همشهری آنلاین، شاید مردم هنوز هم نمیخواهند انتقال اتفاق نیفتاده تربت مطهر امام را به سلطانیه فراموش کنند. باور عامیانه ولی نزدیک به حقیقتی هست که میگوید الجایتو سلطان ایلخانی، برای انتقال تربت پاک دو امام اول و سوم شیعیان از نجف و کربلا به سلطانیه، این گنبد باشکوه را ساخت. سلطان با این کار هم خود را مسلمانی معتقد نشان میداد و هم به پایتخت تازهتاسیس خود مرکزیتی مذهبی میداد. وقتی که علمای نجف و کربلا از قصد سلطان تازه مسلمان باخبر شدند، شروع به مخالفت کردند. سلطان چارهای جز عقبنشینی ندید و از طرف دربار شایع شد که سلطان خدابنده، امام را در خواب دیده و امام علی(ع) به او گفته است: «ما بیشتر مایلیم در نجف باشیم تا در دشت سلطانیه.»
این گنبد عظیم فعلا فقط آرامگاه سلطان الجایتوست، سلطانی که بعد از مسلمان شدن اسم خود را به خدابنده تغییرداد ولی شهرت این بنا به خاطر سلطانی که در آن دفن شده نیست بلکه به خاطر معماری شگفتانگیز خود بناست و نام الجایتو نیز به خاطر همین بنا در تاریخ ماندگار شده است. امروزه این آرامگاه بیشتر موردتوجه باستانشناسان و معماران و علاقهمندان به زیباییهای معماری منحصر به فرد ایران است.
هوشنگ ثبوتی در کتاب بررسی آثار تاریخی سلطانیه به چند دلیل باور انتقال پیکر مطهر امام علی(ع) از نجف به سلطانیه را عامیانه میداند.
اول اینکه گنبد داخل برج و باروی ارگ سلطنتی قرار گرفته و خب مسلم است که با مراقبتهایی که باید از چنین محوطهای میشده، نباید آنقدرها هم رفت و آمد مردم عادی به ارگ، برای زیارت قبور ائمه راحت و خارج از اشکال بوده باشد و دیگر اینکه متنهایی که همزمان با احداث غول آجری سلطانیه انشا شدهاند، اشارهای به این داستان نمیکنند بلکه کتیبههایی هم که جزئی از تزئینات دوره اول گنبد به حساب میآیند، جابهجا از سلطان ایلخانی یاد میکنند؛ نمونهاش «سلطان محمد خدابنده الجایتو خلدالله ملکه» ای است که بر کتیبهای در ضلع جنوب شرقی گنبد، بهشت را برای او آرزو میکند. و الی آخر ...
داستان دو شهر
از تاریخ گزیده مستوفی برداشت میشود که «تا قبل از ورود مغولان به ایران، سلطانیه تقریبا وجود خارجی نداشته و هیچ خبری از ساختمان در آن حوالی نبوده.» اما سفال نخودی رنگ ۷ هزار سالهای که هیأت باستانشناسی، از زیر خاکهای تپه نور بیرون آوردند، نشاندهنده آن است که حداقل ۷ هزار سال قبل، در جنوب شرقی شهر فعلی سلطانیه، مردم سکونت داشتهاند.
در زنجیره شواهدی که به وجود تمدن در سلطانیه اشاره میکنند، کتیبهای آشوری است که از سکونت اقوام جنگجویی به اسم «ساکاریتها» در سلطانیه ۲۷۰۰ سال پیش حکایت میکند. سرزمین سلطانیه در عهد پادشاهی ماد، اریباد نام میگیرد و پارتها آن را به نام اولین پادشاهشان «ارشک» میخواندند.
از آن به بعد دیگر خبری از سلطانیه نیست تا زمانی که مغولها به ایران سرازیر میشوند. قبل از استقرار اردوی مغول در ایران در محل فعلی سلطانیه، در اسناد و متون تاریخی از شهری به نام «شیروباز» نام برده شده است. نام این شهر تا سلطنت ابوسعید از اخلاف خدابنده نیز به همین نام شناخته میشده است.
حافظ ابرو چنین میگوید: «سلطانیه، ییلاقی به غایت منزه است و همچنین مرغزارهای خوب، هوای خوب سردسیر وگرمسیر و علفزارهای بسیاردارد».
هر ساله دشت سلطانیه شاهد برافراشتن چادرهایی بود که مسکن شاه و سردارانش در طول تابستان به حساب میآمد. وضعیت به همین منوال میگذشت تا ارغون، ایلخان مغول، تصمیم گرفت شهری در چمنزار سلطانیه برپا کند. بنابراین قلعهای از سنگتراشخورده بنا شد، که محیط آن ۱۲ هزار گام بود و... هنوز چیزی از آغاز بنای شهر نگذشته بود که خان مغول محل سکونتش را به سلطانیه منتقل کرد اما اجل این فرصت را به خان نداد که شهرش را تمام کند و در سال ۶۹۲ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. غازانخان جانشین ارغون، زیاد علاقهای به اتمام کار نیمه تمام پدر نداشت و خودش را سرگرم ساخت محله شنبغازان تبریز کرد. تا اینکه به سال ۷۰۲ هجری قمری نوبت به پادشاهی الجایتو رسید. الجایتو آستین همتش را بالا زد تا کار نیمه تمام ارغون را به اتمام برساند. شهر بزرگ شد و محیطش به ۳۰ هزار گام رسید و قلعهای با مساحت ۲ هزار گام و ۱۶ برج، در مرکزش سبز شد.
در بارگاه سلطان
الجایتو قبل از اینکه به مقام شاهی برسد، باید مدتی را در مرو با مقام ولیعهدی سرمیکرد. شاید همانجا بود که به فکر ساخت سلطانیه افتاد. اما سلطانیه بزرگ باید همانجا توی ذهن الجایتو میماند تا سال ۷۰۴ هـ. ق سر برسد. سال ۷۰۴ محمد خدابنده دیگر سلطان امپراتوری ایلخانی شده بود و آنقدر قدرت داشت که دستور بدهد هنرمندان، معماران، طراحان و بنایان برگزیده از گوشه و کنار کشور دور هم جمع شوند و بنای باشکوه شهر را که قرار بود بعدها سلطان در آن بیارامد را دست بگیرند. ظاهرا الگوی معماران، گنبد مقبره سلطان سنجر در مرو بوده که سلطان در عهد جوانی بارها به دیدنش رفته بود. میگویند معماران و مهندسان اصلی بنا، رشیدالدین فضلالله و تاجالدین علیشاه وزیر بودهاند.
هرچند هنوز کتیبهای به دست نیامده تا بتوان به صداقت این روایت اطمینان داشت. کارگران ساختمانی گنبد، تقریبا در سال ۷۱۲ هجری قمری و در حالی که گنبد به ارتفاع ۵/۴۸ متری رسیده بود کارشان به پایان رسید. دهانه گنبد ساخته شده ۶/۲۵ متر بود، یعنی تقریبا بزرگترین دهانهای است که میشود روی آن بدون قالب یک گنبد آجری را بند کرد. البته با این ضمانت که حداقل ۷۰۰ سال سر جایش باقی بماند. گنبدی که سال ۷۱۶ هـ. ق آرامگاه سلطان محمد شد، بزرگترین و حجیمترین بنای آجری دنیاست.
عصر درخشان شهر سلطانیه زیاد طولانی نبود. سلطانیه با تمام بناهایش درست روزی در مسیر سراشیبی افول افتاد که جسد ایلخان قدرتمند، سلطانمحمد روی دوشهای عزاداران داشت به سمت مدفنش میرفت.
پلان مرگ
پلان آرامگاه سلطان محمد، شامل یک هشتضلعی است، متعلق به کف گنبدخانه و یک مستطیل، متعلق به کف تربت خانه. اما آرامگاه یک عضو دیگر هم دارد که ظاهرا قبل از ۲ بخش دیگر ساخته شده و آن سردابه یا همان آرامشگاه سلطان است.
گنبدخانه، تربت خانه و سردابه ترکیبی است که برای اولینبار، در گنبد سلطانیه تجربه شده است. بعضیها این ترکیب را مابهازای معمارانه سنت تدفین مغولها در آیینهای اجدادی میدانند. مغولها طبق سنتشان در روز مرگ متوفی چادری سرپا میکردند و جسد را در آن میگذاشتند و از آن لحظه - تا وقتی که رمقی برای گریه کردن در جان عزاداران بود- چادر میشد مرکز حلقه سوگواران. گنبدخانه مابهازای آن چادر است.
بعد دست به کار میشدند و جنازه را تا تپهای که کورگان نام داشت میبردند و دفنش میکردند. جسد زیر اتاقی مستطیل شکل و خالی قرار میگرفت که لابد طبق این قسمت از آداب تدفین، تربت خانه و سردابه گنبد ساخته شدهاند.
خانه فیروزهای
عضو غولآسای هشتگوش آرامگاه که یک نگین فیروزهای ۱۹ متری به اسم گنبد، روی جرزهایش سوار است. از نظر اندازه، یک جهش در معماری ایران به حساب میآید، بعد از این بنا هیچ عمارت اسلامی دیگری حتی نتوانست به اندازه گنبدخانه نزدیک شود. پلان گنبدخانه اما همان نقشه متداولی است که معمارهای ایرانی دوره قبل به عنوان بهترین فرم برای بناهای آرامگاهی از آن استفاده کرده بودند.
طبقه اول گنبد خانه عبارت از ۸ ایوانی است که هر کدام داخل یکی از جرزها ایستادهاند، به علاوه راهرویی که درست در رأس ایوانها به دور بنا حلقه زده. ظاهرا این حلقه در عهد ایلخانی مورد استفاده زنان بوده. راه پلههای مارپیچ که از کف بنا خودشان را به حلقه زنان رساندهاند، میچرخند و میچرخند تا طبقه دوم؛ که عبارت است از راهرویی که ایندفعه به دور نمای گنبد میچرخد و هیچ ارتباطی - به جز آن پلههای در حال چرخش- با داخل گنبد خانه ندارد. نگین فیروزهای ۱۹ متری گنبد هم روی طاقهای همین طبقه قرار دارد. نگینی که اولین نمونه گنبد دو پوسته موازی در دنیاست و بزرگترین گنبد در معماری اسلامی و تجربه ای هیجان انگیز و جاهطلبانه برای سازندگاناش.
درهای زنانه - مردانه
وقتی بنایی ۸ وجه دارد، با نقشهای کاملا قرینه و بدون حیاطی در یکی از اضلاعاش، بعد از ۷۰۰ سال، حدس زدن اینکه در اصلی در کدامیک از اضلاعاش قرار داشته، کمی سخت است. باید رفت سراغ تزیینات اضلاع بنا یا اگر شانس بیاوری، در متنی تاریخی به اشارهای درباره ورودیها بر بخوری. مفصلترین تزیینات نمای خارجی سلطانیه بر سینه ضلع شمالی و شرقی آن نشسته است. پس ۲ در از درهای اصلی بنا باید از این دو ضلع به بیرون باز میشدهاند (اگر ضلعی که به تربت خانه چسبیده را ضلع جنوبی بگیریم، آن وقت پیدا کردن درهای شرقی و شمالی روی پلان راحتتر میشود).
یک در بزرگ هم میتوانسته در ضلع غربی رو به حصار باز بشود. درهای بزرگ معمولا مورد استفاده آقایان بودند و در عوض زنها، ۴ ورودی در چهار ضلع کوچک بنا داشتند که رو به عمارتهای دور تا دور سلطانیه باز میشدند. این ورودیها خانمها را به وسیله راهپلههایی مستقیما و بدون داخل شدن به صحن گنبدخانه تا دالان و ایوان طبقه اول مشایعت میکردند.
منارههای ضدزلزله
هرچند پیتر دلاواله که در عهد شاه عباس اول گذرش به شهر سلطانیه افتاده و شانس دیدن هر ۸ مناره ۱۸ متری گنبد را داشته، میگوید: «از این منارهها برای گفتن اذان در ۵ نوبت از شبانهروز استفاده میکنند» اما مطمئنا اصلیترین وظیفهای که معماران گنبد، روی دوش منارهها گذاشتهاند، خنثی کردن نیروی رانشی است که از طرف گنبد به آنها تحمیل میشود.
گنبد سلطانیه از این همه زمین لرزه و بلایای طبیعی و انسانی جان سالم به در نمیبرد اگر ۸ مناره آجریاش در این سالها او را همراهی نمیکردند. کافی است میخهای آجری را از جرز قطور گنبد بیرون بکشید تا ببینید با اولین لرزه چه بر سر نگین شهر سلطانیه میآید.
گنجخانه یا تربت خانه
همیشه سازندگان بناها و عمارتها در این فکر بودهاند که چطور میتوانند ادامه حیات بنایشان را تضمین کنند. یکی از راهها، وقف بناهایی بود که درآمدش مستقیما خرج بنای ذکرشده میشد. سلطان این کار را برای گنبدش کرد و به قول شمسالدین محمدآملی از استادان مدارس سلطانیه؛ «بسیاری از املاک نفیسه در آنجا وقف کرد، چنانچه حاصل آن در عهد دولت او به ۱۰۰ تومان میرسید.» اما فکر بکر سلطان این نبود؛ سلطان که طرحش برای انتقال اجساد مطهر ائمه به گنبد، ناکام مانده بود، دستور داد تا از خاک تربت امام حسین(ع) و حضرتعلی(ع) برایش بیاورند تا با استفاده از آن در ساخت تربت خانه، آرامگاهاش را متبرک کند. اصلا اسم فضای مستطیل شکل بالای سردابه به همین خاطر تربت خانه گذاشته شده. شاید سلطان میخواست با تقدس دادن به تربت خانه، از خسارت رسیدن به محل دفنش جلوگیری کند.
۹ پلهای که در ایوان جنوبی قرار دارد، تا اسرارآمیزترین فضای گنبد پایین میرود. درست پای آخرین پله، یک فضای دالان مانند وجود دارد. دالان با ۲ ورودی کوتاه قد به فضای مستطیل شکلی وصل میشود که سالهای سال استخوانهای سلطان و خانواده سلطنتی را در خود نگه داشته و البته به گواه جامعالتواریخ رشیدی، بعد از مراسم و تشریفات کفن و دفن سلطان «چندان زر و زیور و کلاه و کمر و مرصعات در آن گورخانه به کار بردند که گفتی مگر گنج خانه است؟».
موزه تزیینات
تزیینات آجری، گچبری، کاشیکاری، رنگ و نقاشی، حجاری و حکاکی وقتی یکجا جمع شوند، لابد موزهای از تزیینات به راه میافتد. روی در و دیوار گنبد سلطانیه میشود عالیترین نمونه این تزیینات را دید؛ آن هم در حجمی چشمگیر و دور از انتظار. روی دیوارهای سلطانیه دو لایه تزیینی نشسته. تزیینات لایه اول که بیشتر آجر و کاشی است، سال ۷۱۳ هـ. ق به اتمام میرسد. اما یکی دو سال بعد، تزیینات دوره اول را با روکشی گچی میپوشانند تا دوباره روی سطح سفید شده، تزیینات جدید گچبری اجرا شود. انجام این گچبریها تا سال ۷۲۰ که عهد سلطنت ابوسعید بهادر است ادامه پیدا میکند. ظرافت و دقت و هنرمندی تزیینات دوره اول بیش از دوره دوم است.
میگویند بنای ارگ ابتدا به سرپرستی خواجه سعدالدین و بعدها خواجه رشیدالدین فضلالله در حال ساخت بوده اما با قتل خواجه اول و خانهنشین شدن خواجه دوم، تاجالدین علیشاه وزیر دستور میدهد تا هرچه از دوران سرپرستی آن دو خواجه باقی مانده بود، با گچ بپوشانند و هنرمندان دست به کار ساخت لایه دوم تزیینات شوند.
حتی ۱۰۰ سال بعد از ساخته شدن گنبد سلطانیه، برای ساختن بزرگترین گنبد دنیا هیچ راهی جز روشی که معماران ایرانی ارائه کردهاند، نبود. این پروفسور پائولزی بود که راز دو معمار فلورانسی را در حل مشکل اجرای گنبد کلیسای سانتا ماریا دل فیوره برملا کرد. گنبد سلطانیه ایدههای زیادی به برونلسکی و گیبرتی داد؛ مثلا آنها برای سبک کردن گنبد بزرگشان از همان راهحل معماران گنبد سلطان محمد برای خالی کردن فضای میان دو پوسته استفاده کردهاند.
از طرفی، سازندههای عمارت کنگره آمریکا که در ساخت گنبد بنایشان بسیار تحت تاثیر معماری و شکل و شمایل کلیسای سانتا ماریا هستند هم به معماران گمنام ایرانی مدیونند. هر چند حیف است کاراستثنایی استادکاران ایرانی را در اجرای گنبد آجری سلطانیه با کار معماران غربی که به زور قالب گنبدهایشان را سرپا نگه داشتهاند، مقایسه کرد.
نظر شما