به گزارش همشهری آنلاین، «سیدعطاءالله مهاجرانی» هر از چندی با رسانههای داخل کشور باب گفتوگو را باز و به درخواستهای مصاحبهای که رسانهها دارند، پاسخ مثبت میدهد. گرچه نشان داده است علاقهای به ورود به حاشیه سیاست ندارد، اما این روزها اخبار بسیاری پیرامون این چهره سیاسی - فرهنگی وجود دارد.
جریان برانداز با طرح شکایت از او درباره موضعگیریاش درمورد «سلمان رشدی» بهدنبال محاکمهاش در انگلیس است. میگوید آمادگی کامل دارد تا از خود برای دفاع از دیدگاهی که داشته است، دفاع کند.
گفتوگوی همشهری با این چهره سیاسی – فرهنگی را درباره ۲ موضوع نگاه انقلابی و ارتجاعی به مسائل و رویکرد مرتجعانی که بهدنبال بازگشت به گذشته هستند، بخوانید.
رهبر انقلاب در صحبتهای اخیرشان در مورد پرهیز از نگاه ارتجاعی داشتن در اتفاقات مختلف، افراد را به داشتن نگاه حقیقی و انقلابی دعوت کردند. مختصات نگاه ارتجاعی در اتفاقات مختلف جامعه بهنظر شما چیست و تفاوت آن نگاه درست به حقایق چیست؟
نگاه حقیقی و انقلابی و تلفیق آن دو با یکدیگر، بهنظرم پشتوانه نظری مستحکم و متینی دارد. این تلفیق با تامل مطرح شده است. نگاه حقیقی در برابر نگاه متکی بر توهم و خیالزدگی قرار میگیرد. پیامبر اسلام صلواتالله علیه در دعای سرشار از لطف و ژرفایی از خداوند میخواهد: «اللهم ارنی الاشیاء کماهی» خداوندا! پدیدهها را چنان که هستند به من بنما؛ این نگاه حقیقی به جهان هستی است. این نگاه دستاوردش توحید ناب و دلدادگی الهی و والایی نسبت به خداوند است. این سخن پیامبر(ص) در ادعیه ما که قرآن صاعدند، اینگونه تکمیل شده است: «تا حق را حق ببینم و از آن تبعیت کنم، و باطل را باطل ببینم و از آن اجتناب کنم.» نگاه حقیقی به هستی، جهان، انسان و جامعه متفاوت از نگاه مبتنی بر توهم است.
نگاه انقلابی، لزوما با مبانی و مختصات انقلاب اسلامی در ایران تفسیر میشود. شعار انقلاب ما، یا مهمترین شعاری که تحقق پیدا کرد و امام خمینی(ره) در دهه نخست انقلاب در استقرار و تحقق این شعارکوشید، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. ما نسبت به هر یک از مختصات چهارگانه این شعار، گامی واپس بنهیم، حرکتمان ارتجاعی خواهد بود؛ بهعنوان نمونه، کسانی که در توهم و مالیخولیای سلطنت هستند و برای پررنگ نشان دادن حضور مقتدرانهشان، بدنامترین چهره ساواک را بزک میکنند و به صحنه میآورند، مرتجعند. کسانی که به آمریکا و اروپا دل بستهاند که آنان نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهند، از استقلال فاصله گرفته و در دام بیگانه اسیر ماندهاند. کسانی که جمهوریت نظام را انکار میکنند و به صراحت از نفی حق حاکمیت ملی و مشروعیت متکی بر رأی مردم سخن میگویند، نگاه و رویکردی ارتجاعی دارند و نهایتا کسانی که اسلام را بهگونهای معرفی میکنند که دیگر اسلام «مکتب زندگی» نیست، ارتجاعیاند. درواقع حرکت ارتجاعی را میتوان نسبت به ۳مقوله آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی، با تدقیق در اسلامیت و جمهوریت تبیین کرد. نگاه انقلابی بر مفهوم حقیقی این شعار سرنوشتساز تأکید میکند.
چرا برخی افراد بهجای مشاهده حقایق، نگاهی مرتجعانه دارند و با خودتحقیری همهچیز را در بنبست میبینند؟
این چرایی میتواند دلایل یا علل مختلفی داشته باشد. برخی بهدلیل عدمشناخت مردم ایران و تاریخ ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی، دچار نگاه ارتجاعی میشوند؛ نمونه بیسابقه این نحوه نگاه ارتجاعی کسانیاند که برهنگی را ترویج و تشویق میکنند. «برهنگی تمام» را نشانه هنر و آزادی زن میدانند. هزار سال پیش فردوسی قدوسی -به تعبیر صدرالمتألهین- درباره بانوان ایرانی سروده است: «سیه نرگسانت پر از شرم باد رخانت همیشه پر آزرم باد» یعنی شما به بانوی ایرانی که نگاه میکنید، شرم را در چشمان و نگاه و سیمای او میبینید. حالا برخی مارکسیستهای سابق و بعضی تجزیهطلبها، وقتی از انقلاب جدید یاد میکنند، میگویند انقلاب سوم، انقلاب برهنگی بود. این نگاه ارتجاعی و خودخوارپنداری، ناشی از فقدان نگاه حقیقی به ملت ایران و ایران و آینده است یا برخی میخواهند به هر دلیلی در قدرت سهمی داشته باشند و به قول خودشان پروژهشان کسب قدرت است. وقتی میبینند نمیتوانند به چنین هدفی دست پیدا کنند، متشبث به آمریکا و اروپا میشوند، با شخصیتهای سیاسی عکس میگیرند و برای خود کسب وجهه روزمره میکنند.
رسانههای ایران در شکلگیری نگاه ارتجاعی چقدر نقش دارند و دستهبندی این رسانهها به چه شکل است؟
اگر منظورتان از رسانههای ایران، رسانههای فارسیزبان بیرون مرز ایران باشد، مانند صدای آمریکا، بیبیسی فارسی انگلیسی و ایران اینترنشنال سعودی، این رسانهها، بهویژه در ماجرای اعتراض- آشوب اخیر نشان دادند که در جهت تجزیه ملی ایران، تجزیه سرزمینی ایران و براندازی نظام جمهوری اسلامی میکوشند؛ البته این رویکرد تازه نیست، منتها بهدلیل توهم در این دوره با صراحت بیشتری به میدان آمدند و به اصطلاح «خوش بر احوال» شده بودند، اما اگر مراد از رسانه ایران صداوسیمای جمهوری اسلامی باشد، با تأسف بسیار، این رسانه که خود را ملی میداند، بسیار ناکارآمد رفتار کرده است. اگر صداوسیما رسانه حرفهای و ملی بود و خبر اول و تفسیر اول را البته توسط کارشناسان اهل نظر و دانا مطرح میکرد، فرصتی برای تأثیرگذاری رسانههای بیگانه فراهم نمیشد. به تعبیر سعدی: «سعدی از دست دوستان فریاد!»
چرا برخی نگاه ارتجاعی به مسائل را با عدالتخواهی اشتباه گرفتهاند و اساسا تفاوت عدالتخواهی واقعی با نگاه مرتجعانه چیست؟
این پرسش برای من کاملا مفهوم نیست. اگر بپرسید کسانی با تکیه بر عدالتطلبی که مفهومی ارزشمند است، چگونه نگاه ارتجاعی یافتهاند، میگویم باید ببینیم آنان از عدالت چه تفسیری دارند؛ مثلا نگاه طالبان که دختران را از تحصیل باز داشتهاند، نگاه ارتجاعی مبتنی بر تبعیض است که روشن است. حال چگونه ممکن است نگاه ارتجاعی بر عدالتطلبی متکی باشد؟ بهنظرم مشکل در تفسیر و فهم مقوله عدالت است.
آیا عدالتخواهی حقیقی همهچیز را رو به بنبست میبیند یا نگاهی برای حل مشکلات هم دارد؟
عدالت اگر بهدرستی تعریف و تفسیر شود هیچگاه نمیتواند دستاویز یا ابزار نگاه ارتجاعی شود. درواقع عدالت سنگ محک قانون و آزادی است. باید این ۳مقوله یا مفهوم، نسبتی وثیق با هم داشته باشند. جامعه سعادتمند جامعهای است که ۳گانه «عدالت، آزادی و قانون» در آن یک منظومه همساز و همنوا میسازند. بهنظرم تفسیر کارل یاسپرس در شناخت این منظومه و نسبت آنها با یکدیگر قابل توجه است.
اپوزیسیون چقدر از اتفاقات اخیر مثل تلف شدن توله یوز ایرانی و ماجرای مسمومیتهای سریالی مدارس برای تنفس مصنوعی و زنده نگه داشتن جریان خود استفاده میکند؟
براندازان همواره مترصد فرصتی هستند تا نکتهای بگیرند و حضورشان را گرم نگه دارند. بهاصطلاح یتشبث بکل حشیش. موضوع مرگ یوزپلنگ ایرانی پیروز هم که تمام تدابیر برای حفظ پیروز انجام شده بود و آقای علیرضا شهرداری و تیم ایشان سنگ تمام گذاشتند و موفق شدند عاطفه و همبستگی در سطح ملی ایجاد کنند. معالوصف براندازان موضوع را به نظام ارتباط دادند. بدیهی است این سخن از براندازانی که شکارگاههای سلطنتی داشتند و محمدرضا شاه و برادرانش به شکار فیل و شیر در آفریقا میرفتند و با افتخار در کنار اجساد حیوانات عکس میگرفتند و در یادداشتهای علم هفتهای نیست که از شکار خبری نباشد و شازده هم در محوطه کاخ سعدآباد با تفنگ هلند- هلند هدیه روز تولدش توسط علم، کلاغهای سعدآباد را میکشت، نمیتوانند طرفدار حقوق حیوانات باشند و در سوگ پیروز اشک بریزند. دستانشان خونآلود است. میگفتند زن زندگی آزادی! چرا برای خرابکاری شرافتمندانه! از جنس شرافت خودشان بهسراغ مدارس دخترانه رفتند و دانشآموزان معصوم را در معرض مسمومیت قرار دادند؟ بدونتردید همانگونه که ملت ایران در ٢٢ بهمن، توهم انقلاب سوم را به خاک سپرد، موج مسمومیت تمام میشود. البته امنیت یک موضوع و مسئله ملی است. هم وظیفه دستگاههای نظامی، انتظامی و امنیتی است و هم مسئولیت همه ملت. این نکته را در طنجه از یک کارگر شهرداری آموختم، پرسیدم چرا خیابان کثیف است؟ گفت تنظیف وظیفه ماست و نظافت وظیفه شهروندان. همه خانوادهها شایسته است نسبت به امنیت هوشیار باشند.
نظر شما