نعمتالله پس از فیلم تلخ «بوتیک»، اینبار در حوزهای دیگر، کارگردانی مسلط و توانا نشان میدهد. «بیپولی» با وجود برخی ضعفهای ساختاریاش، در حرکت میان مرز طنز و جدیت موفق عمل میکند. فیلم حاصل سلیقه و دیدگاه کارگردانی است که بهدنبال خنداندن به هر قیمت و کیفیت نیست.
در شرایطی که مبتدیانهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران را فیلمهای کمدی تشکیل دادهاند، نادیدهگرفتن «بیپولی» چندان منصفانه به نظر نمیرسد.
ساختن فیلمی در حد و اندازههای بوتیک با آن موج تحسین و تأییدی که بهدنبال داشت میتواند هر فیلمسازی را دچار وسواس و تردید کند. بیشک نعمتالله در موقعیتی سخت و دشوار گرفتار آمده بود بهگونهای که همهچیز تحتالشعاع بوتیک قرار گرفته بود، برای آنکه بوتیک یک اتفاق نباشد؛ همچون کار اول موفق بسیاری از فیلمسازان که دیگر هیچگاه نتوانستند موفقیت فیلم اولشان را تکرار کنند. اما سرانجام نعمتالله از این آزمون دشوار سربلند بیرون آمد و صاحبان خیل نگاههایی که به فیلم او دوخته شده بود را راضی از سالن سینما بیرون فرستاد. هرچند که هنوز میتوان باور داشت بوتیک، بهترین فیلم کارنامه کوچک نعمتالله است اما به یقین میشود اطمینان داشت که او یکی از مستعدترین فیلمسازان ایرانی نسل جدید است که میتوان امید بسیاری به آینده او داشت.
اگرچه بوتیک فیلمی بسیار تلخ بهحساب میآید ولی بیپولی فیلمی، برخوردار از لحن کمدی است. این فیلم را میتوان ادامه منطقی سینمایی دانست که نعمتالله با بوتیک نقطه آغاز آن را رقم زده است. جانمایه بیپولی را میتوان یکی از دیالوگهای طلایی بوتیک بهحساب آورد و آن اینکه شاید پول خوشبختی نیاورد، اما بیپولی مطمئناً بدبختی با خودش خواهد آورد. درواقع ایده مرکزی فیلم بیپولی همین نکته است و آنچه در سیر اتفاقات فیلم بر ایرج و همسرش میگذرد نمونه عینی چنین حقیقتی است و فیلم شرح بدبختیهایی است که بیپولی برای آدمهای مختلفی در آن میآورد. چه از سیر نزولی یک زندگی که با عشق و علاقه و شادی آغاز میشود و در نهایت با بدبختی، رنج و اندوه روبه جدایی میرود. هر چند که به اقتضای لحن کمدی فیلم پایان خوشی برای آن تدارک دیده شده است اما بیشک اگر این بیپولی تداومی بیشتر مییافت، میتوانست به نتایج ناگوارتری نیز ختم شود.
این مسئله فقط حکایت ایرج و همسرش نیست بلکه سایه آن را بر زندگی آدمهای فرعی فیلم نیز بهصورت گذرا شاهد هستیم و این حقیقتی است حاصل مناسبات اجتماعی امروز که بازتاب آن را در روابط میان شخصیتهای فیلم بیپولی نیز میبینیم.
در بیپولی همچون بوتیک نعمتالله نشان میدهد که چـقدر آدمهـایی را که برای
بازیگری برمیگزیند،خوب و دقیق شخصیتپردازی میکند، ریزترین مسائل زندگی آنها را زیر نظر دارد، بنابراین آدمهایی شناسنامهدار را پیش روی مخاطب قرار میدهد و روابطی واقعی و ملموس را میان آنها بهنمایش میگذارد. این مسئله تنها شامل شخصیتهای اصلی فیلم نمیشود، بلکه اغلب شخصیتهای فیلم نیز از چنین کیفیتی برخوردارند. نمونه بارز آن آدمهایی که به ضرورت بیکاری در یک دفتر گردهم آمدهاند و به کار کشتن لحظهها و علافی مشغول هستند و اتفاقاً این صحنهها از جمله بهترین فصول فیلم هستند که بار کمدی قابلتوجهی نیز دارند. جالب آنکه اگرچه اتفاق خاصی در این صحنهها نمیافتد اما به دلیل دیالوگنویسی استادانه نعمتالله و فضاسازی خوب او از جذابترین بخشهای فیلم محسوب میشوند که در حرکت روایی فیلم نیز بیتأثیر نیستند.
این فصول همچنین نمونه عینی شگرد منحصربهفرد نعمتالله در حرکت فیلم به جلو نیز محسوب میشوند. در بیپولی نیز همچون بوتیک قصه فیلم فراز و فرود دراماتیک چندانی ندارد و حتی اگر اتفاقی فیالنفسه دراماتیک هم درمیان باشد، چندان مورد تأکید فیلمساز قرار نمیگیرد، بلکه بهجای اتفاقها این شخصیتها هستند که بهعناصر روایی بدل میشوند و مورد اتکای فیلمساز قرار میگیرند و با قرار گرفتن آنها در سیر حرکت شخصیت اصلی فیلم، قصه به جلو میرود و برخلاف انتظار برخی قرار نیست این آدمها به سرانجام رسانده شوند، بلکه همانقدر که به ضرورت کارکرد موردنظر فیلمساز لازم است در فیلم مورد استفاده قرار گرفته و بعد نیز رها میشوند. نمونه چنین آدمهایی هم در بوتیک و هم در بیپولی فراوانند و همگی نیز به شکلی موفق و پذیرفتنی ترسیم شدهاند.
بیپولی فیلمی است درباره آدمهایی از طبقه متوسط، طبقهای که برخلاف گذشته، سینمای ایران لزوم پرداختن به آنها را به خوبی درک کرده است اما نگاه نعمتالله به سوژه اینچنین از آن رو ممتاز به حساب میآید که دست به برگزیدن طیفی از این آدمها زده است که تاکنون به آنها پرداخته نشده و از قضا در پیرامون خود نمونههای بسیاری میتوان از آنها ردیابی کرد. آدمهایی که شاید به دلیل ویژگی خاصی که در ظاهرسازی و سرپوش گذاشتن روی مشکلات خود دارند، کمتر به چشم آمدهاند.
آدمهایی با ظاهر آراسته که حکایت از بر وفقمرادبودن اوضاع آنها دارد اما جیب خالی آنها حاکی از شرایط بسیار متفاوتی با ظواهر امر دارد. بنابراین در بیپولی نعمتالله با کنارزدن این پوسته ظاهری با لحنی کمدی به حقیقتی در ذات خود تلخ میپردازد.
برگزیدن لحن کمدی برای فیلم با وجود آنکه نعمتالله نوع نگاه و لحن تلخ را یک بار در بوتیک با موفقیت آزموده بود، نشانه تجربهگرایی و در عین حال هوشمندی اوست که هم تواناییهای خود را در یک گونه سینمایی دیگر که اساساً قواعد و فضای دیگرگونهای با اثر قبلی او را میطلبد، محک میزند و هم اینکه با کمی دقت میتوان دریافت که با ویژگیهای مضمونی فیلم، در ظرفی اساساً متناسب ریخته شدهاند.
نعمتالله در هر 2فیلم گوشهچشمی داشته است به جنبه تقدیری زندگی، همانگونه که شرایط و موقعیتهای تلخ بوتیک حاصل تقدیری هستند و سرانجامی تراژیک را برای شخصیتهای آن فیلم رقم میزنند، در بیپولی با موقعیتهایی دیگرگونه در زندگی روبهرو هستیم، موقعیتهایی که الزاماً ناگوار نیست و گاه به شوخیهایی میماند که گویی تقدیر آدمی در طول زندگی برایش رقم زده است و هر چند آدم را سراشیبی سقوط قرار میدهد اما در عین حال نمیدانیم باید به آنها بخندیم یا اینکه گریه کنیم.
همانطور که پیرمردی در عروسی ایرج سفتوسخت خواهان همکاری با اوست و شاخ و شانه کشیدنهای ایرج در برابر صاحبکار کملطفش ناشی از همین اطمینان به همکاری است که در صحنههای بعدی درست زمانی که ایرج به او احتیاج دارد و به سراغش میرود با مراسم ختم او روبهرو میشود، به طور تعمدی فیلمساز بستری اغراقآمیز و اندکی کمیک ترتیب داده است تا دوگانگی احساس ایرج را در رویارویی با این موقعیت به تماشاگر منتقل کند.
بیپولی خوب شروع میشود، عالی پیش میرود اما در بیستدقیقه پایانی قدری افت میکند، اما نعمتالله هوشمندی و هنر آن را دارد که با یک پایانبندی درست و متناسب با حال و هوای فیلم، تماشاگران خود را راضی بیرون بفرستد، هرچند که پایان باز بوتیک به مراتب بهتر و تأثیرگذارتر از بیپولی شکل گرفته بود.