به گزارش همشهری آنلاین، محسن مهدیان مدیرعامل روزنامه همشهری، در یادداشتی نوشت:
جنس اغتشاش امروز با گذشته متفاوت است. یکی دانستن اینها منجر به خطای محاسباتی و تصمیمگیری میشود. آنچه روشن است اینکه این روزها امتداد گذشته نیست و ما با یک پدیده جدید مواجهیم که در انتهای متن بهعنوان تفاوت اصلی اشاره خواهم کرد.
۲ تفاوت اولیه
یکم. در تمام موارد قبلی، اغتشاشات از اعتراضات شروع شده بود اما اینبار از ابتدا اغتشاش بود. به همین دلیل شعارها از لحظه اول حول کشتن، آتش زدن، خراب کردن و تقابل با اصل نظام بود.
دوم. در تمام موارد گذشته بهانه اعتراضات فتنهگون بود. به این معنا که حق و باطل ممزوج بود و روشن نبود. ۷۸ به ظاهر فرهنگی و سر بستن روزنامه سلام. ۸۸ سر تقلب و قدرت سیاسی. ۹۸ بحث اقتصادی بود و اینبار هیچگونه فتنهای وجود نداشت. شفاف و شفاف. حجاب بهانه و اصل نظام نشانه؛ مردم نه بهانه را میپذیرفتند و نه نشانه را.
اما این دو تفاوت اصلی نبود... د. و مهمترین:
سوم. در همه موارد قبلی در فضای واقعی، حادثهای رخ میداد و رسانهها متناسب با آن، ماجرا را روایت میکردند اما اینبار روایت رسانهها اصل بود و در بیرون برای آن واقعیت ساخته میشد.
در تمام موارد قبلی رسانهها نقش اطلاعرسانی و در موارد جدیتر نقش تهییج و ترغیب را داشتند و اما اینبار نقش تصویرسازی.
فتنه اخیر، فتنه لمپنها بود. به همین دلیل اساسا با یک نیاز واقعی شروع نشد. اساسا نیازی هم به نیاز حقیقی مردم نبود. نیاز به یک هیجان وجود داشت؛ تحریک و تحریض احساسات. یک هیجانزدگی تا هیجانزدهها به میدان بیایند. برای همین عمده نوجوان بودند که بیشک در خلوت و یا با گذشت زمان پشیمان میشدند. اما لمپنها این افراد نبودند. لمپن جریان خارج از کشوری بود که تصور میکرد با آتشنشاندن به اباحهگری میتواند علیه دین و خاک این مردم قیام کند؛ اما فقط هیجان صید کرد و خلاص. کف روی آب.
اساسا در جنبش لمپنها میداندارها در خارج از کشور و آتش بیارها در رسانه و کلوخاندازها کف خیابان هستند. این نیز تفاوتی دیگر بین این دوره و موارد گذشته است.
و اما اصل حرف؛
نزاع این دوره برخلاف تصور رایج در رسانهها بود نه در خیابان. در خیابان تنها رویدادسازی بود برای تصویرسازی در رسانه. جمعیتی بسیار محدود اما درجه خشونت بالا که قدرت تصویرسازی داشته باشد.
برای تصویرسازی رسانهای اساسا جمعیت لازم نبود؛ کافی بود زن میداندار باشد و خشونت رخدادساز. هردو نیز مهیا بود. حجابسوزی تا حجابکشی؛ از آتش زدن ناجا تا بسیجی تا پاکبان تا آتشنشان و امدادگر و غیره.
یک گروه ۵۰ تا ۱۰۰ نفره که هر شب در یک نقطه جمع میشوند تا بگویند همه جا هستیم. خشونت زیاد تا تلقی بیشماریم بسازد.
نزاع این دوره، جنگ تصویر بود. جنگی برای ساخت تصویر. ترندها و هشتگها دیگر به تنهایی کارساز نبود؛ باید رخدادی هم ساخته میشد در مدد به این ترندها. سطح دعوا در کف خیابان به همین اندازه محدود بود...
جنبش لمپنها، جنبش بیمایهای است که تخریب دارد اما خالی از هرگونه عمق مردمی و اعتقادی و حتی نیاز عمومی است. عاری از وسعت. جنبشی محصور در خیالات و فضای مجازی.
جنبش لمپنها از مجاز آغاز میشود و واقعیت را تنها برای تحکیم تصویر و خیال میسازد؛ برخلاف همه جنبشها که از واقعیت آغاز میشود و به مجاز امتداد مییابد.
خسارت محض برای کسانی بود که این رفت و برگشت خیالانگیز بین واقع و مجاز را درک نکردند و بیآبرو شدند.
و مهمترین نکته آموزنده این است که؛
دستگاه امنیتی مقصرین اصلی فتنه لمپنها را در فضای تصویرسازی و مجازی دنبال کند نه صرفا کف خیابان.
به همین دلیل است که نقش سلبریتیها در این دوره تنها برداشتن حجاب و جذب فالوور و کسب اعتبار نبود؛ اینبار به روشنی در خونهای ریخته شده کف خیابان سهم دارند و باید در دادگاه حاضر شوند.
و از این واضحتر اینکه؛
فتنه لمپنها تمامی ندارد چون کم هزینهترین حالت ممکن برای دشمن است؛ رویدادسازی برای تصویرسازی.
خلاصه اگر فضای مجازی را رها کنید باز هم با خونهای به ناحق ریخته شده مواجه خواهید بود.
تصویرسازی مصداق عینی میخواهد؛ نباشد، میسازند.
آتش میزنند و خون میریزند تا بگویند بیشماریم. دهها نفر را کشتند تا بگویند آن یک نفر را شما کشتید.
و اینهمه چرا؟
چون فهمیدند اگر در ذهن مردم پیروز شوند در واقع نیز پیروزند. این واقعسازیها برای واقعنمایی در جنگ ذهنی است و تمام.
نظر شما