چند مطلب از کیکاووس زیاری، مهکامه درودی و ... درباره فیلم ها و هنرمندهایی که در این جشنواره شرکت کردهاند، میخوانید.
سیمرغها باز میگردند
بیستوهفتمین دوره جشنواره فجر- همزمان با سیامین سالگرد انقلاب، دوازدهم بهمن، کار خود را شروع میکند. جشنواره امسال هم مثل سالهای قبل در دو بخش سینمای ایران و جهان، فیلمها را به نمایش میگذارد. در بخش سودای سیمرغ (مسابقه سینمای ایران) 21 فیلم برای دریافت سیمرغهای بلورین و زرین با یکدیگر رقابت میکنند. در بخش مسابقه فیلمهای اول و دوم فیلمسازان (بخش نگاه نو)، 41 فیلم حضور دارند. جام جهاننما (مسابقه سینمای بینالملل)، 61 فیلم از کشورهای مختلف جهان رابه نمایش میگذارد که سه فیلم برتر ایرانی هم در این رقابتها شرکت دارند. در دو بخش مسابقهای جلوهگاه شرق (سینمای آسیا) و «در جستوجوی حقیقت» (سینمای معناگرا) ، تعداد 14 و 13 فیلم بینالمللی به نمایش در میآیند که دو فیلم ایرانی هم جزو آنها هستند.
بخشهای غیررقابتی جشنواره شامل «مرور سینمای ایران» ( با 7فیلم)، «فیلمهای سیامین سالگرد انقلاب اسلامی» (02 فیلم)، «جشنواره جشنوارهها» (16فیلم)، «نمایشهای ویژه» (12فیلم)، «مجموعه کلاسیکهای ماندگار» (هشت فیلم از جانفورد و آلفرد هیچکاک)، مرور بر آثار «مایکلی»، «فرانسیس فورد کاپولا»، «ابراهیم حاتمیکیا»، «محمود کلاری»، «خسرو شکیبایی»، «محمود شرفالدین» و« سینمای کره و آلمان بعد از سال 2000».
کلانتری غیرانتفاعی، ساخته یدالله صمدی/عکس : بهرنگ دزفولی زاده
در این دوره از جشنواره، همچنین تندیس ویژه «مصطفی عقاد» به عنوان بهترین فیلم در بخش بینالملل با موضوع ایمان و امید اهدا میشود. جایزه «راه انبیا» به عنوان بهترین فیلم با مضمون گفتوگوی ادیان و تعالیم مشترک انبیای الهی در بخش سینمای ایران و دومین جایزه همگرایی در آسیا نیز به فیلمی از بخش جلوهگاه شرق اهدا خواهد شد. امسال 38سیمرغ بلورین در بخشهای مختلف رقابتی ایرانی و بینالمللی، به آثار برگزیده داده میشود و یک سیمرغ زرین (جایزه ویژه سینمای ایران) به فیلم برگزیده از نگاه ملی تعلق میگیرد. سینمای کودک و نوجوان ایران امسال با فیلمهایی مثل «کلانتری غیرانتفاعی» (یدالله صمدی)، «کودک و فرشته» (مسعود نقاشزاده) و «مسافر کربلا» (بیژن شکرریز) در جشنواره حضور دارد. «دوچرخه» طبق معمول همه ساله، صفحههایی را به این رویداد بزرگ سینمایی کشور اختصاص داده است که تا پایان جشنواره (22بهمن) ادامه دارد.
لازم به توضیح است که گفتوگوهای خارجی ویژهنامههای دوچرخه از اینترنت گرفته و ترجمه شده است.
کار فوقالعاده یک آدم معمولی
«بچه های هوآنگ شی» ساخته «راجر اسپاتیس وود» محصول مشترک چین، استرالیا و آلمان، از جمله فیلمهای مطرحی است که در بخش «جشنواره جشنوارهها»ی بیست و هفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد. قصه فیلم، با حال و هوای نوجوانانه اش، در باره آدمهایی است که در شرایط پیشبینی نشده و سختی قرار میگیرند و در این راه تواناییهای خود را برای محبت کردن به دیگران و احساس مسئولیت کشف میکنند. «جرج هاگ» شخصیت اصلی فیلم در دوران جنگ جهانی دوم، حدود 60 بچه یتیم چینی را در یک سفر طولانی و سخت همراهی میکند. آنها از دامنههای پر برف کوههای «لیوپانشان» راهی منطقهای امن در نزدیکی صحرای مغولستان میشوند. «جاناتان رایس مهیرز»، «چون یونفت» و «میشل یو»، بازیگران این فیلم هستند. راجر اسپاتیس وود در گفتوگوی زیر در باره کار تازهاش صحبت میکند.
- قصه زندگی جرج هاگ و بچههای هوآنگشی تأثیر خیلی زیادی روی شما داشته است؛ چه چیز این قصه شما را جذب کرد؟
همیشه تلاش کردهام در باره آدمهایی فیلم بسازم که فکر میکنم افراد جالبی هستند و دیگران دوست دارند قصه آنها را بشنوند. قصه زندگی جرج هاگ خیلی آشنا و در عین حال در جزئیات خود بسیار غیرمعمول بود. ضمن اینکه قصه او در دوران ویژهای رخ میداد که همه ما دوست داریم چیزهای بیشتری در بارهاش بدانیم. او در خانوادهای بزرگ شده بود که میخواست کارهایی غیر از آنچه که دیگران انجام میدادند، انجام دهند. او یک عکاس جنگی بود و سال 1937 از آمریکا به ژاپن رفت تا زبان ژاپنی را یاد بگیرد. وقتی جنگ شروع شد، به چین رفت و در آنجا بود که تصمیم گرفت به بچههای بیپناه چینی کمک کند.
- خیلی هاتا قبل از دیدن فیلم، چیزی درباره هاگ و قصهاش نمیدانستند.
او آدم خیلی شناخته شدهای نیست. اگر مسئولان چینی خاطرهاش را زنده نگه نمیداشتند، هیچ یک از ما هیچ وقت چیزی در بارهاش نمیدانستیم. ولی خیلی جالب است که یک آدم معمولی چنین کار فوقالعادهای را انجام دهد و با دلیری و پایداری، جان این همه بچه را نجات دهد. اتفاقی که افتاد زندگی او را تغییر داد. 04 تا از آن بچهها که هنوز زنده هستند، هر سال برنامه بزرگداشتی برای هاگ میگیرند. هاگ با کاری که کرد به یک شهروند چینی تبدیل شد.
- مهمترین بخش زندگی این مرد را چه میدانید؟ در بخشی از فیلم، او جمله خیلی خوب و زیبایی میگوید: «وقتی کس دیگری نیست، تو باید آن کاری را انجام بدهی که لازم است انجام شود.»
به این جمله اعتقاد دارم. آدمهایی هستند که هنگام خطر و مشکلات فرار میکنند. اما در همان حال، آدمهایی هم هستند که میمانند و یک کار فوقالعاده انجام میدهند. خانمی را به یاد میآورم که همین کار را کرد. او کاشفی بود که راهی چین شد و وقتی جنگ در گرفت، او در کنار مردم ماند. او دکتر نبود، ولی به زخمیها کمک زیادی کرد. کمی بعد تبدیل به یک پرستار ماهر شد. او همه این کارها را داوطلبانه انجام داد.
«مه یرز» و« یون فت» در صحنهای از فیلم
- فکر میکنید انتخاب جاناتان رایس مهیرز برای نقش هاگ، کار درستی بود؟
احساس کردم توانایی بازی در این نقش را دارد. او انرژی خیلی زیادی هنگام کار دارد و این نقش را هم خیلی دوست داشت. در عین حال، او دقیقاً هم سن و سال قهرمان قصه بود و با دنیای او آشنایی نزدیکی داشت.
- برای این فیلم با اهالی صنعت سینمای چین کار کردید؛آیا شیوه کار آنها با سینمای غرب متفاوت است؟
نه خیلی زیاد. آنها از بعضی جهتها شبیه بقیه هستند. اما خب، آنها به زبان ما صحبت نمیکنند! وسایل و تجهیزات آنها هم کمی با ما فرق دارد.
- برای فیلم، شما در مکانهایی مثل دیوار بزرگ چین و یا صحرای« گوبی» کار کردید که هر دو از جاهای بسیار تماشایی منطقه هستند؛ این جاها را چگونه انتخاب کردید؟
وقتی قصه زندگی هاگ را دنبال میکنید، به این محلها میرسید و بالاخره سر از جاده ابریشم و دیوار چین در میآورید. ما در این مکانهای قدیمی فیلمبرداری کردیم و ضرورت قصه ایجاب میکرد که این کار را انجام دهیم. بازدید کنندگان از این محلها خیلی زیاد هستند و خود چین هم که کشور بسیار پرجمعیتی است. اما سر صحنه و وقتی فیلمبرداری میکردیم، این محلها باید خالی از آدمها میبودند. میدانید، تمام این مکانها محلهای شگفتانگیز و خارقالعادهای برای کار بوده و هستند.
- بچههایی که در فیلم بازی داشتند، همتاهای واقعی و بزرگسال خودشان را دیدند؟
اواسط کار فیلمبرداری، این اتفاق افتاد. آن بچههای واقعی که حالا خیلی بزرگ شده بودند، آمدند سر صحنه فیلمبرداری.
حضور پررنگ با تجربهها
جشنواره فیلم فجر همیشه محل رویارویی فیلمسازان قدیمی و جدید بوده است. دیدار با هنرمندان قدیمی و کارهای تازهشان در جشنواره، همیشه از جذابیت خاصی برخوردار بوده است. امسال هم تعدادی از کارگردانان قدیمی با فیلمهایشان در جشنواره حضور دارند. اگر فیلمسازانی مثل داریوش مهرجویی یا کیانوش عیاری در سال جاری فیلمی ساختند، اما بهرام بیضایی پس از یک دوره هفت ساله با «وقتی همه خوابیم» به جشنواره میآید. در فیلم جدید بیضایی، یک دوجین از بازیگران سرشناس سینمای ایران در کنار مژده شمسایی- که نقش اصلی را بازی میکند- حضور دارند. مسعود کیمیایی این روزها مشغول فیلمبرداری کار تازهاش «محاکمه در خیابان» است، ولی منابع نزدیک به فیلم میگویند بعید میدانند این فیلم برای نمایش در جشنواره آماده بشود.
بهرام رادان در «زادبوم»، ساخته ابوالحسن داودی/عکس: علی نیک رفتار
بهمن فرمانآرا ،که معمولاً هر دو سال یک فیلم جدید میسازد، این بار «خاک آشنا» را آماده نمایش کرده است. واروژ کریم مسیحی که سالها قبل با «پرده آخر» مورد توجه منتقدان و سینمادوستان جدی قرار گرفت، دومین ساخته سینماییاش «تردید» را- که هنگام تولید با مشکلاتی روبهرو شد و خود کارگردان هم سخت بیمار شد- آماده کرده است. «پاتو زمین نذار» هم کار تازهای از ایرج قادری است. تماشاگران سینما منتظرند ببینند ابوالحسن داودی بعد از کار موفق و تحسین شده «تقاطع»، در فیلم تازهاش «زادبوم» چه کرده است. اگر «فرزند صبح» بهروز افخمی به جشنواره برسد، تماشاگران فیلمی تاریخی در باره رویدادهای پنجاه سال اخیر ایران را تماشا می کنند. اصغر فرهادی هم که با کارهایش در چند سال اخیر توجه همه را به خود جلب کرده است، با «درباره الی» در جشنواره حضور دارد. این فیلم همزمان با جشنواره فجر، در بخش مسابقه جشنواره بینالمللی برلین هم نمایش داده میشود.
همراه شدن با روشنایی؛ گفت و گو با جسیکا آلبا
«چشم» ساخته مشترک «دیوید مرو» و «خاویر پالود»، نسخه دوبارهسازی شده یک فیلم موفق آسیایی به همین نام است. در این فیلم، «جسیکا آلبا» در نقش جوان نابینایی ظاهر میشود که با یک گروه موسیقی کلاسیک همکاری دارد. او بعد از انجام یک رشته آزمایش پزشکی، بینایی خود را به دست میآورد اما پس از کسب بینایی، کابوسهایی میبیند که باعث میشود تا راهی مرز شود. زن جوان میخواهد واقعیت مربوط به کابوسهایی را که دیده کشف کند. آلبا در گفتوگوی زیر در باره این فیلم و نقش خود صحبت میکند.
«جسیکا آلبا»،در صحنه ای از« چشم»
- چشم، چالش برانگیزترین نقشی بود که تا به حال بازی کردهاید؟
به نوعی بله. از یک طرف در بخش زیادی از فیلم نابینا بودم و از سوی دیگر باید نواختن ویلن را یاد میگرفتم. این کار را هم باید زمانی انجام میدادم که نابینا هستم! نکته مهم در باره این شخصیت این بود که او با به دستآوردن بیناییاش، کمکم عقل و هوش خودش را از دست میدهد. او نه فقط بینا شده، بلکه حالا چیزهایی را هم میتواند ببیند که وجود خارجی ندارند و نباید ببیند. اما همین مسئله، باعث شد تا مشتاق بازی در این فیلم شوم. فیلمهای ترسناک و دلهرهآور را دوست دارم و خیلی دلم میخواست در یکی از آنها بازی کنم. این فیلم حال و هوای روانکاوانه هم داشت که بازی در آن را جذابتر میکرد.
- بازی در نقش یک آدم نابینا سختتر بود یا کسی که دارد خودش را با نور و روشنایی وفق میدهد؟
البته بازی در نقش کسی که دارد خودش را با روشنایی هماهنگ میکند، سختتر بود. باید تمرکز ویژهای میکردم؛ این کار راحتی نبود. شما وقتی نابینا هستید، فقط باید یک کار کنید و آن اینکه نابینا باشید، ولی در شرایطی که دارید خودتان را برای دیدن و حس کردن نور و روشنایی آماده میکنید، وضعیت خیلی فرق میکند.
فیلمسازان زن در جشنواره
امسال هم فیلمسازان زن حضور فعالی در جشنواره دارند. در بین فیلمسازان با تجربه، رخشان بنیاعتماد و پوران درخشنده فیلمی در مقام کارگردان ندارند، در عوض انسیه شاهحسینی، پس از چند سال، با یک فیلم تازه برگشته است و آیدا پناهنده هم اولین فیلم بلند سینماییاش را کارگردانی کرده است.
اما تهمینه میلانی که «آتشبس» او یکی از موفقترین کارهای سینمایی دو سال اخیر سینمای ایران بود، با «سوپر استار» در بخش مسابقه سینمای ایران حضور دارد. فیلم با بازی شهاب حسینی قصه جوانی را تعریف میکند که رویای بازیگری و ستاره شدن را دارد.
حسینی و رشیدپور در «سوپراستار»/عکس: فریدون خسرویان
انسیه شاهحسینی هم پس از «غروب شو بیا» و «شب بهخیر فرمانده»، با «پنالتی» به دیدار تماشاگران سینما میآیدکه فیلمی در ستایش فوتبال است. قصه فیلم در باره چند جوان آبادانی عاشق فوتبال است که مسابقهای با تیم صنعت نفت آبادان ترتیب میدهند. نتیجه این بازی نه تنها برای این جوانان، که برای بستگان آنها هم حکم تعیین سرنوشت را دارد. شاه حسینی میگوید: «در دنیای معاصر سه چیز دغدغه و مسئله اصلی آدمهاست: عشق، جنگ و فوتبال. فیلم اول و دومم در باره موضوع عشق و جنگ بود و این یکی در باره فوتبال است.» انگیزه ساختن پنالتی زمانی قویتر شدکه شاه حسینی هنگام گشتزنیاش در قبرستان آبادان، متوجه شد که بسیاری از قبرها متعلق به پیشکسوتان فوتبال است. نکته جالب این که شاهحسینی خودش هم از طرفداران پروپاقرص فوتبال است.
آیدا پناهنده، پس از چند فیلم کوتاه (و موفقیت یکی از آنها به نام «تاج خروس» در جشن خانه سینما) به سراغ کارگردانی «گلدانهای زمستانی»رفته است. قصه فیلم، زندگی زوج جوانی را در طول سه دهه گذشته مورد بحث و بررسی قرار میدهد. بخشی از قصه فیلم، به دوران قبل از انقلاب مربوط میشود. افشین کتابچی و ناز شادمان، بازیگران اصلی فیلم هستند.
منیژه حکمت که سال قبل «سه زن» را در جشنواره داشت، امسال در مقام کارگردان، فیلمی در جشنواره ندارد. ولی او تهیه کننده «صداها» به کارگردانی فرزاد موتمن است. پوران درخشنده هم وضعیتی شبیه حکمت دارد. او میگوید: «امسال بیشتر از کار فیلمسازی، درگیر تولید فیلمهای همکارانم بودم؛ درحقیقت تهیه دو فیلم «پیت» (عبدالرضا کاهانی) و «حرفهایها» (داریوش فرهنگ)،فرصتی برای این که خودم کارگردانی فیلمی را به عهده بگیرم، برایم باقی نگذاشت. این فیلمها در جشنواره امسال حضور دارند. انشاءالله برای سال بعد، با فیلم خودم در جشنواره حاضر میشوم.»
بیداری به سراغم آمد
فرزاد موتمن، بعد از «جعبه موسیقی» که در سبک (ژانر) کودک و نوجوان ساخته بود، در فیلم تازهاش «بیداری» به سراغ مضمونی بزرگسالانه رفته است. فیلم تازه او به روزهای انقلاب در سال 57 اختصاص دارد. او در گفتوگو با دوچرخه در باره این فیلم صحبت کرده است.
- چرا برای فیلم جدیدتان به سراغ سوژه انقلاب رفتید؟
بعضی وقتها شما به سراغ سوژه و موضوع نمیروید، بلکه آن سوژه به سراغ شما میآید. در باره بیداری هم، همین اتفاق افتاد. پیشنهاد ساخت فیلم از سوی سعید حاجیمیری به من شد. بازتابهای آنچه که در روزهای ماه بهمن سال 1357 اتفاق افتاده بود، در این فیلمنامه حضور داشت. به عنوان نماینده نسلی که انقلاب کرد و آن روزها را تجربه کرده بود، دوست داشتم فیلمی در باره آنچه که اتفاق افتاده بود، بسازم. بیداری این امکان را فراهم میکرد که چنین کاری بکنم.
شقایق فراهانی در «بیداری»،گذشته را فراموش می کند
- تغییری هم در فیلمنامه دادید؟
حاجیمیری کار بازنویسی فیلمنامه را انجام داده بود. من هم پس از خواندن آن، نظرهای خودم را نسبت به برخی مسائل فیلمنامه دادم که پذیرفته شد.
- اولین حسی که پس از خواندن فیلمنامه داشتید چه بود؟
حس اولیهام این بود که قصه در باره انقلاب و نتایج آن است. نکتهای که هنگام خواندن فیلمنامه حس کردم این بود که اصلاً شبیه یک کار تبلیغاتی نبود. یک قصه سر راست و راحت دارد و با کمک یک داستان، به تاریخ نگاه میکنیم. در فیلمنامه او (فیلمی که براساس آن ساخته شده) سعی شده تمام جذابیتهایی که یک قصه میتواند برای مخاطب داشته باشد، در آن گنجانده شود.
- بیداری به چه مفهومی مورد استفاده قرار گرفته است؟
اسم اولیهای که برای فیلم انتخاب شده بود، پتانسیل لازم را برای قصه نداشت. پس از مشورت و بررسی کردن چند اسم مختلف، بالاخره اسم بیداری برای فیلم انتخاب شد. این نام از یک سو با قصه و شخصیت اصلی آن (زنی که حافظهاش را از دست داده و فقط برخی خاطرات دور را به یاد دارد و حالا میخواهد همه چیز را بداند) در ارتباط است و هم اینکه با روح انقلاب همخوانی دارد.
- برای خلق فضای آن دوران با مشکلی روبهرو نبودید؟
صحنههای مربوط به انقلاب صحنههای مهم فیلم هستند و بخشهایی از درگیریهای روزهای 21 و 22 بهمن در فیلم بازسازی شده است. تمهیداتی به کار بردیم تا این صحنهها، تا حد امکان واقعی و طبیعی به نظر برسند. امیدم این است که این صحنهها یادآور آن خاطرات باشد.
نامی آشنا، اما بکر و تازه
حمید نعمتالله، بعد از فیلم جدی و تلخ «بوتیک» در فیلم تازهاش «بیپولی» به سراغ مضمونی شادتر رفته است. این طنز انتقادی در باره زوج جوانی است که با مشکلی به نام بیپولی روبهرو میشوند، اما نمیخواهند دیگران متوجه مشکل آنها بشوند. نعمتالله در گفتوگو با دوچرخه، در باره دومین تجربه سینماییاش صحبت میکند.
- حالا که فیلم آماده نمایش شده است، آن را چگونه میبینید؟
حقیقت امر را بخواهید، الان در واقع هیچ احساسی ندارم و نمیدانم آن را چگونه ببینم؛ بگویم خوب است یا بد؟ دوستش دارم یا نه؟ زمانی که شما در یک مدت زمان کوتاه، فیلمتان را به بهانههای مختلف مثل تدوین، صداگذاری، ساخت موسیقی و... بارها و بارها تماشا کنید، دیگر عملاً نمیتوانید نظر خاص و کاملی نسبت به آن بدهید.
لیلا حاتمی در نمایی از بی پولی/عکس: علی نیک رفتار
- بوتیک،خیلی تلخ بود، ولی در بیپولی به سراغ کمدی رفته اید.
نمیتوان گفت کمدی است، خودم از کلمه طنز استفاده میکنم. در این حالت، بله؛ باید بگویم نسبت به بوتیک طنز بیشتری دارد. موضوع فیلم طوری بود که با آنکه تلخ است، اما نمیخواستم آن را به شکل تراژیک بسازیم، چرا که در این صورت جذابیت خودش را از دست میداد، بیپولی با فقر فرق میکند؛ مقطعی در زندگی آدم پیش میآید و تداوم ندارد. نمیخواستم نگاهی غمانگیز و تلخ به آن داشته باشم.
- چرا بهرام رادان و لیلا حاتمی را برای ایفای نقش زوج جوان فیلم انتخاب کردید؟
زمان انتخاب بازیگران فیلمهایم، برای خودم یک شرط قائل هستم. آنها باید در بین مردم محبوبیت داشته باشند. بعد از آن مسائلی مثل توانایی در اجرای نقش است که اهمیت زیادی پیدا میکند. در این حالت، برایم مهم است که این بازیگران بتوانند در مقایسه با فیلمهای قبلیشان کمی بکر و بدیع به نظر برسند.
- چرا اسم فیلم را گذاشتید بیپولی؛ نگران نبودید این نام قصه را لو بدهد؟
این نام شرایطی دارد که آن را تبدیل به یک نام خوب برای فیلمی سینمایی میکند. با آنکه نامی آشناست و خیلی زیاد استفاده میشود، ولی باز هم بکر و تازه است. اما نکتهای که در باره فیلم وجود دارد، این است که اسبابکشی آن، قصه و موضوعش نیست. قصه بیپولی با آنکه اوج و فرود همه قصههای دیگر را در خودش دارد ولی اصل و کلیت ماجرا نیست. اسباب کشش فیلم، وضعیت خاص شخصیت اصلی قصه، گسترش این وضعیت و نوع نگاهی است که به این وضعیت میشود.
تربیتی ،ساده و صمیمی
عامرخان بازیگر فیلمهای سرگرم کننده هندی است، اما برای اولین فیلم سینماییاش در مقام کارگردان، به سراغ یک موضوع آموزشی و تربیتی رفته است. «ستارهها روی زمین» قصه پسری ده ساله به نام «ایشان» را تعریف میکند؛ نقش او را «دارشیل سافاری» بازی میکند. دنیای او- که پر از رنگ، ماهی، سگ و بادبادک است- به قدری عجیب و غریب است که بزرگترها آن را درک نمیکنند و اهمیتی به آن نمیدهند. ایشان در کلاس درس با دردسرها و مشکلات زیادی روبهرو و کارش به یک مدرسه ویژه کشیده میشود. اما معلم هنر مدرسه جدیدش، روحیاتش را درک میکند و به رویاها و تصورهای وی پروبال میدهد. گفت و گو با عامرخان را در باره این فیلم بخوانید:
- برایمان از تجربه کارگردانی این فیلم بگویید؟
تجربه خیلی خوبی بود. کارگردانی فیلم هم به اندازه بازی در آن برایم جالب و لذتبخش بود. میخواهم در آینده باز هم کارگردانی کنم.
- نگران نبودید که این فیلم مثل کارهای قبلیتان مورد توجه مردم قرار نگیرد؟
خب، مثل هر فیلمساز تازه کاری، عصبی و نگران بودم. شما همیشه وقتی مسئولیتی را قبول میکنید، نسبت به آن حس نگرانی دارید.
- پس کار فیلمسازی را ادامه میدهید؟
بله، ولی دیگر در فیلمهایی که میسازم بازی نمیکنم. یاد گرفتم که وقتی دارم کاری انجام میدهم، باید تمام هوش و حواسم متوجه یک جنبه از کار باشد.
صحنهای از ستارههای روی زمین
-
فیلم جدید شما بسیار ساده و صمیمانه است، انتخاب موضوع آن آگاهانه بود؟
بله. حتی میخواستم بازیگران آن هم ساده و معمولی باشند. وقتی فیلمی را برای کار انتخاب میکنم، به آن فیلم از دریچه چشم تماشاچی نگاه میکنم. سعی میکنم بفهمم اگر یک بیننده معمولی بخواهد آن را نگاه کند، چه واکنشی از خودش نشان خواهد داد.
- شما با کارهای مختلف خود تغییرهای زیادی در سینمای هند به وجود آورده اید، یک نمونهاش هم همین «ستارهها روی زمین» است.
من کار متفاوتی انجام نمیدهم، فقط تلاشم این است که کارهای متداول را به شکل و شیوه متفاوتی انجام دهم. فکر میکنم هر آدمی (مثل شخصیت کودک فیلم من) باید رویاها و آرزوهای خودش را دنبال کرده و سعی کند به آنها رنگ واقعیت بزند. در کل، من فکر میکنم این تماشاگران هستند که حقیقتاً تغییر کردهاند. آنها این روزها دوست دارند فیلمهای متفاوتی را تماشا کنند و به دنبال تنوع و گوناگونی هستند. به همین دلیل است که فیلمی مثل «ستارهها روی زمین» ساخته میشود.
- آیا زندگیتان بعد از ساخت این فیلم تغییر کرده است؟
از خیلی جهتها بله. وقتی این فیلم را میساختم، امیدوار بودم نمایش عمومی آن باعث شود تا بزرگترها نگاه تازهای به مسائل تربیتی و آموزشی بچههایشان بیندازند. خوشبختانه این اتفاق افتاد و در همان حال، متوجه شدم که خودم هم چهقدر تغییر کردهام.
دفاع مقدس، نوجوانان و اخراجیها
سینمای دفاع مقدس در جشنواره امسال حضور پررنگی دارد. امسال تماشاگران جشنواره، فیلمهایی مثل «اخراجیها 2»، «آن سوی رودخانه»، «گزارش مریم»، «به کبودی یاس» و «کودک و فرشته» را در بخشهای مختلف ایرانی خواهند دید که مضمون آنها در باره هشت سال دفاع مقدس است. هریک از این فیلمها، از دیدگاه متفاوتی موضوع و مسائل جنگ را بررسی کرده اند.
در بین این فیلمهای جنگی، کودک و فرشته یکی از کارهایی است که اختصاص به قشر کودک و نوجوان دارد. این فیلم، اولین ساخته سینمایی مسعود نقاشزاده است. فیلم که براساس فیلمنامهای از محمدرضا گوهری ساخته شده، قصه روزهای اول جنگ در شهر خرمشهر و سقوط این شهر را روایت میکند. شخصیتهای اصلی فیلم یک پسر ده ساله و یک دخترنوجوان هستند. نقشهای اصلی فیلم را گروهی از بازیگران محلی بازی کردهاند و کل صحنههای آن در خرمشهر و جنوب کشور فیلمبرداری شده است.
اما پیشبینی میشود در بین فیلمهای جنگی جشنواره، اخراجیها 2، با سروصدا و موفقیت زیادی روبهرو شود. فیلم جدید مسعود دهنمکی، قسمت دوم کار موفقی به همین نام است که سال قبل با فروش بالای دو میلیارد تومانی، پرفروشترین فیلم سال شد. قسمت دوم اخراجیها، ماجراهای شخصیتهای اخراجی قسمت اصلی را در اردوگاه اسرا در عراق دنبال میکند. در کنار این قصه، فیلم، ماجرای سفر زیارتی خانوادههای اخراجی ها به مشهد و ربوده شدن هواپیمای آنها را هم تعریف میکند. یک دوجین بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون ( از جمله اکبر عبدی، محمدرضا شریفینیا، حسام نواب صفوی، شیلا خداداد، ارژنگ امیرفضلی، سپند امیرسلیمانی، مهراوه شریفینیا، سیدجواد هاشمی و قاسم زارع) نقشهای مختلف اخراجیها 2 را بازی میکنند.
«کودک و فرشته» ، ساخته مسعود نقاش زاده / عکس : حبیب محمدی
«گزارش مریم»، به کارگردانی اسماعیل براری هم مضمونی نوجوانانه دارد و در آن به موضوع دلدادگی در زمینه دفاع مقدس پرداخته شده است. شخصیت اصلی فیلم، دکتر پارسا، برای راهاندازی یک بیمارستان تخصصی، همراه دخترش بهار راهی خرمشهر میشود. بین پدر و دختر سکوت قهرآمیزی برقرار است که مربوط به همین سفر است. در طول سفر، بهار، دفترچه خاطرات نوجوانی همسن و سال خودش را پیدا میکند که از چند سال قبل کار نوشتن آن را شروع کرده است. زمان شروع نوشتن خاطرات، درست چند روز قبل از شروع جنگ و بازگشایی مدرسهها بوده است. بهار با علاقه خاطرات دختر را می خواند و... فرامرز قریبیان، نیلوفر محبی، علیرضا اوسیوند، لیلا بوشهری و رضا فیاضی بازیگران گزارش مریم هستند.
«آن سوی رودخانه» را عباس احمدی مطلق براساس فیلمنامهای از خودش و مهشاد مخبری (براساس طرحی از منوچهر محمدی) کارگردانی کرده است. احمدی مطلق که فیلم نوجوانانه «مرغ و همسایه» را در کارنامهاش دارد، در فیلم جدید خود، جنگ را در یک محدوده کوچک و با حضور فقط سه بازیگر به تصویر کشیده است. تنها شاهد سفر پرخطر سه نفر- که از کارزاری سخت جان سالم به در بردهاند- دوربین فیلمبرداری خبرنگاری است که در جستوجوی حقیقی فراموش شده است.
جواد اردکانی هم که با «سبیل مردونه»، تجربه ساخت فیلم در دنیای کودکان و نوجوانان را داشته، در چهارمین کار سینماییاش به «کبودی یاس»، به سراغ زندگی یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس یعنی شهید«عبدالحسین برونسی» رفته است. فیلم حال و هوایی شرح حال گونه دارد و گوشههای مختلف زندگی این شهید جنگی را به نمایش میگذارد. یکی از نکتههای مهم این فیلم، به تصویر کشیدن دو عملیات معروف جنگی خیبر و بدر است. داود عینآبادی نقش شهید برونسی را بازی کرده و بقیه بازیگران فیلم همگی هنرمندان تئاتر خراسان هستند.
اردکانی در باره انتخاب موضوع دفاع مقدس برای کار تازهاش به دوچرخه میگوید: «بعد از فیلم سبیل مردونه تصمیم گرفتم دیگر به سراغ کار کودک و نوجوان نروم. اما ساخت فیلمی درباره دوران جنگ، چیزی نبود که در باره آن تصمیم گرفته باشم. کارگردانی فیلم به من پیشنهاد شد و آن را قبول کردم. به کبودی یاس تجربه خیلی خوبی برایم بود. این اولین بار در سینمای ایران است که یک شخصیت مربوط به دوران جنگ محور فیلمنامه و قصه میشود. از یک سو میخواستم به قصه زندگی شهید برونسی وفادار بمانم و کاری واقعگرایانه انجام دهم و در یک کلام قصهپردازی نکنم . از سوی دیگر هدفم این بود که این قصه واقعی جاذبههای سینمایی را در خودش داشته باشد. انجام این کار خیلی سخت بود. ما قبل از شروع فیلمبرداری چندین نسخه مختلف فیلمنامه را تجربه و کار کردیم تا بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم. این فیلم برای من تجربهای تازه بود و حالا باید ببینیم واکنش تماشاگران نسبت به آن چه خواهد بود.
فیلمنامه دلخواه خودت را بنویس
«بهترین آرزوها برای فردا»، ساخته «تاکاشی کوئیزومی» از کشور ژاپن، در بین یازده فیلمی قرار دارد که در بخش مسابقه سینمای آسیای جشنواره فجر برای دریافت جایزه رقابت میکند. فیلم، اقتباسی وفادارانه از کتاب «شوهی اوکا» است و قصه محاکمه نظامی ژنرال «تاکوسو اوکادا» جنایتکار جنگی را که در اواخر جنگ جهانی دوم، تعدادی از نظامیان آمریکایی را کشت ، به تصویر میکشد. اوکادا سال 1949 بعد از یک دادگاه دو ماهه اعدام شد و بخش مهمی از صحنههای فیلم اختصاص به دادگاه و محاکمه او دارد.
- قصه فیلم خیلی خاص است؛ وقت کارگردانی فیلم به تماشاگران غیرژاپنی هم فکر میکردید؟
البته وقتی فیلمی میسازم، مخاطبان اصلیام تماشاگران ژاپنی هستند. اما در عین حال، به آن دسته از تماشاگرانی که خارجی هستند نیز توجه دارم. نمایش عمومی فیلم در چند جشنواره خارجی نشان داد که بینندگان غیرژاپنی هم توانستهاند با آن ارتباط برقرار کنند و از این جهت خوشحالم. نکتهای که برایم جالب بود، استقبال خوب تماشاگران آمریکایی از آن در جشنواره فیلم «سانتاباربارا» بود. با توجه به مضمون اصلی فیلم، این استقبال برایم جالب توجه بود.
صحنهای از فیلم
- تماشاگران سینما شما را در کنار فیلمهای موفقی که ساختهاید، به عنوان هنرمندی میشناسند که 28 سال به عنوان دستیار «آکیراکوروساوا» بزرگ ترین کارگردان سینمای ژاپن کار کرده است.
کوروساوا یک نابغه بود و من آدم بسیار خوششانس و خوشبختی بودم که توانستم این همه سال با او کار کنم و از نزدیک شاهد فعالیت فیلمسازیاش باشم. او همیشه میگفت مردم او را خیلی خوب درک خواهند کرد، اگر فیلمهایش را تماشا کنند. ولی برای من که از نزدیک با او کار کردم، او موجود دیگری بود و فقط تماشای فیلمهایش کافی بود تا بتوان او را شناخت و درک کرد.
- مهمترین نکتهای که از او یاد گرفته اید و در فیلمسازی آن را به کار می برید، چیست؟
اهمیت این نکته که شما فیلمنامه دلخواه خودتان را بنویسید. نکته جالب برایم این است که او همیشه دوست داشت فیلمنامههای مرا بخواند و در بارهشان حرف بزند. او به هر فیلمنامه من از 100 امتیاز 95 امتیاز میداد. به همین دلیل، همیشه دلم میخواست او فیلمنامههایم را مطالعه کند و در بارهشان با من حرف بزند.
- آیا او هیچوقت فیلمنامه «بهترین آرزوها برای فردا» را خواند؟
فیلمنامه را که نوشتم، قصد داشتم آن را برای مطالعه پیش او ببرم. اما متأسفانه این بار شانس با من یار نبود. او هیچ وقت نتوانست این فیلمنامه را بخواند، زیرا مرگش در سال 1998 فرصت این کار را به او نداد.
- فکر میکنید اگر کوروساوا فیلم را میدید، به شما چه میگفت؟
نمیدانم. هیچ عقیدهای ندارم. من که تا حالا نشنیدهام کسی از داخل بهشت با آدم صحبت کند (میخندد)، ولی وقتی به آنجا رفتم از او میپرسم!