تمدن جدید که در پرتو تمام تلاشهای بشری و دستاوردهای علوم تجربی حاصل شد، چهره زندگی انسان را تغییر داد و نعمتهای فراوانی را به انسان ارزانی داشت.
اما همین تمدن جدید نه تنها از حل و رفع آلام و مصایب روحی بشر ناتوان ماند بلکه رنجهای جدیدی را به دردهای پیشین افزود. جامعه مدرن امروزی با به ارمغان آوردن وسایلی چون، تلویزیون، ماهواره، کامپیوتر و... کانون گرم و صمیمی خانوادهها را هدف قرار داده و باعث شده که بسیاری از افراد زمان بسیاری را با این گونه وسایل سپری کرده و وقت و فرصت کمتری را صرف خانواده و ارتباط و گفتوگو بین اعضای خانواده کنند.
امروزه کمتر پیدا میشود که اعضای خانواده ساعاتی از شبانهروز را به گذراندن در کنار یکدیگر و صحبت و گفتوگو با هم اختصاص دهند. چرا که با پناه بردن به کار روزافزون و انواع برنامههای صوتی و بصری از نعمت فضای صمیمی و ارتباطات گرم خانوادگی بیبهره ماندهاند.
امروزه کودکان و نوجوانان با پرداختن به انواع بازیهای کامپیوتری و تماشای انواع برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای کمتر در جمع خانوادهها احساس میشوند. والدین نیز با غرق شدن در کار و پرداختن به امور حاشیهای از فراهم کردن فضایی صمیمی که موجب جذب دیگر اعضا و بهویژه نوجوانانشان شود، غافل ماندهاند.
شوهری که پس از ساعتها کار با ورود به خانه به سراغ برنامههای تلویزیونی، روزنامهها ... میرود، مادری که بسیاری از وقت خود را صرف خرید و دیگر امور میکند. این تصور را ممکن است در همسر و فرزندان به وجود آورند که اعضای خانواده برای یکدیگر اهمیتی قائل نیستند. اکثر مشکلاتی که امروزه خانوادهها با آن دست و پنجه نرم میکنند به نوعی ناشی از کمبود روابط در بین خانوادههاست.
مسائلی چون روابط دختر و پسر و یا روابط پنهانی که بین زوجین رخ میدهد، میتواند ناشی از عدم ارتباط عاطفی و احساس عدم پذیرش از سوی خانواده، همسر، و عدم توجه به مسائل و مشکلات اعضای خانواده بوده که همه این موارد به نوعی ناشی از الگوهای ارتباطی و ارتباطات درون خانوادههاست.
یکی از مشکلات درون خانوادهها، ارتباطات ضد و نقیض یا متعارض است.این ارتباطات متعارض از آن ناشی میشود که عضوی از خانواده بهویژه والدین در یک زمان دو پیام متفاوت را از خود بروز میدهند، یا اینکه دو عضو خانواده هر کدام پیامی متفاوت با پیام دیگری برای دیگر اعضا میفرستند.
مثلاً در نوع اول پدر یا مادر با حالتی مهربانانه از کودک میخواهند که اتفاقات درون مدرسه را تعریف کند و زمانی که کودک قصد تعریف آنها را دارد با مشغول کردن خود به کاری و اینکه الان فرصت گوش دادن ندارد به کودک واکنش نشان میدهد.
این یک پیام متعارض است. از سویی به کودک توجه کرده و از او میخواهد که حرف بزند، از سوی دیگر مستقیم یا غیرمستقیم میگوید، حرف نزن، اهمیتی ندارد، این عمل کودک را گیج و درمانده میکند که چرا والد این کار را انجام داد. در پیام متعارض نوع دوم مادر به کودک یا نوجوان خود اجازه انجام کاری را میدهد در حالی که پدر با آن مخالفت میکند.
همه این پیامها برای اعضای خانواده، پیامهایی متعارض هستند. کودکانی که خود را در محاصره این پیامها میبینند، همان الگوهای ارتباطی نادرست را فرا گرفته و از خود بروز میدهند (مثلاً در مقابل برادر یا خواهر خود) ادامه این روند میتواند منجر به کنارهگیری اعضا از یکدیگر، متشنج شدن فضای خانواده، گوشهگیری کودک و نوجوان و کاهش ارتباطات و تعاملات خانواده شود.
در این پیامها، گیرنده پیام به دلیل ابهام در پیام قادر به درک و فهم آن نیست و در نتیجه ممکن است برای درک پیام مبهم از ذهنیت خود استفاده کند. در واقع در چنین شرایطی پیامی که ارسال نگردیده، گرفته میشود.
پیامهای مبهم بخش قابل توجهی از ارتباطاتی است که در بین اعضای خانواده وجود دارد. در حالی که آنها متوجه این پیامها نیستند. ذهن خوانی، حدس زدن و عباراتی چون، «دیگر بس است»، «حالا فهمیدم»، «حالا یک روز میفهمی»، «تو چرا اینطور هستی»، «آخر این هم شد زندگی»، «به تو هم میگویند زن»، «این چه جور رفتاری است» همگی پیامهای مبهماند. پیامهای غیرکلامی مانند ژستها، حالات چهره، نگاهها و... میتواند پیامهای مبهمی را صادر کنند.
والدین و دیگر اعضای خانواده باید نسبت به پیامهایی که از خود صادر میکنند و الگوی ارتباطی که در خانواده وجود دارد، آگاهی یابند. آگاهی به این پیامها و الگوها به آنان کمک خواهد کرد تا نسبت به تغییر الگوهای ارتباطی نادرست خود اقدام کنند و تغییر الگوهای ارتباطی نادرست در بهبود تنشها و مشکلات درون خانواده نقش مؤثری را ایفا خواهد کرد.