همشهری آنلاین-معصومه محرمی: در نکوداشت سالها تلاش زندهیاد آیتالله مسلم ملکوتی» با فرزندشان بانو زهرا ملکوتی به گفتوگو نشستهایم. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
به عنوان نخستین سؤال، سرکار عالی پدر ارجمندتان زندهیاد آیتالله حاج شیخ مسلم ملکوتی را با چه خصالی به یاد میآورید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. به طور کلی میتوانم بگویم که حضرت والد (رضوانالله تعالی علیه)، مراقب همه افعال، اقوال و حتی افکار خود بودند؛ به گونهای که سعی میکردند حتی ذرهای، از احکام الهی تخطی نکنند. ایشان در برابر شداید و مشکلات، بسیار صبور بودند.
والده تعریف میکردند زمانی که در نجف بودند، برادر تازهمتولدشدهام بسیار مریض بود به طوری که پدر احتمال میدادند که عمرش به دنیا نباشد! طبق معمول که ابوی از تدریس برمیگردند، از مادر میپرسند که حال بچه چطور است؟ مادر جواب میدهند خواب است و نمیگویند که فوت کرده است! بعد از صرف ناهار، پدر به مادر میگوید: «میدانم که فرزندمان فوت کرده؛ او را بده تا ببرم و در وادیالسلام دفن کنم!». همچنین یک خواهر و برادرم، در دوران کودکی بهعلت بیماری سرخک در بیمارستان بستری بودند.
برادرم قبل از ظهر و خواهرم بعدازظهر همان روز، چشم از جهان فرو بستند! پدر در مقابل مصیبت وارده، تنها به ذکر «انا لله و انا الیه راجعون» بسنده کردند. در همان حال، قبل از ظهر برای تدریس حاضر شدند تا وقت شاگردان تلف نشود. درس بعدازظهر را هم، فقط به اصرار شاگردان تعطیل کردند. صبر بر بلایا، از خصال بارز ایشان بود.
ایشان بسیار اهل مطالعه، علاقهمند به علم، دانش و پژوهش بودند. همیشه تشویق میکردند که بچهها حتماً درس بخوانند. پدر علاوه بر ما، نوههایشان را هم تشویق به علمآموزی میکردند. از آنها سؤال میکردند تا بچهها هم اهل تحقیق باشند؛ خصوصاً در مورد ریاضیات که بسیار در آن سر رشته داشتند. مفاهیم اصلی ریاضیات را سؤال میکردند و وقتی میدیدند آنها نمیتوانند پاسخ دهند، به دلیل احاطه بر موضوع، خودشان جواب میدادند.
همیشه در سلامدادن، پیشدستی میکردند. نسبت به دیگران، بسیار متواضع بودند. این خصیصه اخلاقی ایشان را بسیار دوست داشتم. توجه به همه اهل مجلس، از خصایص ایشان بود و بیاعتنایی به حاضرین، مطلقا در اخلاقیات ایشان معنا نداشت. ایشان علاقهمند به تهجّد شبانه بودند.
مرحوم والد ضمن اینکه تا پاسی از شب مطالعه میکردند، ساعاتی از دل شب را با خدای خود راز و نیاز میکردند، بهطوری که بعد از نماز شب و بهجاآوردن نماز صبح، به استراحت و سپس به تدریس و آموزش روزانه میپرداختند. بنا به فرموده خودشان، حدود ۵ساعت در طول شبانهروز خواب و استراحت داشتند. وقتی ما و بچهها از پدر درخواست دعا میکردیم، ایشان علاوه بر اینکه ما را مورد عنایت و دعای خیر خود قرار میدادند، میگفتند شما هم برای من دعا کنید.
گاهی برای تجدید دیدار با ایشان، از تبریز به قم میرفتم. روزی بعد از رسیدن به قم، متوجه شدم که کلید در خانه را به همراه ندارم! صبحِ بسیار زود بود. در را نزدم، چون میدانستم اگر در بزنم، مزاحم استراحت ایشان میشوم. حدود یک ساعت، پشت در منتظر ماندم! بعد از یک ساعت که میدانستم قرار است راننده برای بردن ایشان به منزل مراجعه کند، در را زدم. همین که فهمیدند که ساعتی پشت در ماندهام، بهشدت ناراحت شدند و فرمودند: «دخترم! نمیشود که من استراحت کنم و تو پشت در بمانی!». حضرتشان بسیار مهربان و عاطفی بودند؛ به طوری که وقتی از آباء و اجداد خود یا اقوام دور و نزدیک یاد میکردند، متاثر میشدند و اشک در چشمانشان حلقه میزد. رابطه بسیار صمیمانهای با مادر داشتند.
به خاطر دارم وقتی به منزل میآمدند، مادر غذا را آماده میکردند و پدر که وارد اندرونی میشدند، بعد از صرف غذا، با لحن مهربانانه و صمیمانه میگفتند: «حاجخانم! بابت همه زحمات ممنون». با تشکرکردنشان، به ما هم درس میدادند.
در ۱۲سالی که در نجف ساکن بودند ـ آن هم زمانی که هیچ امکاناتی نبودـ به مادرم که تکدختر بودند، بسیار سخت گذشت، اما راضی شدند که همراه پدر باشند. مادر میگفتند زمانی که در نجف، بچهها مریض میشدند، چون طبیب در دسترس نبود، به حرم امام علی(ع) میرفتیم و از ایشان شفای بچهها را میگرفتیم.
روزی پدر به یکی از دخترانم فرموده بودند بعد از اینکه از دنیا رفتم، شما خودتان را زیاد ناراحت نکنید؛ نگران بودند که مبادا بعد از فوتشان، ناراحت شویم. در دو ماه آخر عمرشان که در بیمارستان بستری بودند، بنده بین دو ترم به دیدارشان رفتم و ده روزی در خدمتشان بودم. آن موقع حالشان خوب بود.
زمانی که خواستم از محضرشان مرخص شوم، رو به من فرمودند: «به بچهها در مورد بیماری من چیزی نگو؛ راضی نیستم آنها ناراحت شوند و غصه بخورند...». و نهایتا پدر نسبت به پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، بهویژه امیرالمومنین و حضرت فاطمه(س) عشق و علاقه خاصی داشتند که به هیچ روی قابل توصیف نیست. هر بار که ایشان نامی از حضرت علی(ع) میبردند و یا سخنانی از آن امام بزرگوار بازگو میکردند، اشک در چشمانشان حلقه میزد!
آیتالله ملکوتی در مورد فرزندان و خانواده، چه شیوههایی را اعمال میکردند؟
شیوههای تربیتی حضرت والد، عمدتا عملی بود و در مواردی هم در صورت لزوم، ارشادات قولی داشتند. ایشان به ما برای بهجاآوردن احکام، سخت نمیگرفتند. به یاد دارم که مادر بزرگوارم از همان دوران طفولیت، ما را برای اقامه نماز به مسجد میبردند. زمانی که به سن تکلیف رسیدم، چون بسیار ضعیف بودم، بر عهده خودم گذاشتند که روزه بگیرم یا نه! من به همراه خواهر کوچکم که دوست داشت برای ادای تکالیف دینی هرچه زودتر به سن تکلیف برسد، با هم روزه میگرفتیم.
هوای قم خیلی گرم بود. پدر برای اینکه ما اذیت نشویم، مُصر بودند که بعد از خوردن سحری، حتما استراحت کنید. بعد از استراحت و در زمان بیداری هم تشتی پر از آب را به حیاط میآوردند که پاهایمان را داخل آن بگذاریم، تا گرما را کمتر احساس کنیم. این رفتارشان همیشه برایم الگو بود و من نیز سعی میکنم این رفتارها را با فرزندانم داشته باشم.
نخستین بار در ماه مبارک رمضان، زمانی که کودک بودیم، شروع به آموزش قرآن به ما کردند و به عنوان نخستین سوره، سوره مبارکه ملک را از محضرشان یاد گرفتیم و بعد از آن، ما هر روز در خدمتشان، قرآن را قرائت میکردیم. ابوی بزرگوار با فرزندان و نوادگان، موضوعات مختلفی را مطرح میکردند و درباره آنها، به گفتوگو میپرداختند تا زمینههای مطالعاتی درباره آنها را برای ما به وجود بیاورند.
هر وقت خدمت ایشان میرسیدیم، جویای احوال تکتک ما میشدند و با همه فرزندان و نوههایشان صحبت میکردند. همیشه بزرگوارانه پای صحبتهای آنها مینشستند، بهطوری که همه فرزندان و نوادگان، در جوار ایشان نهایت لذت عاطفی و بهره علمی را میبردند. متأسفانه الان که از محضرشان محروم شدهایم و نهایت دلتنگی را داریم، وقتی با هم جمع میشویم، با ذکر خاطرات شیرین آن دوره، از آن بزرگوار یاد میکنیم و از خدا میخواهیم که با توجه به عمل و تقوایشان، با اولیاء الهی محشور شوند.
ارزیابی بزرگان حوزه از شخصیت علمی آیتالله ملکوتی چه بود؟
مرحوم والد از نظر علمی، بین همگان جایگاهی والا داشتند و در زمره معدود علمای بزرگ جهان تشیع بودند. حضرت ایشان قبل از تشرف به نجف اشرف، یعنی در اوایل دهه۳۰، از استادان مبرز حوزه علمیه قم بودند و برخی از مراجع فعلی قم، در آن زمان از محضر ایشان بهره علمی بردهاند. بعدها که به نجف اشرف مشرف شدند، بهعنوان یکی از چند نفر استاد شاخص حوزه نجف محسوب میشدند.
در آن زمان در نجف، تقریبا استاد منحصربهفرد در فلسفه و کلام و از استادان مسلم فقه و اصول بودند. حوزههای درسی ایشان، پرجمعیت و پرشور بود. افزون بر دروس فوق، از استادان درس هیأت نیز بودند. شاگردانی که ایشان تربیت کردهاند، امروزه از شخصیتهای علمی جهان تشیع هستند.
آیتالله ملکوتی پس از بازگشت از نجف به ایران، در مبارزات انقلاب اسلامی شرکت داشتند و امضای ایشان، پای بسیاری از اعلامیههای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هست. از سیره مبارزاتی ایشان در آن دوره، چه خاطراتی دارید؟
روش حضرت والد در مبارزه، روشنگری و افشای مفاسد نظام طاغوتی، به شیوههای مختلف بود. ایشان به عنوان عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در عرصههای مختلف و سرنوشتساز انقلاب، حضوری جدی داشتند؛ به طوری که گاهی جلسات، در منزل ما برپا میشد و به بررسی وضعیت سیاسی و اجتماعی آن دوره میپرداختند و در اکثر اعلامیههای جامعه مدرسین که در شرایط بسیار دشوار و خطرناک ستمشاهی صادر میشد، ایشان نخستین یا دومین امضاکننده بودند.
این در حقیقت جایگاه رفیع ایشان را در میان اعضای محترم جامعه مدرسین و عمق شخصیت انقلابی مرحوم والد را بهخوبی آشکار میسازد؛ چنان که در بیانیه معروف و موصوف به خلع شاه از سلطنت، امضای ایشان، نخستین امضا است. قبل و بعد از انقلاب، در منطقه آذربایجان، مرتب به تبلیغ دین میپرداختند و با عموم مردم ارتباط صمیمانهای داشتند و آنان را با عقاید اسلامی، اخلاق و احکام شرعی آشنا میساختند. مردم آذربایجان هنوز هم از خاطرات آن ایام بهخوبی یاد میکنند.
رابطه آیتالله ملکوتی با امام خمینی(ره)، بهعنوان یکی از شاگردان مبرّز رهبر کبیر انقلاب اسلامی چگونه بود؟
حضرت امام خمینی (ره) زمانی که به نجف اشرف مشرف شدند، حضرت والد در نجف تشریف داشتند. هنگام ورود حضرت امام، تا خانالنص (منطقهای مــیـان راه نــجف به کربلا) بـه استقبال ایشان رفتند. امام وقتی ایشان را دیدند، ابراز مسرت فرمودند. بعد از استقرار حضرت امام در نجف و بنا به درخواست ایشان، بهعنوان یکی از شاخصترین اعضا، در جلسه استفتائات امام حضور پیدا کردند. ابوی از شاگردان خود خواستند تا در درس امام خمینی حاضر شوند.
پس از پیروزی انقلاب هم رابطه ایشان با حضرت امام(ره)، به صورت مستمر و دائمی ادامه داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، چند ماهی که امام (ره) در قم تشریف داشتند، در همسایگی ما بودند. یک روز بعد از انقلاب، حضرت امام (ره) به منزل ما تشریف آوردند. وقت پخش اخبار بود که امام از ما خواستند که تلویزیون را روشن کنیم! پدر به ایشان عرض کردند ما هنوز تلویزیون تهیه نکردهایم و از طریق رادیو، اخبار را پیگیری میکنیم. فردای آن روز یک تلویزیون سیاه و سفید، از طرف امام به ما هدیه دادند.
هنوز هم آن تلویزیون را بهعنوان یادگاری داریم. خاطرم هست که یکی از برادرزادههایم، در دوران کودکی - که حدودا ششماهه بود - بهشدت بیمار شد به طوری که اصلا امیدی به بهبودی ایشان نداشتیم. ابوی به حضرت امام (ره) اطلاع دادند و ایشان دعا کردند و به شکرانه نفس پاک امام، برادرزادهام خوب شدند و هماینک از افراد مؤثر و خدمتگزار نظام هستند.
رابطه آیتالله ملکوتی با رهبر معظم انقلاب اسلامی را چگونه دیدید؟
رابطه ایشان با مقام معظم رهبری را از پیام تسلیت معظمله میشود احساس کرد. ابوی همیشه مقام معظم رهبری (حفظهالله) را بهعنوان نعمتی الهی به ملت عزیز ایران قلمداد میکردند. رهبری هم در دیدار خصوصی که با خانواده داشتند، با توصیفی کمنظیر از سجایای ایشان، این عبارت را فرمودند: «آیتالله ملکوتی در علوم معقول و منقول، بسیار فراتر از استانداردهای متداولحوزه بودند و با ملکات ایشان، از سالها پیش از انقلاب آشنا بودهام...».
لازم به ذکر است که ایشان در همه خطبههای نمازجمعه تبریز، در اول خطبه، پس از آنکه حمد الهی و صلوات بر پیامبر و اهلبیت(ع) را انجام میدادند، به جان رهبری تحت عنوان «قائد اعظم ما»، برای دفع هرگونه بلایا از ایشان دعا میفرمودند.
نگاه ایشان به غائله تجزیهطلبانه خلق مسلمان، در آغازین سالیان تاسیس نظام اسلامی چه بود؟
حضرت والد چه آن زمانی که در قم بودند و چه بعدا که در تبریز حضور داشتند، مواضعشان در برابر حزب خلق مسلمان روشن بود. ایشان همیشه در اعلامیهها، حزب مزبور را محکوم میکردند. در تبریز هم در خطبههای نمازجمعه و... وقتی که مناسبتی پیش میآمد، ماهیت ناصحیح حزب مزبور را برای همگان تبیین میفرمودند.
روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز انتصاب آیتالله ملکوتی به امامت جمعه شهر تبریز است. در دوره ۱۴ساله تصدی این مسئولیت، ارتباط ایشان را با مردم چگونه دیدید؟
نحوه ارتباط حضرت والد با مردم، به صورتی بود که در طول ۱۴سالی که امام جمعه بودند، درهای دفتر ایشان به روی همگان، باز و ملجأ نیازمندان بودند. کسی به هنگام مراجعه، بدون دریافت پاسخ، برنمیگشت، مگر آنکه درخواستی غیرمعقول یا غیرمنطقی داشت. حتی در نیمههای شب که کسی نبود تا پاسخگوی تلفن دفتر باشد، شخصا جواب تماسها را میدادند.
خاطرم هست که زمانی در نیمهشب، مرحوم استاد شهریار با دفتر تماس میگیرند و پدر جواب ایشان و دستور پیگیری مشکلشان را میدهند. یا به طور مثال، هر اعلامیه ترحیمی که به بیت ایشان میرسید، ابوی جهت تسلی خاطر بازماندگان، در مساجد حضور مییافتند و چهبسا با فشار کاری بالا هم در اینگونه مراسم شرکت میکردند.
همچنین در مراسم علمی که در دانشگاهها برگزار میشد، شرکت میکردند و همین امر باعث شده بود که مرجعیت علمی ایشان نزد دانشگاهیان، امری مسلم به حساب آید. هنگام ارتحال ابوی، مردم غیور آذربایجان با شرکت پرشور و غیرقابل وصف در مجالس ترحیم ایشان که در تاریخ این خطه واقعا کمسابقه بود، ضمن ابراز همدردی با خانواده، عمق علاقه خود به ایشان را نشان دادند.
مشهور است که ایشان در طول ۱۴سال امامت جمعه، هیچگاه به سفر زیارتی و سیاحتی نرفتهاند. علت آن چه بود؟
شهرت نیست؛ واقعیت است! مرحوم والد در مصرف سهم امام، بینهایت محتاط بودند تا جایی که تنها یک بار با ماترک پدری خود و آن هم سالها پیش از انقلاب، به حج مشرف شدند. دلیلش هم روحیه خدمترسانی ایشان به مردم بود.
ایشان معتقد بودند که اگر به دستور خدا و پیامبر اکرم(ص) عمل و صادقانه به مردم خدمت کنند و وظیفه خود را به جا بیاورند، بهتر از آن است که به مستحبات و علایق شخصی خویش بپردازند. به یاد دارم به محض فراغت از امامت جمعه، بعد از آنکه آخرین نماز جمعه را در تبریز اقامه کردند، مستقیما به زیارت امام رئوف حضرت علیبنموسیالرضا(ع) به مشهد مشرف شدند و از آنجا جهت دیدار با رهبری به تهران رفتند.
علت مراجعت آیتالله ملکوتی به قم، پس از اتمام دوره امامت جمعه تبریز چه بود؟
حضرت والد پیشترها و قبل از ارتحال حضرت امام، تصمیم به مراجعت به قم داشتند؛ چراکه ایشان از ابتدا از امام خواسته بودند که بیش از ۶ماه در تبریز نباشند؛ لیکن تأکید امام، مانع از مراجعت ایشان به قم شد.
بعد از ارتحال رهبر کبیر انقلاب هم شرایط حاکم اجازه نداد تا به قم مراجعه کنند؛ لذا بعد از تثبیت اوضاع و درخواست برخی از مراجع تقلید و علمای قم - که از دوستان دیرین ابوی بودند - به قم مراجعت کردند. طبعاً با توجه به اعتبار جایگاه والای علمی حضرت والد، چه در حوزه نجف و چه در حوزه قم، حضور ایشان در تبریز، برایشان بهعنوان یک وظیفه شرعی موقت و گذرا مطرح بود.
البته لازم به ذکر است که بعد از رحلت مراجع تقلید بزرگی نظیر آیتاللهالعظمی گلپایگانی، آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی و آیتالله العظمی اراکی و سایر مراجع، قم تا حدودی از اعاظم خالی شده بود و حضرت والد از نظر سوابق علمی، در عداد شاخصترینهای قم و نجف بودند؛ بنا به همین دلایل و به دعوت علمای بزرگ آن دیار، از تبریز به قم عزیمت کردند.
مواضع ایشان را در ماجرای فتنه ۱۳۸۸ چگونه ارزیابی میکنید؟
مواضع ایشان در جریانات پس از انتخابات۸۸، واضح و هدایتگر بود. در آن زمان اطلاعیهای در محکومساختن حرکات افراطی صادر کردند. ایشان منشأ اصلی فتنهها را رژیم صهیونیستی و غربِ استعمارگر میدانستند و معتقد بودند برخی افراد در داخل کشور غافلند که نیازمند روشنگری هستند ولی از افرادی که به مقدسات اهانت میکردند، شدیدا متنفر بودند. ایشان معمولا از آینده، تحلیلهای درستی داشتند. تقریبا هر چه میگفتند، اتفاق میافتاد. ما به سخنان ایشان، اعتماد کامل داشتیم.
نظر شما