همشهری آنلاین- محمدصادق عبداللهی: آیتالله احمد عابدی، فقیه و استاد سطح عالی حوزه علمیه، در ابتدای جلسه درس خود در تاریخ یکشنبه 1401/8/29بیانات ارزشمندی را در خصوص کتابخوانی، نقد کتاب و عشق کتاب در دل علمای بزرگ اسلام و جهان بیان داشتند. بخشی از این سخنان ارزشمند که در تحریریه همشهری پیاده، تنظیم و تلخیص شده است، در ادامه از نظر میگذرد:
اصل کتاب خیلی چیز خوبی است و هر کتابی ارزش این را دارد که یک بار آن را بخوانید. همیشه مأنوسبودن با کتاب، بسیار ارزشمند است. دینمان نگفته است که دست آدمهای خوب را ببوسید اما دینمان گفته است که دست عالم را ببوسید؛ عالم هم کسی است که کتاب، زیاد میخواند، با کتاب سروکار دارد و با کتاب مأنوس است.
من کتابی دارم، اسمش «عاشق الکتاب» است؛ آدمهایی که عاشق کتاب بودهاند. نمونهاش آیتالله حسنزاده (رضوانالله علیه) بودند. ایشان میفرمودند: «اگر خدا روز قیامت بخواهد من را ببرد جهنم و من را خیلی عذاب کند، اینطوری عذابم کند که روز قیامت یک کتابخانه درست کند و من را ببرد در آن کتابخانه و بگوید حق نداری به این کتابها دست بزنی؛ این میشود برای من جهنم.»
برخی علما خیلی کتاب مینوشتند... . یکوقت کسی از آقای فواد سزگین که شاید بالغ بر ۶۰۰جلد کتاب نوشته است، پرسیده بود که شما چطور اینقدر کتاب نوشتهاید؟ گفته بود: «من نشستهام و حساب کردهام که چه کارهایی را باید خوابیده انجام داد، چه کارهایی را ایستاده، چه کارهایی را در خانه و چه کارهایی را در ماشین.» هیچوقت آدم نباید در کتابخانه بنشیند و نامه یا پیامکی را که برایش آمده است، بخواند. کتابخانه جای آرامش است و باید کتابهای مشکل را آنجا خواند. در ماشین باید پیامک خواند؛ یعنی آدم وقت را در نظر بگیرد که چه وقتی، مال چه کاری است؛ نه اینکه بهترین وقت را برای کارهای کمارزش قرار دهد... . زمان و مکان برای مطالعه خیلی مؤثر است.
میخواهم این را عرض کنم که علمای بسیاری داشتهایم [که عاشق کتاب بودهاند]. امام خمینی(ره) مرجع تقلید، استاد حوزه و رهبر انقلاب بودهاند؛ یعنی کارشان فقط کتابنوشتن نبود؛ هزار تا کار داشتند و یکیش هم کتابنوشتن بوده است. ایشان ۸۶ کتاب نوشتهاند و بعضیهایشان هم چندجلدی است.
اینها به قلم خودشان نوشته شده است؛ تقریرات و درسهایشان هم جداست. یک آدمی که اینقدر کار دارد، اینقدر هم کتاب مینویسد... اینطور آدمها خیلی زیادند. مثلاً علامه طباطبایی(ره) چقدر کتاب دارند و کتابهایشان هم واقعا عالمانه است. تفسیر المیزان علامه را نگاه کنید! در انتهای جلد آخر نوشتهاند که این کتاب شب بیستوسوم ماه رمضان، نوشتنش به پایان رسید؛ یعنی علامه طباطبایی(ره) شب بیستوسوم ماه رمضان داشتهاند کتاب مینوشتهاند... یعنی علمای بزرگ حتی شب قدر، مشغول کتابخواندن و کتابنوشتن بودهاند.
آقای ایزوتسو، ژاپنی است. یک بار میآید خدمت علامه طباطبایی و با ایشان صحبت میکند. وقتی که میرود بیرون، علامه میفرمایند که آقای ایزوتسو ۲۳تا زبان خارجی بلد است و یکی از ۲۳ زبانش، زبان عربی است و عربیاش از من هم بهتر است! بعضیها اینطوری کار میکنند و چقدر آثار نوشته است و آثار علامه و حتی منظومه حاجملاهادی سبزواری را به زبان ژاپنی ترجمه کرده است.
... خلاصه آنکه با کتاب، زیاد مأنوس باشید و کتاب، زیاد بخوانید. آیتالله مرعشی نجفی قبل از انقلاب در حرم نماز میخواندند و امام جماعت بودند. بین نماز مغرب و عشاء، خیلی طلبهها بلند میشدند و نماز نافله و دعا میخواندند؛ اما ایشان همیشه کتاب میآوردند و بین نماز مغرب و عشاء، کتاب مطالعه میکردند. این سیره علما و بزرگان ماست که کتاب، زیاد میخواندهاند.
آیتالله بروجردی(ره) حاشیهای بر کتاب مثنوی مولوی دارند. بسیاری از ما طلبهها یک بار مثنوی را نخواندهایم اما آیتالله بروجردی با آن عظمت، مثنوی را که خواندهاند که هیچ، حاشیه هم بر آن نوشتهاند. این نشان میدهد چقدر علمای ما اهل کتاب بودهاند و کتاب میخواندهاند.
این راجع به کتاب. یک نکته هم راجع به نقد کتاب عرض کنم. اولا که نقدکردن، کار بسیار بسیار خوب و مبارکی است. یکوقت من چون به جهتی دوست نداشتم به فردی خدمتی بکنم، کتابش را نقد نکردم؛ یعنی آدم آنی را که دوستش دارد نقد میکند. فقط در نقد باید اخلاق نقد را در نظر گرفت.
یک کسی گفت این کتابی که نوشته میشود، برای هر کلمهاش، آن آدم، یک قطره خون جگر ریخته است تا این کتاب را نوشته است؛ آیتالله حسنزاده(ره) میفرمودند: «نه! برای هر کلمهاش قطرات خون ریخته شده، نه یک قطره.» کتابنوشتن سخت است. کسی که کتاب مینویسد زحمت کشیده است و [در نقد کتاب] نباید زحمت طرف را نادیده گرفت.
نکته دیگر اینکه نقد کتاب، نقد مولف کتاب نیست. مولف کتاب انسان محترم، عالم و عزیزی است. ما کتاب را نقد میکنیم، نه نویسنده کتاب را. نویسنده کتاب که معصوم نیست؛ ممکن است خطایی هم بکند. کسی که اشتباهاتش را بشود بشمری، چندتاست؛ او خیلی آدم خوبی است. بعضی آدمها را اصلا نمیشود گفت چندتا اشتباه دارد، بس که زیاد است... .
هدف از نقد کتاب این است که یاد بگیریم که خودمان مرتکب این اشتباهات نشویم. آدم اگر بداند چیزی که میخواهد بنویسد نقد میشود، آنوقت بیشتر دقت میکند. اگر شما من را نقد کنید هم به نفع من است و هم به نفع جامعه. اما اگر نقد نکردید، هر چرندی هم آدم در کتابش مینویسد. نقدکردن باعث پیشرفت علم میشود. امیرالمومنین فرمود: «حیاه العلم بالنقد و الرد؛ حیات علم به این است که نقد شود» و هر چه نقد، بیشتر شود بهتر است... .
همهجوره نقدی هم ممکن است؛ گاهی من شکل کتاب را نقد میکنم، گاهی منابع، گاهی محتوا و گاهی مهندسی و فصلبندی را. آیتاللهحسنزاده(رضوانالله علیه) علامه ذوالفنون بودند. ایشان یک کار معجزهواری را انجام دادند و کتاب کلیله و دمنه را تصحیح و چاپ کردند. شاید سختتر از این کتاب در فارسی نباشد. یک قسمتی از کتاب هم عربی بود و اصلا فارسی نداشت؛ ایشان این قسمت عربی را هم به فارسی ترجمه کردند.
یککسی نقدی نوشت بر آقای حسنزاده و یک اشکالش این بود که ایشان جایی در کتاب، کلمه «درد» را نوشته بود «دزد»؛ یعنی فقط یک نقطه! یعنی گاهی نقد اینطوری است. غربیها هم همین چیزها را دقت میکنند. یکوقت یک رساله دکتری در لندن در جلسه دفاع رد شد. علتش این بود که یک جای آن آمده بود «و.....»؛ یعنی به جای اینکه سه نقطه بگذارد، پنج نقطه گذاشته بود و به خاطر این، کل رساله رد شد! یعنی اینقدر دقت میکنند و این کارها خوب است و آدم باید دقت کند در نوشتار، گفتار و نظردادنش.
خلاصه آداب نقد خیلی زیاد و نقد بسیار خوب است به شرط اینکه آدم پایش را از حریم خودش بالاتر نگذارد. انشاءالله خداوند به همه ما توفیق بدهد.
نظر شما