همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: اکبر خوردچشم بدون اغراق تاکنون بیش از هزار نمایشنامه رادیویی به رشته تحریر درآورده است. او یکی از معدود کسانی است که اگر بخواهیم، نظر کارشناسان را درباره نمایشنامه نویسی، آن هم از جنس رادیویی اش جویا شویم، نظرات منحصر به فردش که حاصل تجربه به سالیانش است، برای مخاطب حائر اهمیت اند. با او صدر تا ذیل یک نمایشنامه شاخص رادیویی را دوره کردیم. خلاصه گفت و گوی ما را با او از نظر می گذرانید.
چه عناصر در یک نمایشنامه رادیویی برای شما بیش از دیگر عناصر اهمیت دارد؟ دقیقاً می خواهم بدانم که کدام یک از عناصر بر زیبایی و درخشش یک کار می افزاید؟
البته که همه عناصر اهمیت دارد اما از همه مهم تر یک متن و نوشته درخشان است. اگر یک متن خوب در دسترس نداشته باشید، هر چند بازیگران و کارگردانمان حرفه ای باشند، افکتر و صدابردار هم کارش را به درستی بداند، در صورتی که متن ضعیف باشد، کار سرانجام مطلوبی نخواهد داشت و در یک کلام مخاطب را پس می زند. بارها اتفاق افتاده که نمایش هایی از شبکه های رادیویی می شنوم که در آنها همه عوامل در جای خودشان درخشان و به جا هستند، اما متن ضعیف است.
مواد اولیه یک نمایش، نوشته است. هر چه مواد اولیه قوی باشد، قطعاً خروجی کار قوی تر خواهد بود. مثالی می زنم تا موضوع برایتان روشن شود: در ساختن یک ساختمان مهندس کارش را خوب بلد است، کارگران خوب کار می کنند و تا پای جان عرق می ریزند و همه عناصر کار خودشان را به درستی انجام می دهند اما مصالحی که در آن ساختمان استفاده می شود مصالح ضعیف و تقلبی است. پس از مدتی درخواهید یافت که آن ساختمان با زمین لرزه ای با سه درجه در مقیاس ریشتر، ترک برمی دارد. ضعف این کار بر همگی روشن است. در حالی که نقشه، مهندس و کارگران خوب بودند اما چون مصالح ساختمان ضعیف بود، ساختمان هم استحکام لازم را نداشت.
معتقدم نه به عنوان یک نویسنده بلکه به عنوان کسی که در حوزه رادیو بیش از بیست و یک سال کار کرده است و خودم هم یکی از شنوندگان و مخاطبان رادیو هستم، هر چه متن قوی تر باشد، به فراخور آن، خروجی کار هم قوی تر خواهد بود.
با توجه به تجربه کاری تان چه موضوعی امروز بیش از دیگر موضوعات دغدغه مردم و اجتماع است و می تواند مخاطب را جذب کند و رغبت آنها را برانگیزد؟
همواره مثالی دارم و می گویم که کار یک نویسنده درست مانند یک خیاط است. ضمن اینکه برای مشتری خودش الگو درست می کند باید حواسش باشد که ذائقه مشتری چگونه است. این موضوع با مثالی دیگر روشن تر خواهد شد: من یک خیاط سرآمد هستم اما کت شلوار دوره قاجار را می دوزم و همین امر خود به خود مخاطب و مشتری را پس می زند.
معتقدم موضوعات روز و از همه مهم تر موضوعات جلوتر از روز برای مخاطب اهمیت دارد. نویسنده به شرط داشتن شامه قوی و حرفه ای بودن می داند که فردا قرار است چه اتفاق یا شبه اتفاقی رخ دهد. او می تواند با نمایش رادیویی به استقبال آن رخداد برود. بدیهی است که این سوژه ها برای مخاطبان جذاب اند. از همه مهم تر تنوع موضوع در میان است. بسیاری از نمایشنامه هایی که در رادیو پخش می شود، متأسفانه تنوع موضوعی ندارند و بیشتر تکرار را در آنها شاهدیم. به عنوان مثال می توان گفت که خودرو گران شده و شما طی یک روز می شنوید که ۵، ۶ نمایش درباره گرانی خودرو از رادیو پخش می شود. بله خودرو گران شده اما نباید تنوع موضوع را که فراتر از این هاست فراموش کرد. داشتن تنوع و اسیر یک سوژه نشدن به تیرهوشی و فراست نویسنده بازمی گردد. نویسنده باید کارش را بداند و شامه قوی ای داشته باشد و به اصطلاح شاخک هایش همه چیز را رصد کند تا سریع سوژه ها و موضوع های روز جامعه را بگیرد و آنها را دستمایه نوشتن قرار دهد و رویشان کار کند و آنها را تبدیل به یک قصه و نمایشنامه رادیویی کند. این تنوع خیلی اهمیت دارد.
زمانی که در رادیو به من می گویند راجع به یکی از معصومین(ع) یا شهادت یکی از ائمه نمایشنامه بنویسم، هیچ گاه روی قصه هایی که تکرار شده اند دست نمی گذارم. تحقیق و تفحص می کنم و از منابع معتبر قصه هایی را استخراج می کنم که برای مخاطب جذاب و جالب و شنیدنی باشد. حمل بر خودستایی نباشد اما این کار را وظیفه خودم می دانم و مثلاً نمایشی درباره امام صادق(ع) داشتم که در آن به نقش ابومسلم خراسانی و جایگاهش در تاریخ پرداختم. به واقع من تحقیق و مطالعه کردم به دلیل اینکه قصه شسته رفته و تازه ای از آن درآید. اتفاقاً همان نمایشنامه هم مقبول افتاد. سعی کرده ام در نمایشنامه ها مخاطبان را با موضوعاتی رو به رو کنم که اصلاً انتظارش را نداشته اند.
اشاره کردید که نویسنده باید گامی در آینده داشته باشد و با شامه اش آینده را تخمین بزند. برای نوشتن یک کار درخشان، با توجه به تجربه تان، چقدر مهارت نویسنده شرط است و این مهارت غیر از نوشتن و مطالعه و زیستن به چه عوامل دیگری ارتباط می یابد؟ نویسنده غیر از داشتن قریحه در عرصه نوشتن یک نمایشنامه رادیویی، باید به چه توانایی هایی مجهز باشد؟
در وهله نخست نویسنده باید به موضوعی که می پردازد علاقه مند باشد. چون علاقه خاصی به ژانرهای مختلف دارم، می توانم در چند حوزه قلم بزنم. نویسنده در کنار داشتن علاقه باید حتماً مطالعه کند. مطالعه از ابعاد مختلف اهمیت دارد. در کنار مطالعه، شنیدن نمایشنامه های درخشانی که دیگران نوشته اند، به او کمک می کند اما غیر از همه این بحث ها، نویسنده نمایشنامه رادیویی تا قصه گوی خوبی نباشد، نمی تواند نمایش خوبی را برای مخاطب روی کاغذ بیاورد. قصه گویی هم البته فوت و فن های خاص خودش را دارد. یک جا من کتاب قصه ای را می خوانم و فرمول و اصول قصه نویس را می آموزم و جایی هم کتاب هایی که به قصه نویسی ارتباط پیدا می کند، می خوانم و از آن کتاب می آموزم.
نویسنده مانند لشگری است که از همه جهت باید قوی باشد. وقتی به یک لشگر چشم می دوزید می بیند، زرهی، پدافند و پیاده نظام و سواره نظامش قوی است. پس به طور خلاصه می توان گفت که نویسنده باید علاقه مند باشد و فوت و فن کار را بداند و سوم تحقیق کند و چهارم منابع پژوهشی متعبر را بشناسد. وقتی من نویسنده نمایشنامه تاریخی می نویسم، باید به گونه ای باشد که هم مخاطب را جذب کند و هم مورد استناد قرار گیرد.
بحث دیگری که در نمایشنامه های رادیویی داریم این است که نویسده ژانر قلم خودش را بشناسد. مثلاً من کار مذهبی، تاریخ و پلیسی خوب می دانم اما در نگارش یک کار اجتماعی ضعیفم. من نویسنده نباید هیچ گاه سراغ کار اجتماعی بردم چون در این صورت خرابکاری به بار می آورم. نویسنده باید بداند که در کدام ژانر از عهده کار برمی آید و تخصص لازم و علاقه دارد. مجموعه این عوامل دست به دست هم می دهد تا خروجی ام به عنوان یک نمایش رادیویی از تکنیک های نمایش رادیویی بهره مند باشد.
در نمایش رادیویی طبعاً فقط صدا را داریم. چقدر دیالوگ و چقدر افکت به غنای کار می افزاید؟
۹۰ درصد دیالوگ و ۱۰ درصد افکت اهمیت دارد. نویسنده پیش از هر چیز باید مانند یک فیلمنامه نویس قصه را روی کاغذ بنویسد، چکش کاری کند و کاری شسته رفته از آب در آورد. در این صورت ما به عنوان مخاطب با یک نمایش درخشان روبه رو خواهیم بود.
علاقه مندی شما به شخصه به نمایشنامه نویسی در رادیو از کجا و چگونه آغاز شد؟
داستانی غیر منتظره داشت. سال ۱۳۷۲ دانشجوی تربیت معلم بودم. باید پرانترز باز کنم که در دوران دانش آموزی معمولاً ضعیف ترین انشاء کلاس را می نوشتم. به زور نمره ۱۰، ۱۱ به من می دادند. در دارالفنون ادبیات می خواندم و یک روز که از خیابان ۱۵ خرداد رد می شد با تابلویی مواجه شدم که رویش نوشته شده بود «مرکز صدای جمهوری اسلامی ایران». از دربان خواهش کردم که مرا راه دهد تا رادیو را ببینم. از ورود من جلوگیری کرد. دنبال بهانه ای بودم تا وارد رادیو شوم. دست و پا شکسته نمایشنامه ای نوشتم و به آن بهانه وارد رادیو شدم. همان نمایشنامه باعث ماندگاری ام در رادیو بود. جسته گریخته می نوشتم تا اینکه سال ۱۳۷۸ به طور مستمر با اکثر شبکه های رادیویی همکاری کردم.
می دانم که تا به امروز هم بیش از هزار نمایشنامه رادیویی نوشته اید. درست است؟
بله؛ شاید هم بیشتر. آمارش از دستم در رفته است. میل و رغبت خودم هم بیشتر به سمت کارهای سریالی است. اول اینکه راجع به ۱۴ معصوم(ع) تک به تک نمایشنامه سریالی نوشته ام. راجع به تاریخ ایران بسیار کار تاریخی به رشته تحریر درآورده ام. کارهای پلیسی و امنیتی نوشته ام.
در حوزه تاریخ معاصر کدام برهه برای مخاطبان از جذابیت بیشتری برخوردار است؟ کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب یا جنگ؟
تاریخ از هر حیث برای مردم شنیدنی است. به شرط اینکه راوی تاریخ کارش را بلد باشد. مثلاً دیده ام راوی تاریخ ضعیف بوده و قسمت جذاب تاریخی را خراب کرده. اما شما هر جای تاریخ ایران را که بنگرید برای مخاطبان جذاب و شنیدنی است. حال می تواند کودتای ۲۸ مرداد باشد، می تواند دوره قاجار یا دوره افشاریه باشد یا حتی صفویه و خوارزمشاهان و حمله مغول و غیره. حتی تاریخ قبل از اسلام هم جذابیت های خاص خودش را دارد. وقتی از تاریخ صحبت می کنیم می توانیم از مادها شروع کنیم تا برسیم به امروزی که در آن قرار داریم. روی تاریخ می توان تحقیق و تفحص کرد. شنیدنی های تاریخ که مستند باشد و مستند بودنش هم اهمیت ویژه ای دارد، زیاد اند. در دوره ای از کارم، داستان حسنک وزیر که مربوط به دوره غزنویان است، تبدیل به یک نمایش سریالی کردم. آن کار هم قوی و درخشان از آب در آمد چون شنیدنی بود؛ آن هم به دلیل اینکه تاریخی شنیدنی دارد. یا در زمینه دوره قاجار نمایشنامه های متعددی نوشته ام. یا تاریخ پیش از انقلاب یا مثلاً موضوع شهدای مدافع حرم یا دفاع مقدس که به گمانم بالای ۳۰ نمایشنامه رادیویی راجع به شان نوشته ام. تاریخ در یک کلام شنیدنی های زیادی دارد. مخاطب امروز به شکل عجیبی تشنه شنیدن است و چه خوب است که با نمایش رادیویی این تاریخ را بشنود.
پیشنهاد مختصری هم به دوستان نویسنده ام دارم و آن اینکه نگاه نوشتن و قلم خودشان را گسترش دهند و به موضوعات مختلف تک بعدی نگاه نکنند و دچار تکرار نشوند. متأسفانه بارها نمایشنامه های رادیویی ای را می شنوم که تکرار مکررات است و گویی از روی یکدیگر نوشته شده اند. این درحالی است که ما هزاران هزار سوژه داریم که اتفاقاً ممنوعه هم نیستند، بلکه سوژه هایی اند که هم مخاطب آنها را می خواهد و هم جامعه به آن نیاز دارد. پس بهتر است دوستان نویسنده ام سراغ این موضوعات بروند نه قصه ها و روایت های تکراری.
نظر شما