جو مورگنسترن، منتقد سینمایی نشریه وال استریت ژورنال و برنده جایزه پولیتزر معتقد است در شرایطی که نگرانی عمیقی در مورد بود و نبود بسیاری از نشریههای کاغذی معتبر جهان پس از بحران اقتصادی وجود دارد آینده نقد سینمایی نمیتواند جزو اولویتهای او از باب نگرانی برای آینده شغلیاش قرار گیرد. ریچارد شیکل، منتقد نشریه تایم که نام او از زمان فعالیتش در سال 1972 با این نشریه عجین شده است میگوید: این روزها نشریات کمتر به منتقد سینمایی بها میدهند.
صاحبان روزنامهها و مجلات هرگز ما را دوست نداشتند ولی این روزها این میزان علاقه به حداقل رسیده است. اندرو ساریس منتقدی که پس از 30 سال کار در نشریه ویلج وویس، ازدهه 1990 در نشریه نیویورک آبزرور کار میکند با تلخی این موضوع را تایید میکند و ادامه میدهد: من با ناامیدی هنوز هم تلاش میکنم تا از قبول این واقعیت که نشریات کاغذی در حال مرگ هستند طفره بروم اما این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت. بسیاری از دوستان و همکارانم کارشان را از دست دادهاند و نشریات کاغذی در شرایط بسیار بدی به سر میبرند.
شرایط فیلمهای اکران شده درخلال سال یکی دیگر از چالشهای مهم منتقدان معتبر سینمایی جهان است. مورگنسترن معتقد است که شرایط روزنامههای چاپی تنها عامل نگرانی او نیست. او ادامه میدهد: شرایط کاملا مسخره است و کار ما شده بررسی جدول پرفروشهای هفته و استقبال از فیلمهای اسکاری. زندگی ما کاملا با چیزی که در گذشته بوده متفاوت است.
شیکل نیز اشاره دارد تقویم اکران سالانه استودیوها و نمایش فیلمهای ارزشمند اکثر استودیوها در ماههای پایانی سال باعث شده تا عملا نقد فیلم بدل به حرفهای فصلی شود. شیکل میافزاید: در باقی سال استودیوها فیلمهایی را به نمایش میگذارند که مخاطبانش نوجوانان و جوانان هستند و عملا این فیلمها چیزی برای نقد شدن ندارند و اگر هم نقد شوند، این نقدها تاثیری بر فروش آنها نخواهد داشت.
کنت توران، منتقد سینمایی روزنامه لس انجلس تایمز که از سال 1991 در این روزنامه قلم میزند، این موضوع را تایید میکند و معتقد است؛ استودیوها مخاطبان جوان خود را تماشاگران ثابت فیلمهایشان تلقی میکنند و این مخاطبان دیگر در صنعت سرگرمی جایی ندارند بلکه عناصری در برآوردهای اقتصادی استودیوها در پایان سال و به هنگام محاسبه فروشهای سالانه به شمار میآیند و از اینرو ساخت و اکران فیلمهایی برای این گروه سنی که توجهی به نقدهای سینمایی ندارند یک انتخاب حساب شده است.
استنلی کافمن، منتقد سینمایی نشریه نیورپابلیک با سابقه کار 50 ساله از لفظ بازار پریشان برای توصیف شرایط کنونی سینمای جهان استفاده میکند و معتقد است فیلمهای جریان اصلی سینما بیمحتواتر و خسته کنندهتر از قبل شدهاند اما در عین حال فیلمهای مستقل خوبی در طول سال اکران میشوند که متأسفانه همیشه در زیر سایه فیلمهای استودیوهای بزرگ قرار دارند.
از دیگر مسائلی که دنیای نقد سینمایی را بهشدت تحتتأثیر قرار داده اکرانهای گسترده و در برخی موارد بینالمللی است. شیکل در این زمینه میگوید: در گذشته رسم نبود که فیلمی به یک باره در 3500 سالن به نمایش درآید و اکرانهای دوم و سوم برای آن در نظر گرفته میشد. اما امروز همه چیز به اکران هفته اول بستگی دارد و این اکران گسترده نقد فیلم را بیمعنی و حتی بیارزش میکند و همه چیز به شیوه بازاریابی بستگی دارد.
با این همه منتقدان برجسته سینمایی جهان هنوز هم از قدرت برخوردارند ولی تنها زمانی که در مورد فیلمهای غیرآمریکایی و یا مستقل بنویسند. مورگنسترن ادامه میدهد:نقدهای ما راجع به فیلمهای استودیویی پرخرج در نشریات چاپی چندان تاثیری ندارد اما زمانی که فیلم مستقلی اکران میشود نظرات ما مهم تلقی میشوند چرا که بدون در نظر گرفتن نظرات رسانههای جدید در مورد فیلمهای مستقل، این منتقدین بنام هستند که هنوز حرف اول و تعیینکننده را در مورد فیلمهای مستقل میزنند.
اما در عصر ظهور منتقدین خلق الساعه در اینترنت، شیکل به نکته مهمی در مورد تفاوت آنها با این دسته از منتقدان اشاره دارد: معلومات من در مورد سینما در سالهای اخیر افزایش قابل توجهی داشته و این موضوع بر نظراتم در مورد فیلمهای جدید تاثیر گذاشته. من برخلاف این بچههای بیست و چند سالهای که در اینترنت مینویسند سعی میکنم تا از دانستههایم در مورد فیلمهای قدیمی هم در نقد فیلمهای جدید استفاده کنم. شاید اندرو ساریس بیشتر از من فیلم دیده باشد اما قطعا من از آن بچه بیست و چند سالهای که در اینترنت هر چیزی را نقد میکند بیشتر فیلم دیدهام.
اما چرا اصولا سینما و فیلمهایی که اکران میشوند آن اهمیت سابق را در زندگی مردم ندارند ؟شیکل پاسخ درستی به این سؤال ندارد اما به هر حال اشاره دارد که بهطور کلی مقایسه امروز با دهههای گذشته سخت است چرا که برای مثال در دهه 1960 غولهایی چون برگمان، کوروساوا و فلینی مطرح بودند و فیلمهایشان تاثیر فراوانی بر مردم داشت ولی دیگر از این فیلمهای تاثیرگذار خبری نیست. این روزها فیلمسازان خوب هنوز هم وجود دارند اما معیارها برای تعیین فیلم خوب عوض شده است. من نمیتوانم توضیح دهم که دقیقا چه اتفاقی افتاده اما امیدوارم هنوز هم افرادی باشند که به سینمای واقعی علاقهمند باشند چرا که این موضوع به نفع منتقدان، صنعت سینما و حتی خود مخاطبان است.
کافمن هم با وجود تمامی شرایط ناامیدکننده کنونی میگوید: این روزها برای ساخته نشدن فیلم خوب دلایل زیادی وجود دارد اما به هر حال آنها هنوز هم ساخته میشوند و کارگردانهای با استعداد فراوانند ولی باید به مردم در مورد استعداد شگرف این تعداد معدود فیلمسازان آگاهی داد.
حتی ساریس هم به آینده امیدوار است. او میگوید: سطح نقد فیلم در سالهای اخیر بهمراتب بالاتر رفته و منتقدان جوان به منابع زیادتری دسترسی دارند و برخی از آنها از نویسندگان قدیمی بهتر هستند البته شاید برخی با این نظر من موافق نباشند ولی من امیدوارم این قدر عمر داشته باشم که بتوانم شاهد حذف شدنم از عرصه مطبوعات توسط همین جوانان با معلومات باشم. ولی برخی دیگر از منتقدان در انتظار آینده برای روزهای بهتر نیستند. مورگنسترن از گپ اینترنتی با خوانندگانش لذت میبرد هر چند که اعتراف میکند فضای این گپها در استانداردی بهمراتب پایینتر از معلومات او قرار دارد.
وی در توضیح این موضوع میگوید: تصور میکنم هر کسی که در این گپهای اینترنتی شرکت میکند قبول دارد که سطح دیالوگها چندان بالا نیست و ادبیات نوشتاری هم به سرنوشت فیلمهای استودیوی دچار شده است اما من همیشه بهخودم یادآوری میکنم که وظیفه من تغییرمسیر فرهنگ بشری نیست بلکه من برای خوانندگانی مینویسم که مطالبم را میخوانند. من هنوز هم از نوشتن لذت میبرم و دوست دارم این لذت تداوم داشته باشد.
واشنگتن پست- 16 دسامبر 2008