جمال رهنمایی - همشهری آنلاین : کارل و پایا در صنعت مد مشغولند. مناسبات مالی پیچیده این صنعت لذت بردن از یک رابطه واقعی را برای آنها سخت کرده. کارل آرمان خواهانه به دنبال یک رابطه برابر واقعی و فارغ ازکلیشه های جنسیتی میان خودش و پایا است اما پایا بشدت در این کلیشه ها فرو رفته. آنها توسط اسپانسر خود به یک سفر تفریحی در یک کشتی لوکس تفریحی فرستاده می شوند و با چند سوپر میلیاردر همسفر می شوند. این افراد از چهارگوشه جهان به طور غریبی ثروتمند شده اند. ولادیمیر که یک مزرعه دار روس است از طریق تجارت پهن به ثروتی افسانه ای رسیده است اما خودش هنوز یک کشاورز ساده و یک کمونیست وفادار است. وینستون بریتانیایی و همسرش صاحب کمپانی سازنده مهمات جنگی و تسلیحات سبک هستند و بروز جنگهای منطقهای و جدایی طلبانه که نیاز به سلاحهای سبک دارند آنها را میلیاردر کرده است. یکی دیگر از این میلیارد های خوش شانس یک امریکایی برنامه نویس کامپیوتر است. یک اقدام کنجکاوانه در دوران دانشجویی را به ناز و نعمتی رسانده که توانایی استفاده از آن را ندارد.
دزدان دریایی به کشتی تفریحی حمله میکنند و تعدادی از بازمانده های این حمله در جزیره ای متروک زندانی می شوند. مناسبات بین آن ها جابجا می شود و یکی از خدمه که مسئول نظافت سرویس های بهداشتی بوده و ماهیگیری آشپزی و درست کردن آتش بلد است، حاکم جزیره می شود. اما او پس از دستیابی به قدرت شروع به برطرف کردن امیال و نیازهای فردی خود می کند و حکم خودش را میراند.
فیلم «مثلث اندوه» به سراغ اصلی ترین رانه های بشری که فارغ از جنسیت قومیت و ملیت در همه انسان ها کم و بیش وجود دارند، رفته است. اگرچه در ابتدای فیلم «مثلث اندوه» اشاره به سه نقطه در صورت انسان دارد که حالت چهره او را تعیین میکند اما در ادامه میبینیم که مثلث دیگری هم در جریان فیلم وجود دارد: «پول، شهوت و مرگ».
تعاملات میان این سه پدیده در انسان یکی از جذاب ترین بحث های مکتب روانکاوی است. پول (قدرت) چقدر وسیله ای در اختیار ماست و ما چقدر در اسارت آن هستیم ؟ تداوم نسل و تلاش برای آمیزش جنسی و تداوم بقا چقدر برای ایجاد احساس خوب و لذت بردن ماست و چقدر با فرو رفتن در این نقشهای جنسیتی ما فریب این مکانیسم طبیعی و شیمیایی را خورده ایم؟ مگر مرگ چقدر ترسناک است که ما از ترس آن در طول زندگی به هر شرایطی تن می دهیم تا هرگز آن را ملاقات نکنیم و آیا ملاقات نکردن با مرگ امکان پذیر است؟
پایا خودش می داند که نهایت موفقیت او در دنیای مد پیدا کردن یک پیرمرد پولدار است که جوانیش را با پول او معاوضه کند. او با غوطه ور شدن در این توهم، رابطه واقعی خودش با کارل را قربانی این رویای هذیان گونه است. خدمه کشتی تفریحی نیز به شکل دیوانه واری به دنبال انعام و پورسانت مسافرین متمول کشتی هستند و در این راه هرگونه خفت و خواری را تحمل میکنند و در نهایت همگان در هنگام اسارت در جزیره برای فرار از مرگ وحتی به دست آوردن یک بسته چوب شور و یا یک وعده غذا حاضر می شوند به هر کاری تن بدهند.
در پایان مراسم «شام با ناخدا» که تلاطم دریا یا به تعبیری تلاطم دنیای سرمایه داری کشتی را بدون ناخدا کرده است، فیلم سرشار از صحنههای تهوع است. گویی با تهوع قرار است همه آموخته های فلسفی مکاتب فلسفی و فکری بشری درباره قدرت و پول را بالا بیاوریم تا از شر آنها خلاص شویم. در گفتگوی نا هوشیارانه ناخدای آمریکایی و سرمایه دار نوکیسه روسی که در یک مجادله بیهوده جملات معروف رهبران دنیای شرق و غرب را به رخ یکدیگر می کشند، سوال درباره اعتبار این عقاید فلسفی و تمدنی است که بیش از ۶۰ سال دنیای اندیشه را مشغول خود کرد. در صحنه پایانی فیلم هم کلیشه های جنسیتی برخاسته از نیازهای شهوانی مورد سوال و حتی شاید تمسخر قرار گرفته. جایی که حکومتی زن سالار در جزیره حاکم شده و بهرهکشی از زنان به بهرهکشی از مردان تبدیل شده است و این بار این مردان جذاب هستند که بایستی خودشان را از مهلکه سوءاستفاده نجات دهند. اگر چه در طول فیلم جریانات به شکلی خنده دار و کمیک بیان میشوند اما ماجرای این فیلم یک کمدی سیاه است که گویی می خواهد ما با خنده این واقعیتها را فرو بدهیم.
نظر شما