یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۶:۴۹
۰ نفر

ناهید پیشور: پرویز شهبازی با «عیار 14» روی دیگری از توانایی‌های خود را به نمایش گذاشته است.

او که با نفس عمیق دور تازه‌ای را برای سینمای خود رقم زده و حساب خود را به تمامی از مقلدان کیارستمی جدا کرده بود این بار بخت خود را در به کارگیری از بازیگران حرفه‌ای می‌آزماید، آن هم با فیلمنامه‌ای که برخلاف آثار قبلی‌اش میانه چندان بدی با قصه‌گویی ندارد، با فراز و فرود داستانی و موقعیت‌های دراماتیک. اما با این وصف در همان صحنه آغازین فیلم اعلام می‌کند که در عیار 14 این قصه و سرانجام شخصیت اصلی فیلم نیست که از اهمیت برخوردار است، بلکه چگونگی رخدادها و موقعیت‌هایی که چنین انجامی را رقم می‌زند، از درجه نخست اهمیت برخوردار است.

درواقع فیلم ازجمله آثاری است که از انتها آغاز می‌شود و به عقب برمی‌گردد. شگردی که نه‌فقط در الگوی روایی فراگیر فیلم، بلکه در طول فیلم و در خرده روایت‌های آن نیز به اشکال مختلف مورد استفاده واقع می‌شود.

هسته اصلی درام در عیار14 سوءتفاهم است؛ سوء‌تفاهمی که زمینه‌ساز تقابل عناصر روایی فیلم و پیش‌برنده قصه به‌ جلو است و سرانجام هم همین سوءتفاهم سرنوشت قهرمان فیلم را رقم می‌زند.

از این منظر یکی از بارزترین شاخصه‌های فیلم به‌عنوان اثری متفاوت در سینمای ایران، برای عیار 14 شکل می‌گیرد. درست است که سوءتفاهم یکی از عناصر مهم در قصه‌گویی آثار موسوم به سینمای بدنه ایران محسوب می‌شود و این سوءتفاهم از چگونگی شکل‌گیری گرفته تا تداوم نهایی آن دور از منطق و حاصل ساده‌انگاری است، درحالی که در عیار14 از منطقی درونی در قصه فیلم برخوردار است؛ سوءتفاهمی که حاصل ترس است و ریشه در اتفاقات گذشته دارد و اگر تداوم می‌یابد به‌علت موقعیت‌های ساده و پذیرفتنی در کلیت فیلم است و به این ترتیب عیار14 به‌درستی دست روی تصورات و توهماتی می‌گذارد که هر یک از ما به‌نوعی با آن دست‌به‌گریبانیم و کنش‌ها و واکنش‌هایمان ریشه در آنها دارد.

از این منظر عیار14 به‌عنوان اولین تجربه شهبازی در به‌کارگیری مؤلفه‌هایی از سینمای حرفه‌ای و قصه‌گو به‌خوبی از آنها آشنایی‌زدایی می‌کند و عادات و ذهنیت‌های شکل‌گرفته برای مخاطب را نیز درهم می‌ریزد.عیار 14 از منظری دیگر یادآور فیلم ماجرای نیمروز است، ماجرای بازگشت مردی به شهر که برای تسویه‌حساب، یک اتفاق قدیمی است. بازگشت منصور نیز در ظاهر برای چنین قصد و نیتی به‌‌نظر می‌رسد.

 شهبازی در‌طول فیلم نیز موقعیت‌هایی را تدارک می‌بیند که همگی دلالت بر همین مسئله دارند و همین تصور است که قصه را به‌پیش می‌برد اما سرانجام همه این تصورات به هم‌خورده و به سوءتفاهمی از سر ترس بدل می‌شود. به این ترتیب حتی اگر فرض بر تأثیرپذیری یا الگوبرداری شهبازی از آن فیلم هم مطرح شود، این تأثیرپذیری در نهایت هوشمندی شکل‌گرفته است و نهایتاً قریحه و استعداد او این ایده را که به‌جای دیگری تعلق دارد مبانی ساخت اثری کرده است که متعلق به شهبازی است.

کد خبر 74885

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز