مجموعه نخست او «در سوگ سپیداران» (انتشارات امیرکبیر، 1361) یکی از اولین مجموعههایی است که تحتتأثیر مستقیم انقلاب و جنگ سروده شده است. این مجموعه تلفیقی از تجربههای مختلف و متفاوت است؛ از تجربههایی در قالبهای گوناگون مثل غزل و نیمایی و سپید گرفته تا شعرهایی برای کودکان و شعرهای بومی و محلی. اگرچه امروز، تاریخ مصرف خیلی از شعرهای این مجموعه گذشته است اما هنوز هم میتوان کارهای قابلقبولی را در آن پیدا کرد.
تجدید حیات اکبر اکسیر را باید از مجموعه دوم او یعنی «بفرمایید بنشینید صندلی عزیز» (نشر نیمنگاه، 1382) دانست. از این مجموعه است که اکبر اکسیر ـ پس از فترتی بیست سالهـ دوباره به عرصه شعر حرفهای امروز ایران وارد میشود و سعی میکند با ارائه شعری متفاوت خود را بهعنوان صدایی مستقل در شعر امروز به ثبت برساند و خاطره مبهم و تقریبا فراموششده شاعر در سوگ سپیداران را کاملا محو کند تا جایی که حتی پا از این نیز فراتر میگذارد و با جعل اصطلاحی به نام «شعر فرانو» داعیه جریانسازی
نیز دارد.
شعر اکسیر در این دوره شعر کوتاهی است مبتنی بر بازیها و شوخیهای لفظی و زبانی و استفاده ایهامآمیز از کلمات آشنا و روزمره جهت کشف یا ایجاد روابط طنز و احتمالا شاعرانه میان اشیاء و وقایع جهان پیرامون شاعر. مثلا:
دیمی: چشمم آب نمیخورد/ از این بارانهای بیموقع/ که شیشههای پنجره را هاشور میزند/ و سیلهایی که صندوق خیریه با خود میآورد/ چشمم آب نمیخورد/ از این ابرهای قسطی/ که با بهرههای 20درصد نزول میکند/ لطفا به پمپ آب بگو/ خواب عمیق چاه را آشفتهتر مکن/ این خاک/ فقط به لطف چشمه سبز میشود
بفرمایید بنشینید...صفحه 79
علاوه بر این، شاعر معمولا نیمنگاهی طنزآمیز بهخود شعر و فرایند شکلگیری آن نیز دارد:
بحران مخاطب: در ارشاد راست میشوی/ در بانک، خم/ هم ناشر میشوی هم دستفروش/ با اسم مستعار نقد میزنی/ با خود مصاحبه میکنی/ تا مرز نوبل خواب میروی/ بعد مینشینی بفروشد، نمیفروشد/ تازه گلایه میکنی/ چرا حافظ نداریم، چرا جهانی نمیشویم؟/ راستی قرصاتو خوردی!؟
همان، صفحه 60
با انتشار مجموعه بعدی اکسیر یعنی «زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند» (نشر ابتکار نو، 1382) است که اکسیر موفق میشود خود را بهعنوان اعجاب آور یک شاعر طنز جدی تثبیت کند و همزمان توجه مخاطبان عام و منتقدان و مخاطبان حرفهای شعر را بهخود جلب کند. تجربههای این کتاب قدری پختهتر از مجموعه قبلی اوست و تعداد کارهای قابل توجه در آن بیشتر است:
برنامه: از مدرسه که آمدم/ به دست خود درختی مینشانم/ مشقهایم را که نوشتم/ به پایش جوی آبی میکشانم/ کلی صبر میکنم/ تا بزرگ شود/ آنقدر بزرگ که بتوانم خود را از آن بیاویزم
زنبورهای عسل...، صفحه 38
چوکا: کتاب شعرم را کسی نخرید/ کتابهای ارسالی هم برگشت خورد/ با شرمندگی تمام/ به جنگل رفتم/ به درختهای بریده گفتم:/ ببخشید خیلی معذرت میخواهم/ نمیدانم این روزها/ مردم/ به درخت بیشتر از شعر/ احتیاج دارند
همان، صفحه 58
زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند در عرض کمتر از 2 سال به چاپ سوم رسید ـ که این برای یک مجموعه شعر واقعا قابل توجه است ـ و در عین حال جایزه کتاب شعر طنز حوزه هنری را از آن خود کرد و حتی تا آنجا پیش رفت که در سال گذشته توانست نامزد جایزه کتاب سال شعر ارشاد شود.
ظاهرا همین استقبال سبب شده است که اکبر اکسیر با فاصله کوتاهی سومین مجموعه شعر خود را به بازار بفرستد. «پسته لال، سکوت دندان شکن است» (انتشارات مروارید، 1387) نیز در راستای همان اسلوبی قرار میگیرد که اکسیر با بفرمایید بنشینید صندلی عزیز آغاز کرد و با زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند آن را به تکامل رساند؛ با این تفاوت که بسامد شوخیهای زبانی شاعر ـ احتمالا به خاطر استقبالی که از این شوخیها در مجموعههای قبلی صورت گرفته است ـ در این کتاب بالاتر رفته است و این شوخیها قدری صریحتر و رکیکتر شدهاند:
آگهیها: با تیترهای درشت حامله میشوند/ در صفحه حوادث میمیرند/ این سوسکهای زرد/ فقط مصرف برق را بالا میبرند/ آقای پروستات/ توالتهای عمومی سایت خبرهای بودار شده است/ لطفا برای سلامتی سرویس آگهیتان/ رعایت را نظافت فرمایید!
پسته لال... صفحه18
طبیعی است که استفاده مکرر از یک ایده و تکنیک واحد برای خلق شعر در فضاهای نزدیک به هم، در 3 مجموعه پیاپی با فاصله زمانی کمتر از 5سال دیگر چندان جواب ندهد و قدری تکراری و کسلکننده بهنظر برسد؛ چه در مجموعه آخر شاعر حرف تازهای ندارد و صرفا سعی کرده است همان حرفهای قبلی را با صراحت بیشتر تکرار کند؛ صراحتی که ممکن است به قیمت اشمئزاز مخاطب از این نوع شعر نیز تمام شود.