کار مستند را خیلی دوست دارم. به خصوص تلفیق تئاتر و سینما. برای همین فکر کردم من باید روی این کتاب کار کنم و تبدیل به نمایشش کنم. ۴ سال طول کشید تا من این کتاب را برای صحنه بازنویسی کردم و در طول این مدت نگرانی که داشتم این بود که قبل از من کسی این کار را بکند که خوشبختانه این اتفاق پیش نیامد.

روایت تکان‌دهنده زنان از جنگ |   خیلی سخت است کسی یک کتاب  را به فیلم و تئاتر تبدیل کند

کتاب بسیار در ایران شناخته‌شده است و جزو کتاب‌هایی است که خوب خوانده شده است. از مقایسه کتاب و نمایشتان نمی‌ترسیدید؟

خیلی زیاد. می‌ترسیدم کسانی که کتاب را خوانده‌اند و به دیدن نمایش می‌آیند توی ذوقشان بخورد و بازخورد خوبی نداشته باشند. من خودم کتاب‌خوان هستم و می‌دانم خیلی سخت است کسی کتابی را به فیلم و تئاتر تبدیل کند و بتواند موفق باشد. ادبیات بسیار غنی است. به همین علت هم این چند سال را با وسواس مشغول بازنویسی بودم و از کار کردنش امتناع کردم. نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ام، ولی کسانی که من قبولشان دارم و کتاب را هم خوانده‌اند، نظرات مثبتی داشتند.

بی‌شمار روایت در کتاب وجود دارد از زن‌هایی که در جنگ حضور داشتند. چطور از میان این تعداد روایت دست به انتخاب زدید؟

یکی از دلایلی که کار طول کشید این بود که آنقدر شخصیت‌های کتاب زیاد بودند که در بازنویسی اول ۵۰ شخصیت داشتم. بعد فکر کردم که باید تعداد کم شود و در ضمن روح اثر حفظ شود. کاری که کردم این بود که در روایت هر ۱۶ شخصیتی که روی صحنه دیدید، ۵ یا ۶ روایت از زنان دیگر را هم گنجاندم.

مبنایتان برای انتخاب روایت‌ها چه بود؟

به احتمال خیلی زیاد نتوانستم روح تمام این زنان را که روایت‌هایشان را در کتاب می‌خوانیم، حفظ کنم. بالاخره بخشی از کار سلیقه است. حتما اشتباهاتی داشته‌ام و دید وسیعی ندارم، اما دیدن فیلم‌های مستند جنگی کمک زیادی به من کرد. فیلم‌هایی که هم از سمت متفقین بودند و هم از سمت روسیه. سعی کردم موضوعاتی را که بیشتر برای آدم‌ها ملموس است، انتخاب کنم و قطعا سلیقه شخصی خودم هم دخیل بوده است. مثلا موضوع مادرانی که در جنگ بودند، خیلی جذاب و تأثیرگذار بود. یا مثلا راجع به تک‌تیراندازها خیلی در کتاب صحبت شده است. به همین دلیل دوست داشتم از تک‌تیراندازها حتما یک نفر در کار باشد، همینطور از پرستارهایی که در باره‌شان صحبت می‌شود.

پس دسته‌بندی شغلی این زنان در جنگ هم به شما در انتخاب روایت‌ها کمک کرد.

بله. زنان را دسته‌بندی کردم تا ببینم کدام دسته بیشترند و سعی کردم از هر دسته نماینده‌ای در کار داشته باشم.

خود نویسنده در کار حضور قوی دارد. ایده‌پردازی می‌کند، نظراتش را می‌گوید، اطلاعات می‌دهد و از دغدغه‌هایش می‌گوید. توضیح می‌دهد که اصلا چرا جنگ از دید زنان برایش انقدر مهم بوده که همه جا دنبال این زنان گشته است. در کار شما نویسنده این حضور پررنگ را ندارد. فقط آدمی‌ است که راویان با او صحبت می‌کنند.

او به نوعی کارگردان هم هست. یعنی دوست داشتم هم خود سوتلانا که نویسنده است، باشد و هم نماینده‌ای از من که پشت دوربین می‌ایستد و روایت‌ها را ضبط می‌کند. دوست داشتم به جای او بیشتر بازیگران دیده شوند. نمی‌خواستم نویسنده را برجسته کنم. دوست داشتم با بقیه در یک اندازه باشد. حتی بعضی جاها در سایه صحنه می‌ایستد تا بیشتر زنان راوی را ببینیم.

مسئله دیگر سن این زنان است. وقتی نویسنده با این زنان گفت‌وگو می‌کند ده‌ها سال از جنگ گذشته و آنها در میانسالی یا پیری هستند و او را دخترم خطاب می‌کنند. ولی بازیگران شما در همان سنی هستند که این زنان در جبهه بوده‌اند، یعنی در ۱۸ تا بیست و یکی دوسالگی. ولی نشانه‌ای از این که داریم این‌ها را در همان سنی که در جبهه بوده اند، می‌بینیم، وجود ندارد.

راستش در پایان یک دیالوگی داشتم که از طرف بازیگری که نقش سوتلانا را بازی می‌کرد، بیان می‌شد. او رو به تماشاگر می‌گفت شما این زن‌ها را در سنی دیدید که من تخیلشان کردم. این بازیگران در واقع فقط یک خیال و خاطره‌اند. این دیالوگ را حذف کردم و الان فکر می‌کنم که کاش این کار را نمی‌کردم. بنابراین ایرادی را که می‌گیرید، قبول دارم.

عکاس: مهسا عظیمی

در کتاب راجع به جنایت‌های خود روسیه استالینی در جنگ جهانی هم صحبت می‌شود. به خصوص در روایت‌های اول کتاب روس‌ها را می‌بینیم که تجاوز می‌کنند و دست به غارت می‌زنند. اصلا مسئله نویسنده این است که ما هم پیروزی تمیزی نداشته‌ایم. ولی در کار شما از این روایات نیست.

چند روایت کوتاه است. نفر اول از سربازان روس حرف می‌زند، نفر سوم از جنایت‌های استالین می‌گوید، یکی از پسرها هم از تجاوز سربازان روس به زنان آلمانی می‌گوید. ولی از طرفی اصرار داشتم کار بیشتر از یک ساعت نشود و بنابراین باید کار را تا جایی که می‌شد، فشرده می‌کردم. فکر می‌کنم به اندازه‌ای که لازم بود این کار را کردم، ولی واقعا این مسئله‌ام نبود. فقط به  اشاره‌ای به این مورد بسنده کردم. یعنی از ۱۳ نفر ۳ نفر راجع به این ماجرا صحبت می‌کنند.

درباره بازی‌ها کمی‌صحبت کنیم. با وجود این که بیشتر بازیگران دفعه اولی بود که روی صحنه بودند، بازی‌های خوب و بدون زوائدی داشتند. از انتخاب بازیگر بگویید.

چند نفر را خودم انتخاب کردم، ولی بیشتر آنها از طرف موسسه معرفی شدند. با این که بازیگر حرفه‌ای نبودند ولی از کار کردن با آنها کیف کردم. آنقدر که من از آنها یاد گرفتم، آنها از من یاد نگرفتند. تنها مسئله‌ای که وجود داشت این بود که در اول کار آنها سراغ بازی‌های  اغراق‌آمیز و غلوشده شده می‌رفتند، در حالی که من دنبال بازی بدون اغراق و مستند بودم. خیلی روی این ماجرا کار کردیم تا به این رسیدیم. بچه‌ها یا می‌خواستند گریه کنند یا در حسیات بزرگنمایی کنند. در صورتی که من هرچه مستند در باره جنگ دیدم آدم‌هایی که درگیر آن بوده‌اند، برای این که با درد کنار بیایند، آن را تمسخر می‌کنند. دوست داشتم این نگاه در آنها وجود داشته باشد.

قصد دارید کار را دوباره اجرا کنید؟

می‌خواهیم یک فیلم مستند بسازیم که در جشنواره اکسپریمنتال نمایش داده شود. فکر کردم که این همه زحمت حیف است که دیده نشود.

کد خبر 701197

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha