همشهری آنلاین - سمیرا باباجانپور: محمدعلی علومی، نویسنده، اسطورهشناس، پژوهشگر و طنزپرداز شناختهشدهای است که آثار معروفی چون سوگ مغان، آذرستان، ظلمات، اندوهگرد، پریباد، هزار و یک شب نو، عطای پهلوان (داستان زندگی عطا احمدی؛ معلم خیر و خوشنام کرمانی) و... را در پرونده کاری خود دارد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
-
ما پهلوان و فرهنگ پهلوانی را بیشتر با شخصیتهای شناختهشده شاهنامه میشناسیم. آیا شاهنامه تنها اثر موجود در این زمینه است؟
شاهنامه مهمترین و مستندترین منبع در زمینه پهلوانی است که آثار بسیاری از آن الهام گرفته شده یا تأثیر مستقیمی بر آنها گذاشته است. شاهنامه را عموماً به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم کردهاند. با این حال، آنچه بیشتر خوانده شده و مورد توجه است، بخش پهلوانیست. مردم ما ۱۰ سده است که شاهنامه را پذیرفتهاند، چراکه این کتاب، تاریخ ایران باستان را بهعنوان هویت ملی و تاریخی ما ایرانیان حفظ کرده است. شاهنامه و داستانهای پهلوانی آن به شکل خاص، هویت ملی مردم ایران بزرگ است که شامل افغانستان کنونی، تاجیکستان کنونی، خراسان بزرگ و... میشود.
شاهنامه در دورهای به نگارش درآمده است که تاریخ گذشته در حال فراموش شدن بود. هجوم اعراب و تسلط ترکان غزنوی، زبان فارسی را در معرض فراموشی قرار داده بود. با این حال، یکی از راههای شناخت ریشههای پهلوان و فرهنگ پهلوانی بررسی گرهخوردگی آن با حماسه است.
در باور و فرهنگ مردم، حماسهها به حماسههای ملی و حماسههای دینی تقسیم میشوند که هرکدام یا هردو متناسب با اتفاقات تاریخی مورد توجه قرار میگیرند. در این زمینه شاهنامه بهترین و تأثیرگذارترین نمونه است.
-
در مورد حماسههای ملی و دینی در فرهنگ مردم گفتید. آیا این تقسیمبندی شامل پهلوانان هم میشود؟
پهلوانان ایران باستان هم پهلوان دینی هستند هم ملی، مانند فریدون. فریدون، آدم فرازمینی نبود. به سبب داد و دهش (عدالت و بخشش) از او به نیکی یاد میشود. فرودسی میگوید:
فریدونِ فرّخ، فرشته نبود
ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود
ز «داد» و «دهِش» یافت این نکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
جدای از فریدون، جمشید و کیخسرو در ایران باستان ـ غیر از اینکه پهلوان ملی هستند ـ پهلوان دینی متناسب با دوره خودشان به حساب میآیند. همچنین اسفندیار، علاوه براینکه پهلوانی با خصوصیات ملی است، بهطور خاص پهلوان دین زرتشت است. رستم هم در شاهنامه با همه جنگاوریهایش و دفاع از وطنش، پهلوان مهرپرستی است. به دلیل اینکه هفت خان را پشت سر میگذارد. هفت خان در کیش مهر، هفت مرحله سلوک باطنی دارد که مرحله اول از «جدال» شروع میشد تا به مرحله آخر یعنی مرحله «پیر» برسد.
-
درخصوص آثار پهلوانی یا شخصیتهای پهلوانی دینی نمونههایی وجود دارد؟
ادیان از هزاران سال پیش تا پس از اسلام در ایران تغییر کردهاند. ایرانیان باستان مهرپرست بودند، دین زرتشتی، مانوی و... داشتند. در هرکدام از این ادیان نیز پهلوانان ویژهای حضور دارند. ایرنیان پس از اسلام حضرت علی(ع) را که چهرهای دینی و داماد پیامبر(ص) است، پهلوان میدانند. در زورخانهها ورزش را پس از ذکر نام خدا با نام او آغاز میکنند. اشعار خواندهشده در زورخانهها نیز گواهی بر وجود وجهه پهلوانی شخصیت امام علی(ع) در باور مردم است. همچنین حضرت عباس(ع) هم بهعنوان شخصیتی مذهبی، پهلوان حماسه کربلا است.
-
آیا در این حوزه آثار شاخصی هم خلق شده است؟
بعد از اسلام، مختارنامه، اثر واعظ هروی، است که در دوره صفویه باب میشود و یکی از نمونههای برجسته است. این اثر هرچند تلاش میکند برای پرورش قهرمان دینی به شاهنامه پهلو بزند، اما با شاهنامه تفاوت دارد. اصولاً شخصیت مختار به دلیل انتقامجوییاش در آثار ادبی و مذهبی پس از اسلام، بسیار پررنگ است.
-
آیا غیر از پهلوانهای ملی و دینی، میتوان بابی برای فرهنگ پهلوانان مردمی باز کرد. مثل امیرارسلان نامدار؟
بله. در فرهنگ مردم، کتابهایی مانند امیرارسلان نامدار، حسین کرد شبستری، سمک عیار و... وجود دارند که دیگر در آنها جلوههای پهلوانی چنان که در شاهنامه و اساطیر وجود دارد، دیده نمیشود.
-
البته در حسین کرد شبستری و امیرارسلان نامدار یا بهطور خاص سمک عیار به نظر میرسید بیشتر صحبت از عیاران باشد تا پهلوانان؟
بله. اما سمک عیار بهطور خاص مشخص میکند که عیاری و پهلوانی ریشه مشترک دارند. این اثر که در سده ششم قمری نوشته شده سینهبهسینه نقل شده و سدهها مایه سرگرمی مردم ایران بوده است. در داستانهای عیاری ما، عیار خوب و عیار بد داریم. در داستان سمک عیار که نمونه بارزی است، میبینیم دو دسته عیار داریم. عیارانی که مورد سوءاستفاده حاکمان قرار میگیرند و عیارانی که جانب مردم را میگرفتند.
عیارانی که جانب مردم بودند، مورد استقبال قرار میگرفتند. این عیاران جاسوسهایی در شهر داشتند که خبر حرکت قافله ثروتمندان را به گوششان میرساندند تا غارتشان کنند. جالب اینکه مردم به این راهزنان زمانی که مورد تعقیب قوای دولتی قرار میگرفتند پناه میدادند.
در دوران معاصر، بهویژه دوره پهلوی هم میبینیم در زورخانهها پهلوان خوب و پهلوان بد داریم. شعبان بیمخ پهلوان زورخانههاست که جانب حاکمیت را گرفته است، اما در مقابل، تختی جهانپهلوانی است که جانب مردم را گرفته است.
-
غیر از داشآکل نمونه دیگری از کاراکتر پهلوان چه در آثار داستانی، نمایشنامهها و فیلمنامهها میشود سراغ گرفت؟
در دوران معاصر متنهای زیادی با تم پهلوانی نوشته شده. یکی از این آثار که من هم دوستش دارم، نمایشنامه «آسیدکاظم» محمود استاد محمد است و ماجرایش درست مانند داش آکل در قهوهخانهای میان پهلوانها میگذرد. البته پیش از انقلاب، فیلمی هم از روی داش آکل توسط مسعود کیمیایی ساخته شد. «پهلوان اکبر میمیرد» از بهرام بیضایی هم یکی دیگر از نمایشنامههای دستاول در این زمینه است.
-
پیش از این در مورد زورخانهها گفتید. چرا در تهران تا این اندازه زورخانه داریم. در حالی که تهران مرکز تجمع خردهفرهنگهای زیادی است.
یکی از دلایل گسترش زورخانه در تهران در عین تفاوت میان فرهنگهای شمالی، آذری، خراسانی، لری، ترکی و... گرد آمدن خردهفرهنگها حول فرهنگ پهلوانی است. چون وجهمشترک همه اینها ایرانی بودن است. ما ایرانیها موارد اشتراک بیشتری در مقایسه با افتراقها داریم. کمک به همنوع در بحرانها، مهماننوازی و... در بین همه مردم مشترک است. در زلزله کرمانشاه مردم تهران همانقدر کمک میکنند که در جاهای دیگر. تختی همان نماد پهلوانی در روزگار معاصر است که از زورخانهها بیرون میآید و در خدمت مردم است.
. نمونههایی دیگر از حماسههای پهلوانی هم در ادبیاتمان داریم؟
شاهنامه بهترین اثر در زمینه حماسی است، اما در کنار آن حماسههای پهلوانی دیگری نیز در دست است که از حماسهسرایی ساسانی ریشه میگیرند از جمله: گرشاسبنامه، سروده اسدی طوسی در سده پنجم هجری، بهمننامه از نویسندهای گمنام است و موضوع آن در رابطه با بهمن، پسر اسفندیار است که در دوران پادشاهی کیانیان میزیسته. همچنین فرامرزنامه که به پهلوانیهای فرامرز، یکی از پسرهای رستم میپردازد و کوشنامه، داستان برادرزاده ضحاک که سالها در کشورهای چین و آفریقا و مغربزمین با ستمگری و بیدادگری حکومت میکرده. برزونامه هم کتابی است مربوط به سده پنجم در تقلید از شاهنامه فردوسی. شهریارنامه دنباله تاریخ حماسی ایران است که به بازگویی سومین نسل از تبار رستم میپردازد و بیژننامه منظومهای حماسی است درباره بیژن فرزند گیو. سامنامه هم حماسهای عاشقانه است با موضوع عشق سام (جهانپهلوان ایرانی) به پریدخت، دختر فغفور چین.
نظر شما