لحن پرشور سارکوزی در حالی که از وقوع فاجعهای خبر میدهد، شبیه اشعار ماتیو آرنولد، شاعر قرن 19 است، هنگامی که هشدار میداد جهان به واقع تهی از شادی، عشق، نور، اطمینان، آرامش و تسکین برای آلام مردمانش است. سارکوزی بهگونهای عمیق از بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سخن میگوید؛ این بحران توازن جهان را بر هم خواهد زد.
این بحران رفتار، آرمانها و ارزشها را تغییر خواهد داد. مخاطبان چنین سخنانی، به قاعده بهدنبال کسی خواهند بود که آنان را از این شب تیره به آیندهای روشنتر رهنمون سازد و خب، این جناب سارکوزی است که بهعنوان مرد سرنوشت در برابر دیدگان ما خودنمایی میکند. وی با شور و حرارت فریاد میزند: ما نباید تسلیم این بحران شویم. ما نباید با ندانمکاری با این بحران مواجه شویم. این بحران نباید ما را وادارد تا عقب بنشینیم، بلکه باید ما را وادارد تا دست به کار شویم. و ما دریافتهایم که این منش سارکوزی است.هر دولتمرد دیگری به جز سارکوزی، درصورت در پیش گرفتن چنین رویهای، به خاطر زیادهروی در لفاظیهایی که از فاجعه و پایان جهان خبر میدهند، مورد استهزا و تمسخر عمومی قرار میگرفت، حتی اگر اظهارات او درباره بحران به واقعیت نزدیک میبود.
سال گذشته و پیش از انتخابات ریاستجمهوری فرانسه، راستافراطی در این کشور دچار فروپاشی شد و پس از آن حزب سوسیالیست نیز به ورطه رقابتها و زدوبندهای داخلی سقوط کرد. اگر قدرتی روی زمین و یا در آسمان باشد که بتواند از سارکوزی حساب پس بگیرد و او را وادار به پاسخگویی کند، این قدرت قطعا در پارلمان فرانسه حضور ندارد، پارلمانی که حامیان رئیسجمهور 55 درصد کرسیهای آن را تصاحب کردهاند. این نکته را در نهایت باید مد نظر داشت که تا 3 سال دیگر انتخابات پارلمانی در فرانسه برگزار نمیشود.
سارکوزی با طبع بیپروا و بدون تعارف خود، اینک با هر قصد و هدفی، از قید و بند کنترل و نظارت در داخل فرانسه آزاد است. رئیسجمهور فعلی فرانسویها، چه خوب و چه بد، نیکولا سارکوزی است و با توجه به شخصیت خاصی که وی دارد، آن هم در این زمانه خطیر، این پرسش مهم مطرح میشود که آیا او از آزادی عمل خود به شکل مناسبی بهره خواهد برد یا آنکه از قدرتش در مسیری نادرست استفاده خواهد کرد.
روزنامه اقتصادی لاتریبیون، چاپ پاریس، چندی پیش اعلام کرد که هیأتی از روزنامه نگاران بینالمللی که اخبار و تحولات اتحادیه اروپا را پوشش میدهند، سارکوزی را در میان رهبران کشورهای اروپایی، بهترین رهبر اروپا توصیف کردهاند. هر چند حتی هنگامی که سارکوزی ابتکارات درخشانی را ارائه میکند، این نکته به ذهن متبادر میشود که او به شکل فاجعه باری، باز هم لقمه بزرگتر از دهان خود برداشته است.
سارکوزی در تمام عمر سیاسی خود و در تمامی جنبههای آن، هر گاه خلأ رهبری را در جایی احساس کرده – چه واقعی و چه خیالی – تلاش کرده است خود شخصا آن خلأ و جای خالی را پر کند. او از خلأ گریزان است، چه در کابینه دولتش باشد ( او غالبا در هیأت دولت جای نخست وزیر را بهعنوان مدیر و سرپرست کابینه دولت پر میکند) چه در دادگستری کشور ( جایی که سارکوزی بعضا به شکلی وسواس گونه خود را درگیر پروندههای جزئی میکند) و حتی در واشنگتن ( جایی که وی دولت بوش را تنها چند روز پس از انتخابات ریاستجمهوری به باد انتقاد گرفت).
اما در اتحادیه اروپا نیز فشار مهار نشدنی رئیسجمهور فرانسه متوجه سایر رهبران اتحادیه است که اهدافی ثابت بهنظر میرسند. بلواگریهای سارکوزی، موجب دور شدن آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان از او شده است که اینک بیش از گذشته در برابر درخواستهای فرانسه برای در پیش گرفتن اقداماتی گروهی با هدف مقابله با فاجعه اقتصادی کنونی و تهدید دائمی گرم شدن کره زمین مقاومت میکند.
سیلویو برلوسکنی، نخست وزیر ایتالیا نیز که از سوی روزنامهنگاران لاتریبیون بهعنوان بدترین رهبر اروپایی توصیف شده است، نهایت تلاش خود را به کار گرفته تا با انتقاداتی شدیداللحن از سارکوزی، ابتکارات او را مورد تردید قرار دهد. رهبران اعضای جدید اتحادیه اروپا نیز، بهخصوص لهستان، در قبال حملات بیامان رئیسجمهور فرانسه، واکنش منفی نشان میدهند.اما دولتمردانی که سارکوزی امیدوار است با کمک آنها آرمان مشترک اروپا را شکل دهد، از جمله متزلزلترین رهبران اتحادیه هستند. گوردون براون، نخست وزیر بریتانیا که مبدل به مهمترین متحد رئیسجمهور فرانسه شده است، در نتیجه فرسودگی حزب حاکم کارگر و مخالفت شدید حزب محافظهکار بریتانیا در موقعیتی ضعیف قرار دارد.
خوزه لوئیز زاپاترو، نخست وزیر اسپانیا نیز مورد حمله مخالفان دولت خود قرار دارد، در حالی که معجزه اقتصادی اسپانیا تحتتأثیر بحران جهانی قرار گرفته است. از اینرو اقدامات سارکوزی بیش از آنکه مورد اقبال آنها قرار گیرد، آنان را عصبی و خشمگین میکند. بیاعتنایی وی به لزوم تشکیل جلسهای اضطراری و تلاش برای یافتن طرح نجات بانکهای اروپایی، موجب خشم برخی سران عضو اتحادیه شده است.
علاوه بر اینها تمایل آشکار سارکوزی برای پیگیری جاهطلبیهایش، بر دیپلماسی مسالمتآمیز بین اعضای اتحادیه اروپا سایه انداخته است، بهگونهای که بهنظر میرسد وی مصمم است تا سکان رهبری اروپا را به دست بگیرد و در این مسیر معاهدات دیپلماتیک بین اعضا و سایر رهبرانی که بر سر راهش قرار دارند، برای او اهمیتی ندارد. سارکوزی باید رهبری چرخشی اتحادیه را که از ماه ژوئیه گذشته در اختیار داشته است، درابتدای سال جدید میلادی (2009) به رهبران جمهوری چک تحویلداده شد. در حالی که از ماه آگوست، دیپلماتهای فرانسوی آشکارا درباره توانایی یک کشور کوچک اروپایی (جمهوری چک) برای رویارویی با چالشهای جهانی به شکلی شایسته، ابراز تردید کردهاند.
سارکوزی آشکارا تمایل دارد تا علاوه بر هدایت کشورش، رهبری قاره اروپا را نیز در دست داشته باشد و میتواند دلیل بیاورد که هنگامی که سایر دولتمردان اروپایی از حرکت باز میایستند، اوست که دست به کار میشود و هنگامی که دیگران تنها به شعار دادن و لفاظی میپردازند، وی تلاش میکند تا به نتیجه برسد. بهعنوان نمونه هنگامی که در ماه آگوست روسیه به گرجستان حمله کرد، سارکوزی شخصا سوار بر هواپیما راهی مسکو و پس از آن تفلیس شد – شهری که در محاصره روسها قرار داشت – تا برای دستیابی به آتش بس مذاکره کند، آتش بسی که میخائیل ساکاشویلی، رئیسجمهور گرجستان و دولتش را نجات داد. این اقدام سارکوزی به واقع تاثیرگذار بود، آن هم در زمانی که گرجیها با لحنی قصهپردازانه اظهار میکردند که ولادیمیر پوتین، مرد قدرتمند روسیه درحالی که روی مبل دفتر کار خود لم داده بوده، گفته است که میخواهم سر ساکاشویلی را روی دیوار این اتاق نصب کنم.
دولتمردان گرجستان بقای خود را به خاطر تلاش سارکوزی برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقی، مدیون وی میدانند. تیمور لاکوباشویلی، از وزرای با نفوذ دولت گرجستان در این باره چنین میگوید: سارکوزی شخصیتی خارق العاده است. افراد مختلفی به اشکال گوناگون به خارقالعاده بودن او اذعان میکنند و وی را دیوانه ، قهرمان ، تندخو و دمدمی مزاج میخوانند. اما ما نباید نقشی را که وی در ماجرای حمله روسیه به گرجستان ایفا کرد، دست کم بگیریم. او رهبری تلاشهای دیپلماتیک را برای متوقف کردن یورش روسیه در دست گرفت و در نهایت گرجستان را نجات داد.
جای تردید نیست که شخصیتی مانند سارکوزی در خلال بحرانها بانمایشی متفاوت از خود، خودش را نشان میدهد. گفته میشود پس از آنکه جرقه بحران مالی اخیر با ورشکستگی بانک سرمایهگذاری لمان برادرز در ایالات متحده در 15 سپتامبر زده شد، سارکوزی متن یکی از سخنرانیهای خود را که در قبال ابعاد فاجعه آمیز بحران اقتصادی لحنی ملایم و محتاطانه داشت، تغییر داد و در عوض خطاب به فرانسویان با صراحت چنین گفت: این پایان جهان است. با توجه به فقدان مخالفان داخلی از دو جناح چپ و راست، سارکوزی به راحتی جهت خطمشیهای اقتصادی خود را تغییر داد. در حالی که وی با شعار کاهش مداخله دولت در امور کشور – خطمشی غالب حزب جمهوریخواه آمریکا – به ریاستجمهوری فرانسه رسیده بود، با بروز بحران فعلی، ناگهان مدافع نظریه دخالت جدی دولت در امور اقتصادی شد.
سارکوزی آنگونه که نشان داده است، مانند یک بالرین در صحنه سیاست تغییر جهت میدهد. در واقع بهدلیل برخورداری از این ویژگیهاست که او تا این حد در نابود کردن احزاب مخالف موفق عمل میکند. اگرچه رئیسجمهور فرانسه در عمر سیاسی خود همواره پرچم گلیستهای محافظهکار (محافظه کاران طرفدار خطمشی شارل دوگل (رئیسجمهور فقید فرانسه) را در دست گرفته است، مهمترین مشی سیاسی سارکوزی، ایمان وی به تاثیر گذاشتن بر وقایع و تحولات از طریق اعمال اراده شخصیاش است. بر این اساس او در مسیر زندگی سیاسیاش از هر خطمشی ممکن که کارآمد باشد و از هر کاری که او را پیشاپیش دیگران قرار دهد، استقبال میکند. او در راه دستیابی به مقام ریاستجمهوری فرانسه، نبوغ خود را در برگزیدن عامهپسندترین آرا و عقاید سیاسی مخالفان خود نشان داد.
وی هنگامی که بهعنوان وزیر کشور در دوران ژاک شیراک فعالیت میکرد، نشان داد که میتواند به یک نسبت از نگرانیهای مهاجران و نیز احساس ناامنی گسترده عمومی نسبت به مهاجران بهره گیرد (همانگونه که ژان ماری لوپن چهره جنجالبرانگیز و راستگرای افراطی از این احساسات عمومی بهره میبرد) بدون آنکه تلاشهای وی رنگ گرایشهای ضدیهودی جنبش راستگرای افراطی لوپن را بهخود بگیرد. در مورد جناح چپ نیز سارکوزی با انتخاب برنار کوشنر، ستاره درخشان چپها موفق شد رضایت رای دهندگان طرفدار جناح چپ را به دست آورد.
سارکوزی همچنین دومینیک اشتراوس کان، وزیر سابق اقتصاد از حزب سوسیالیست و رقیب خود را در انتخابات ریاستجمهوری بهعنوان نامزد فرانسه برای ریاست صندوق بینالمللی پول معرفی کرد. با وجود تشدید بحران مالی طی 3 ماه گذشته، سوسیالیستها به شکل ملایمی دولت را مورد انتقاد قرار دادهاند و گاهی حتی خطمشیهای اقتصادی سارکوزی را نیز تحسین میکنند.
در واقع لحن او در دفاع از بزرگ شدن دولت در شرایط فعلی متقاعد کنندهتر از استدلالهای چپ سنتی بهنظر میرسد.در حالی که ریاست فرانسه بر اتحادیه اروپا امسال(2009) به پایان رسید، روحیه سارکوزی ممکن است باز هم دچار تلاطم و دگرگونی شود. وی در تلاشی آشکار برای حفظ رهبری خود بر اتحادیه اروپا، هفته اول ژانویه میزبان کنفرانسی با حضور تونی بلر و روشنفکران و فرهیختگان جهانی بود. در ماه آوریل نیز انتظار میرود که فرانسه پس از 40 سال، دوباره به فرماندهی متحد ناتو بپیوندد.
در سال 1969 شارل دوگل، رئیسجمهور متنفذ فرانسه این کشور را از فرماندهی متحد ناتو و شاخه نظامی این سازمان خارج کرده بود. آوریل سال آینده شصتمین سالگرد تاسیس ناتو است و فرصت مناسبی برای سارکوزی خواهد بود تا – بهعنوان مثال با افزایش تعهد نظامی فرانسه به حضور در افغانستان – سرخط اخبار خبرگزاریها را بهخود اختصاص دهد. او همیشه آماده نشان دادن حرکات نامتعارف است. حتی اگر آن حرکت یا ژست از نظر عمومی ناخوشایند تلقی شود و هیچ مخالفتی نمیتواند او را به تغییر ذهنیتش وا دارد.
این را که آیا سارکوزی در پایان دوره حضورش در بالاترین مسند قدرت در فرانسه، مرد سرنوشت لقب خواهد گرفت یا تنها بهعنوان فردی یکدنده، متفرعن و خودپسند توصیف خواهد شد، تنها تاریخ مشخص خواهد کرد و شاید نظرهمتایان اروپایی وی در این باره تعیینکننده باشد. به باور آنها، ملت فرانسه زمام امور خود را بدون محدودیت به این فرانسوی غیرعادی سپرده تا بر کشور سلطنت کند.
هفته نامه نیوزویک- 22دسامبر 2008