به گزارش همشهری آنلاین، بلاگری که این صحنه را روایت کرده در صفحه خود نوشته است: در واپسین ساعات روز پس از دو هفته ماموریت در یاسوج با خودرو در حال بازگشت به شیراز هستم. در جاده توقف یک آمبولانس توجهم را جلب میکند. مردی از بالای قله به علت سقوط همسرش فریاد کشان تقاضای کمک میکند. ساعت ۱۷:۱۰ را نشان میدهد. قوانین و مقررات پروازی و نزدیک شدن به تاریکی هوا از یک سو و فریادهای مرد از سوی دیگر مرا دچار تردید ساخته است. نهایتا تصمیم خود را میگیرم. با هماهنگی و در نظر گرفتن همه جوانب تصمیم به بازگشت به یاسوج و به پرواز در آوردن هلیکوپتر به سوی منطقه میگیرم.
همکار گرامی من که با خودروی وی عازم شیراز بودیم با سرعت مرا به فرودگاه یاسوج باز میگرداند. کادر تلاشگر فنی عملیاتی هلیکوپتر را از آشیانه خارج کرده و منتظر هستند. زمان لحظه به لحظه کوتاه تر و به ساعات پایانی روز نزدیک میشویم.
به سوی منطقه پرواز میکنم. صحنه غمبار مردی در کنار خانمی دراز کشیده بر روی زمین و پوشیده شده با یک چادر مشکی ...
صخره ها و درختچه ها و شیب بسیار زیاد کوهستان اجازه فرود را به هیچ عنوان نمیدهد. در شرایطی بسیار دشوار و در حالی که بیم برخورد پروانه ها به صخره ها وجود دارد یکی از همکاران اورژانس از فاصله ۱ متری زمین خود را به پایین پرتاب کرد و بر بالین مصدوم حاضر میشود ...متاسفانه پایان زندگی یک بانوی جوان رقم خورده است.
بر اساس شنیده ها این زوج برای جمع آوری گیاهان وحشی دارویی و خوراکی به خطرناک ترین نقطه یک کوهستان مرتفع صعود کرده بودند. جایی که زن از بالای یک دیواره خشن به پایبن سقوط میکند....
دقایقی قبل از تاریکی هوا به فرودگاه یاسوج بدون نتیجه باز میگردم و مجددا با خودرو عازم شیراز ... در تاریکی شب هنوز جسد به پایین نرسیده است.
در محل حادثه سرنشینان ده ها خودرو بدون خطرات ناشی از تردد سایر خودروها، در کنار جاده متوقف شده اند تا مبادا هیجان تماشای یک جسد را از دست بدهند... و چه جماعت عجیبی هستیم ما ....
اول اردیبهشت ۱۴۰۲
نظر شما