این در حالی است که لااقل بخشی از نیویورک از روی حساب ساخته شده و فضای سبز کافی در نقاط مختلف آن پیشبینی شده است. حقیقت آن است که شهرهای امروزی با شتابی عظیم از طبیعت دور شدهاند و زمینهایش که روزی منابع طبیعی آنها مردم را برای سکنی به دور خود جمع کرد پوشیده از سنگ، سیمان، آجر، آهن و غیره شدهاست.
هفته قبل به کلاردشت رفتم، آنهم بعد از مدتهای مدید. همراهم به من هشدار داد که از آنچه خواهی دید متاثر خواهی شد! راست میگفت. نمیتوانستم باور کنم که چه بر سر آن دشت زیبا آوردهایم. ساختمانهای رنگارنگ، زشت و بیهویت همه جا سبز شدهاند و جای آن خانههای قدیمی و زیبای کلاردشتی را گرفتهاند. به زودی قسمتهای باقیمانده از زمین سبز ویلاها هم از ساختمان پوشیده خواهد شد و آنوقت صاحبان ویلا به خود خواهند گفت که «راستی چه چیز ما را به اینجا کشاند؟» بازگردیم به نیویورک.
چند سال پیش شایع شده بود یک جفت بحری پشت پنجره طبقه صد و سی ساختمان راکفلر تخم گذاری کردهاند و جوجه دار شدهاند. عجبا! آنزمانی که در انگلستان این پرنده را مطالعه میکردیم به ما گفتند که بحری به قلمرو بسیار وسیع و طولانی تا حدود 68 کیلومتر برای شکار نیاز دارد و از طرفی محتاج یک صخره به عنوان بالاسری و حفاظ است. چطور شد که این سریع ترین پرنده عالم(با سرعت 240کیلومتر در ساعت) به پشت پنجره یک آسمانخراش قناعت کردهاست. خانم منشی که این پرنده پشت پنجره دفترش لانه کرده بود میگفت:« هر گاه دستهای کبوتر چاهی از این محل عبور میکنند، او بهراحتی یکی را میگیرد و برای خانوادهاش هدیه میآورد».
خداوند عجب این طبیعت را قابل انعطاف آفریده است. شیر شرزه آسمانها در شهری که یک وجب خاک خدا در آن پیدا نمیشود، زاد و ولد میکند. حقیقت آن است که امنیت و غذا هر جا که باشد جانوران حتی سختگیرترین آنها مانند پرندگان شکاری بهراحتی زندگی میکنند.
بهراستی تهران چگونه شهری است. آیا پرندگان شکاری در پشت ساختمانهای رفیع شهر ما هم لانه میسازند. چندی قبل یکی از دانشجویان در مورد پرندگان شکاری(شاهینها، بازها، عقابها) در تهران تحقیقات مفصلی انجام داد. نتیجه تحقیقات او همه را تعجب زده کرد. یک زوج ترومتای که سریعترین و وحشیترین پرندگان شکاری هستند، پشت پنجره طبقات فوقانی ساختمان برج سفید پاسداران لانهسازی کرده بودند. عقابهای طلایی به وفور و کرات در تهران یافت شدند و پرندگان آبزی مانند پلیکان، فلامینگو در تهران و اطراف آن پیدا شدند.
در پارکهای شهری تهران انواع پرندگان آواز خوان و گنجشکسان در چهار فصل سال یافت میشوند. تحقیقی که اخیرا توسط گروه پرندهشناسان «طرلان» انجام شده مشخص کرد که تهران بیش از 150 گونه (نوع) پرنده را در فصول گوناگون، پذیرایی میکند. در نظر داشته باشیم که انواع پرندگان ایران ما حدود 517 گونه است. این پرندگان کجا هستند؟ چرا کسی آنها را نمیبیند؟ پاسخ این است که اولا ما نگاه میکنیم ولی نمیبینیم. چه کسی حال آن را دارد که به پرندگان نگاه کند؟ متداولترین پاسخ به این سؤال این است که تا به حال پرندگان تهران را دیدهاید؟
مطالعات طرلان نشان داد که در مجموع 7 گونه زیستگاه را میتوان در تهران ( بله همین پر ازدحام و دود گرفته) شناسایی کرد. مانند زیستگاههای کوهستانی، رودخانهای، جنگلی، مزارع، تالابی و ... که در هر کدام انواع پرندگان و جانداران دیگر زندگی میکنند. آنها با مهارت کامل خود را با اینهمه ساخت و ساز و سر و صدا و دود و دم سازگار کردهاند ولی فایده علم به این موضوع چیست؟ مهمترین فایده این آگاهی آن است که ما درک میکنیم شهر ما تهران هنوز قابل سکونت و زندگی است و الا اینهمه انواع موجودات در آن زندگی نمیکردند. تهران هنوز هم بخشهایی از طبیعت ناب اولیه که مردم را سالها پیش به خود جذب کرد در خود دارد.
تهران هنوز هم دارای جاذبههای طبیعی در قلب خود (مانند پارکهای وسیع و مناطق جنگلی) و نیز کوهستانهای بسیار زیبا و مفرج در دو قدمی اوج تراکم ترافیک (میدان تجریش) و کمی به طرف شرق مانند منطقه جاجرود (خجیر و سرخهحصار) دارد که با آگاهی عرض میکنم که برای کمتر شهر کلانی میسر است؛ یعنی با یک «نیش گاز» میتوان به آنها رسید و از اینهمه طبیعت ناب و متاسفانه گاه دست خورده (مانند خجیر) و در معرض تخریب (مانند سرخه حصار) استفاده کرد.
به راستی اگر خانواده تهرانی از کمبود فضاهای سبز و مکانهای طبیعی برای گذران یک روز تعطیل گله کند، ناشکری است.این مواهب همگی در خدمت و در اختیار ما هستند. از آنها استفاده ببریم. اگر استفاده نمیکنیم، تقصیر متوجه ماست.گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه نیست. این مناطق ناب طبیعی مانند بوستانهای جمشیدیه یا نیاوران، من و شما را به خود میخوانند و متاسفانه من و شما آنقدر در روز مرگی زندگی خود غرق هستیم که از کنار این همه زیبایی طبیعی به راحتی میگذریم.
چندی قبل، به محل بسیار با صفایی رفته بودم که باید از اتاق نگهبانی اجازه میگرفتم. در چند دقیقهای که منتظر جواز ورود بودم، بلبلی را دیدم که با نغمههای خوش، هزار نغمه، فضای ورودی باغ را پر از شور و نشاط کرده بود. به نگهبان گفتم: «خوشا به حالت این بلبل برای تو میخواند. صدایش را میشنوی؟» با بیحالی گفت: «ای بابا چهکسی حال آن را دارد که به پرنده نگاه کند؟»دفعه دیگر که به یک بوستان تشریف بردید، نگاهی هم به لابهلای شاخ و برگ درختان بیندازید. خواهید دید که پرندگان به شما خوشامد میگویند.