سیرکها همیشه در سفرند؛ از این شهر به آن شهر، از این کشور به آن کشور؛ اما آدمهایی که در سیرک کار میکنند، یک زندگی روزمره هم دارند: نوجوانهایی که پدر و مادرشان یا حتی گاهی خودشان در سیرک کار میکنند، باید مثل همه درس بخوانند.
یک کانتینر سیاه رنگ با چهار چرخ بزرگ، کلاس درس بچههای سیرک مشهور «فلیک فلاک» آلمان را تشکیل میدهد. این سیرک سال 1989 تأسیس شده و اولین سیرک جهان است که به هیچ شکلی در برنامههایش از حیوانها استفاده نمیکند. معمولاٌ در سیرکها، حیوانها در شرایط بد و غیرطبیعی زندگی میکنند، اما فلیک فلاک، یک سیرک طرفدار محیط زیست است.
در عوض حرکتهای نمایشی شگفتانگیز و دلهرهآوری در این سیرک به نمایش درمیآید؛ بندبازهای این سیرک از مشهورترین بندبازهای جهان هستند.
امروز ما به چادر بزرگ نمایش نمیرویم؛ به کانتینر سیاه رنگ میرویم؛ به کلاس درسی که همیشه در سفر است. معلم، عکسی را نشان میدهد و به زبان انگلیسی میپرسد: «این چیه؟» «مایا» جواب میدهد:«درخت»، معلم میگوید:«دقت کن، این فقط یک درخت نیست»، «ساشا» از گوشه کلاس جواب میدهد:« این جنگله». در حالی که مایا و ساشا دارند زبان انگلیسی میخوانند، شاگردهای بزرگترِ میز کناری، در کتابهای درسی شان غرق و متمرکز شدهاند. آنها به این شیوه درس خواندن عادت دارند. یک نقاشی از نقشه جهان روی دیوار زده شده و گوشه اتاق هم یک کامپیوتر، یک اسکلت و کتابخانهای پر از کتاب قرار دارد. این کانتینر سیاهرنگ خیلی شبیه به مدرسههای معمولی است، اما با آنها تفاوتهایی هم دارد. این مدرسه فقط یک کلاس درس دارد و دانشآموزان آن در سنهای مختلف در کنار هم و با یک معلم درس میخوانند.
این مدرسه کوچک همیشه همراه با سیرک در سفر است. امسال پنج کودک و نوجوان هشت تا پانزده ساله و دو دانش آموز هجده ساله در این کلاس درس میخوانند. پدر و مادر این نوجوانها از بندبازها یا کارکنان سیرک هستند.
همیشه در سفر بودن. نسبت به این شیوه زندگی چه احساسی داری؟
«نیکولای» پانزده ساله در حالی که چشمهایش برق میزند، میگوید:«زندگی در سیرک فوقالعاده است! من سفر کردن را دوست دارم. همه جای آلمان را دیدهام و مدام با آدمهای تازهای آشنا میشوم».
او از شش سالگی در سیرک زندگی میکرده و از ابتدا اینجا به مدرسه رفته است. در روزهای عادی از ساعت نه صبح تا دو بعدازظهر در مدرسه درس میخواند و بعدازظهرها حرکتهای نمایشی و آکروبات بازی تمرین میکند. او گاهی این کار را روی طناب و در ارتفاع زیادی از زمین انجام میدهد.
پشت صحنه سیرک؛ کانتینرهایی برای زندگی و یک مدرسه کوچک
نیکلای 15 ساله دوست دارد درآینده هم در سیرک زندگی و کار کند
ساشا، سیزده ساله هم بعد از مدرسه، حرکتهای نمایشی تمرین میکند. پدر و مادر او هر دو بندباز هستند. او میگوید:«من اغلب شبها به تماشای سیرک مینشینم. همه دوستان من در همین سیرک هستند و من از بودن با آنها لذت میبریم.»
هیچکدام از بچهها مجبور نیستند آکروبات بازی تمرین کنند. مثلاً مایا، دلش میخواهد در آینده پزشک شود، اما نیکلای تصمیم خود را گرفته و میخواهد در سیرک کار کند. او سال آینده باید برای گرفتن دیپلم به یک مدرسه عمومی برود. میگوید:«سال آینده از سیرک دور میشوم، ولی بعد از دیپلم بازمیگردم.» او وقتهای خالیاش را ورزش میکند. شنا، بسکتبال و هندبال . او در بیشتر شهرهای آلمان دوست یا آشنا دارد و ساعتهایی را با دوستانش میگذراند.
مدرسه سیرک یک مدرسه رسمی و دولتی است. سطح آموزش و کتابهای درسی آن مثل بقیه مدرسه هاست. تنها تفاوت این است که برنامه درسیاش برای هر دانشآموز جداگانه و براساس ضعفها و تواناییهای آنها تعریف و تنظیم میشود. در این مدرسه عجیب، علاوه بر درسهای معمول، درسهای متفاوتی هم تدریس میشود، مثلاً «درس خوشبختی».
ساشا از لهستان آمده و قبلاٌ به یک مدرسه عادی میرفته، اما او مدرسه سیرک را بیشتر دوست دارد. نیکلا در باره مدرسهشان میگوید:«اینجا همه چیز دست خودمان است، حتی برقراری نظم. خبری از دعوا و مرافعه و شلوغبازی نیست. هر مسئلهای را باهم حل میکنیم. همهمان یک معلم داریم که به خوبی میتوانیم به او اعتماد کنیم.».
تمرین آکروباتبازی از جذابترین بخشهای زندگی در سیرک است
دانش آموزان در سنهای مختلف در یک کلاس درس می خوانند؛ هر کسی سرش در کار خودش است
«مونیکا برلین» هم از این که معلم این مدرسه است، خوشحال است. او 9 سال است که در مدرسه سیرک درس میدهد. زمانی که او برای نخستین بار به این مدرسه آمده بود، حتی فکرش را نمیکرد که بیشتر از یک سال در این شرایط دوام بیاورد. ولی حالا این مدرسه عجیب را دوست دارد.
زمان درس انگلیسی تمام شده است. مدرسه «همیشه در سفر» زنگ ندارد، اما ساشا وظیفهاش را خوب میداند، زیر لب تا سه میشمارد و سپس فریاد میکشد:«زنگ تفریح!».