این اثر رمانی روانشناختی است که در آن، راوی، دختری جوان و با اختلالات روانی است که بهطور مداوم از دنیای واقعی به دنیای خیالات خود در رفتوآمد است. بنابراین بیشتر بحثهایی که درباره رمان مطرح شده است، رنگ و بوی روانشناسانه دارد. همان طور که گفتوگوی کوتاه ما نیز کم و بیش همینطور شد. احمدی تا پیش از این یک داستان کودک به نام «بی اسم» و یک مجموعه داستان با عنوان «سارای همه» منتشر کرده بود.
- خانم احمدی! پری فراموشی رمانی به شدت زنانه است و تمام عناصر داستانی در آن در خدمت ایجاد نوعی فضای زنانه هستند. چقدر از این مسئله آگاهانه صورت گرفته است؟ آیا اساسا شما قائل به تفکیک ادبیات زنانه و مردانه هستید؟
تمایز ادبیات زنانه و مردانه چیز پنهانی نیست. به هر حال همان طوری که میان زن و مرد تفاوت بیولوژیکی وجود دارد، نگاه آن دو نیز به دنیا و جهان پیرامونشان با هم متفاوت است البته این مسئله هیچ امتیازی برای هیچیک از طرفین ایجاد نمیکند بحث تنها بر سر تفاوت است. اما اینکه میگویید فضای رمان زنانه است را قبول دارم. اگرچه این از آن دست مسایلی است که نویسنده هنگام خلق اثر هنری نسبت به آن آگاهی ندارد چون نوع نگاه به زن، مرد و اساسا دنیای پیرامون امری ذاتی است و کسی نمیتواند تصمیم بگیرد که نگاهش به زن یا دنیا چطور باشد یا نباشد البته من منکر این نیستم که میشود احساسات، عواطف و افکار را تربیت کرد اما میخواهم بگویم تمام اینها در یک فرایند ناخودآگاه به اثر هنری منتقل میشود.
- چرا شخصیتهای مرد در این رمان این قدر کمرنگ هستند آیا این بهدلیل تسلط همان فضای زنانه بر داستان است؟
این عقیده شماست! اتفاقا خیلی از کسانی که رمان را خواندهاند معتقدند شخصیت مرد خیلی خوب از کار درآمده است، اما اگر منظورتان این است که چرا فضای کلی داستان مردانه نیست جوابش روشن است. به هر حال راوی داستان یک زن است و همه چیز از زاویه نگاه او توصیف میشود بهخصوص آنکه زاویه دید هم اول شخص است. جدا از این کم گویی کردن از چیزی یا کسی دلیل بیتوجهی نسبت به او نیست حتی میتواند بهدلیل توجه زیاد باشد کمااینکه ما میبینیم راوی از حرف زدن راجع به مادرش طفره میرود چون ذهن او از مادرش پر است.
- یکی از ویژگیهای برجسته رمان زبان سهل و ممتنع آن است، برای رسیدن به این زبان چقدر تلاش کردید و اصلا چه نقشی برای عنصر زبان در رمان قائل هستید؟
نویسنده وقتی سراغ نوشتن میرود باید تمام آموختههای خودش را فراموش کند چون اندوختههای نظری و دیدگاههای خاص هنری و ادبی تا جایی مفید هستند که در ذهن ته نشین شده باشند و بهصورت طبیعی و ناخودآگاه در اثر بروز و ظهور پیدا کنند در مورد زبان و نثر داستان هم من اصراری نداشتم که دیدگاه خاصی را بر داستان تحمیل کنم تنها ملاکم این بود که زبانی را انتخاب کنم که روی اثر بنشیند ضمن آنکه ساده خوانی هم برای من شرط مهمی بود، البته وقتی کار تمام شد احساس میکردم داستانی که تا این اندازه ذهنی است نمیتواند آسان خوان باشد اما دوستانی که کتاب را خواندهاند میگفتند در این زمینه مشکلی نداشتهاند و خیلی راحت کتاب را تا پایان خواندهاند.