همشهری آنلاین-مرضیه موسوی:«نسرین ظهیری» در کتاب «آمدیم خانه نبودید» سر از کوچهپسکوچههای منطقه در آورده است و به سراغ کشف زندگی اهالی ادب و فرهنگ رفته است. او مدرک کارشناسی را از دانشگاه علامه طباطبایی در رشته روزنامهنگاری گرفته و از سال ۱۳۷۲ در این زمینه فعالیتهای خود را آغاز کرده است. تهیه گزارشهای میدانی از خانههای مشاهیر، جرقه تألیف این کتاب، تازه به بازار رسیده است. ظهیری میگوید: «دوست داشتم با تألیف این کتاب هویت تازهای به محلههای شهر تهران بدهم و هنگامی که کسی دنبال آدرسی میگردد، بگوید که فلان جا نزدیک خانه استاد صبا است یا مثلاً روبهروی خانه پروین اعتصامی.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
ایده چاپ کتاب «آمدیم خانه نبودید» از کجا شکل گرفت و چه چیزی شما را به تألیف این کتاب تشویق کرد؟
قبل از چاپ این کتاب من گزارشهایی را از خانههای مشاهیر و اهالی فرهنگ در روزنامه تهران امروز چاپ میکردم. یک روز آقای مسجد جامعی، عضو شورای شهر تهران از من دعوت کرد تا به دیدنش بروم. ایشان پیشنهاد چاپ این کتاب را به من داد. تا پیش از این من چندان به چاپ کتاب فکر نمیکردم. اما بعد از صحبتهای آقای مسجد جامعی تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. گزارشها را تکمیل کردم و آماده چاپ. بیش از ۸۰ خانه مشاهیر را در تحقیقات میدانی دیده و گزارشی از آنها تهیه کرده بودم اما دوست نداشتم حجم کتاب زیاد شود و به ۴۴ خانه مشاهیر بسنده کردم.
با چاپ این کتاب چه هدفی را دنبال میکردید و چه توقعی از نتیجه کار داشتید؟
سراغ این خانهها رفتم تا حدود این خانهها را پیدا کنم و ببینم آیا از همسایههای قدیمی کسی این افراد هنرمند و بنام را به خاطر دارد یا نه. در این کتاب سعی کردم یادآوری کنم که نگهداری از این خانهها مهم است. اینها خانههایی بودند که نویسندهها و شعرای زیادی با الهام از آنها، شعرها و قصههای زیادی نوشتهاند. خیلی از اهالی قدیمی یک محله به درستی نمیدانستند که خانه فلان نویسنده درست روبهروی مغازه یا خانه آنها بوده است. حتی با وجود تابلوهای میراث فرهنگی، این خانهها را نشناختهاند. وقتی با عابری در مورد خانهای که به ثبت ملی رسیده صحبت میکنیم به درستی نمیداند که این خانه کجاست و میپرسد که در مورد چه کسی صحبت میکنیم. دوست داشتم هویت تازهای به محلههای شهر تهران بدهم. وقتی کسی دنبال آدرسی میگردد بگوید که فلانجا نزدیک خانه استاد صبا است و یا مثلاً روبهروی خانه پروین اعتصامی.
مردم هممحلهای چقدر با مشاهیری که روزگاری همسایه آنها بودهاند آشنایی داشتند؟
خیلی کم. مثلاً وقتی دنبال خانه ابتهاج میگشتم از همسایههای خیلی قدیمی که پرسوجو میکردم هیچکسی اطلاعی از سکونت این شاعر در محله نداشت. در حالی که درخت ارغوان محبوب ابتهاج هنوز در خانه قدیمی او باقی مانده است و توجه ویژهای به آن دارد. این خانه در حال حاضر به یک شرکت تعلق دارد اما ابتهاج هر سال سراغ این درخت و باغچه را میگیرد و حتی کسانی را برای سرکشی به اوضاع درخت ارغوان به این خانه میفرستد تا احوال درخت را برای او ببرند.
بعد از آشنایی با موضوع گزارش شما، مردم محله چقدر در پیدا کردن رمز و رازها همراه میشدند؟
مردم شوق زیادی از خود نشان میدادند. مثلاً از من میخواستند که همراهم برای دیدن فضای داخل خانه بیایند و سؤالات زیادی در مورد خانه و اهالی قدیمی آن میپرسیدند. میدانم که مردم این روزها فرصت چندانی برای کتاب خواندن ندارند. با اینحال استقبال خوبی که از کتاب در این مدت کم شد، نشان میدهد نگهداری از این خانهها برای مردم مهم است و مردم به دنبال شناخت آنها هستند.
آیا پیدا کردن نشانههای این خانهها کار آسانی بود و اینکه چطور این نشانیها را پیدا میکردید؟
تعداد کمی از این خانهها به ثبت ملی رسیده بود و پیدا کردن آن کار دشواری نبود. اما از تعداد زیادی از خانهها اطلاعات زیادی در دست نبود. یکی از نخستین راههایی که من امتحان کردم، دریافت اطلاعات اولیه از ۱۱۸ بود. به هر حال هیچ سامانه اطلاعاتی این نشانیها را نداشت و باید سرنخها را دنبال میکردم. تعدادی از این هنرمندان در آثار خود در مورد محل زندگی و خانه خود نوشته بودند. بنابراین به این کتابها مراجعه میکردم. مثلاً بدیعالزمان فروزانفر در ابتدای یکی از کتابهایش نشانی خانه کودکی خود را داده بود. یا مثلاً علی حاتمی در فیلم هزار دستان در جایی از فیلم نشانی خانه پدری خود را میدهد که جایی نزدیکی خیابان وحدت اسلامی است. اما برای پیدا کردن خانهای که علی حاتمی با دست خود ساخته بود به دخترش مراجعه کردم و کوچه به کوچه، نشانی آن را از لیلا حاتمی میپرسیدم و جلو میرفتم. خیلی از این خانهها هم از بین رفته بود و باید حدود آن را حدس میزدم.
آیا صاحب خانههای جدید با روی باز از شما استقبال میکردند و یا از ورود شما به حریم شخصیشان ناراضی بودند؟
طبیعی است که خیلیها نسبت به این موضوع واکنش خوبی نداشتند. از اینکه من میخواستم وارد حریم شخصی آنها شوم و خانهشان را ببینم ناراحت بودند. حتی خیلیها مثل صاحب خانه نیما، اجازه ورود به حیاط خانه و گشت زدن در آن را به من نمیداد. یا صاحب خانه اصلی علی حاتمی که حتی حاضر نشد با من حرف بزند. کسانی هم بودند که میدانستند در خانهای زندگی میکنند که ویژگیهای خاصی دارد و سعی در درک آن داشتند. در طول مدتی که من برای دریافت اطلاعات به کوچهپسکوچههای شهر مراجعه میکردم تعدادی از خانهها از بین رفتند. نمونهاش خانه استاد بنان که اغلب اهالی کوچهای که او در آن زندگی میکرد، شعر الهه ناز را از بر بودند اما حتی نمیدانستند این موسیقی دلنواز شاهکار کیست. چه برسد به اینکه خانه او را بشناسند.
من با رفتگری صحبت کردم که سالها پیش زبالههای مربوط به این خانه را بیرون میریخت. وقتی در میانه آمادهسازی کتاب برای بار دوم به سراغ این خانه رفتم، هرچه کوچه و محله را گشتم، خانه را نیافتم. به سراغ بنگاه معاملاتیای رفتم که این خانه در آن معامله شده بود. صاحب بنگاه، ساختمان نخراشیدهای را نشان داد و گفت خانه استاد بنان همینجایی بود که الان در حال ساختوساز است. غم عجیبی مرا در بر گرفت. ناراحتی و اندوهم اندازهای نداشت. تمام تلاشم برای حفظ این خانهها بود که قبل از انتشار کتاب، چندتایی از آنها تخریب شدند.
تهیه گزارشها و تألیف کتاب چقدر به طول انجامید؟
گردآوری اطلاعات و تنظیم آن حدود ۳ سال زمان برد. در این مدت وقتی به دنبال پیدا کردن خانهها بودم فکر میکردم دارم به مهمانی این افراد میروم. اینکه مثلاً خانه اخوان را پیدا کنم و کوچه و ایوان خانه را ببینم؛ پنجرهای که بارها اخوان آن را باز کرده و از آن برای نوشتن شعرهایش الهام گرفته است. با کشف این مکانها شعفی به من دست میداد. دوست داشتم دست مردم را هم بگیرم و آنها را با خودم در این مهمانیها همراه کنم. ما عادت کردهایم به تهران بهعنوان یک کل نگاه کنیم و تصویری از ترافیک و شلوغی این شهر در ذهن داریم. اما هنوز در کوچهپسکوچههای این شهر میتوان از دیدن آدمها و ساختمانها ذوق زده شد.
حالا که این خانهها را دیده و ماهیت آن را به خوبی درک کردهاید، به نظر شما مهمترین ویژگیهای خانههای مشاهیر که اغلب قدمتی تاریخی هم دارند در چیست؟
اغلب خانههایی که در تاریخ تهران از آنها یاد میشود خانههای اعیان و اشراف دورههای مختلف تاریخی هستند. این خانهها بیش از هر چیز به دلیل قدمت تاریخیای که دارند و معماری خاص، مورد توجه هستند. خانههای مشاهیر و اهل فرهنگ و ادب دوره معاصر و قرن گذشته نزدیکی محلی به این خانهها دارد و اغلب در بافت تاریخی تهران قرار دارند. با این تفاوت که این خانهها ظاهری ساده دارند و خانههایی معمولی به شمار میروند. اهمیت این خانهها به واسطه حضور آدمهایی است که روزگاری در آن ساکن بودهاند و از در و دیوار و سادگی این خانهها الهام گرفته و آثار ادبی مهمی را خلق کردهاند.
این خانهها و کوچهها در اشعار و نوشتههای شاعران و نویسندگان تا چه حد دیده میشود؟
تمام شاعران و نویسندهها، حداقل آن تعدادی که من به سراغشان رفتهام، در شعرها و داستانهای خود نشانههایی از خانه خود را ذکر میکنند. از حوض خانه گرفته تا ایوان و حتی تاقچه در شعر شاعران دیده میشود. «ارغوان» ابتهاج، نام درختی است که در حدود منطقه ۱۲ در حال رشد و زندگی است و همه ما بارها شعرش را شنیدهایم.
تألیف این کتاب توانسته راهگشایی برای حفظ این خانهها از سوی مدیریت شهری و یا سازمان میراث فرهنگی باشد؟
کتاب تازه چاپ شده است. با این حال وقتی نمونه کتاب را به رئیس سازمان میراث فرهنگی نشان دادم، از من خواست که نشانیها را در اختیار این سازمان قرار دهم و از وجود تعدادی از این خانهها و موقعیت مکانی آنها اظهار بیاطلاعی میکرد. نکتهای که از طرف این مسئولان مطرح است این است که تعداد خانههای مربوط به مشاهیر در شهر زیاد است و بودجهای برای خرید و نگهداری از تمام این خانهها در دست نیست. به هر حال در طول سال ساختمانهای زیادی با کاربریهای مختلف فرهنگی و هنری از صفر ساخته میشود. خانههای مشاهیر میتواند با بازسازیهای انجام شده، جایگزین خوبی برای بسیاری از این ساختمانهای نوساز بیقواره باشد.
خانه ۴۴ مشاهیر در شهر
۴۴ خانه متعلق به مشاهیر ادب و هنر که روزگاری در خانهای در یکی از محلههای تهران زندگی میکردند در کتاب «آمدیم خانه نبودید» بررسی شده است. اغلب این خانهها و پاتوقهای معرفی شده در کتاب در محدوده منطقه ۱۲، در محلههای بهارستان، فردوسی، سرچشمه و... بوده است. از جمله خانه استاد صبا، خانه دکتر چمران، خانه پروین اعتصامی و...
۴۰ درصد خانهها ثبت شدهاند
از میان ٤٤ خانه مورد بررسی در کتاب «آمدیم خانه نبودید» حدود ۴۰درصدشان ثبت تاریخی شدهاند و تا اندازهای از گزند تخریب روزگار دورند. از بین خانههای ثبت شده تاریخی ٢٢درصد به شکل موزه در آمدهاند، ٥٨درصد میراثداران مشاهیر میراث پدری و همسری را فروختهاند. همچنین از میان خانههایی که ثبت تاریخی نشدهاند ٦٥درصدشان تخریب شده و جز نامی نامفهوم چیزی از آن باقی نمانده است.
حواست به شهر و آدمهایش باشد
کتاب «آمدیم خانه نبودید» با مقدمه احمد مسجد جامعی، عضو شورای شهر تهران، دست مخاطب را میگیرد و او را با خود به پسکوچههای شهر میبرد؛ از خانه پدری جلال آل احمد در پامنار دیدن میکند و یا مهمان خانه استاد صبا در ظهیرالاسلام میشود. شاعران و نویسندگان ساکن در محله مولوی و بهارستان و فردوسی را به یاد همسایهها میآورد. گاه از در خانهها تو میرود و فنجانی چای با «عزیز خانم»، صاحب جدید خانه شاعری در دهه ۴۰ مینوشد. گاه با درهای بسته مواجه میشود و از پشت دیوار سرک میکشد تا گوشهای از ایوان خانهای را ببیند.
گاه مرثیهای برای خانههای از دست رفته میخواند وگاه از دیدن «خانه بخت» پروین اعتصامی ذوق زده میشود. کتاب گزارشهایی است از محلههای قدیمی شهر که راوی آن مردم محلهها هستند؛ همسایههایی که روزهای بودن در کنار این مشاهیر را فراموش کردهاند و یا از پایه، اطلاعی از زندگی فردی مشهور در همسایگی خود نداشتند. این کتاب قرار است بعد از ۴۷۰ صفحه حرف، تلنگری به ذهن مخاطب بزند که: «حواست به شهر و محله و آدمهایش باشد.»
*منتشر شده در همشهری محله منطقه۱۲ به تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۴
نظر شما