به گزارش همشهری آنلاین، حمید وکیلباشی در این حوزهها فعالیتهای متنوعی از جمله اجرای برنامه موزهگرد یا روایت پادکستی از رادیو موزه را تجربه کرده. او که امروز در جایگاه معاون فرهنگی مجموعه سعدآباد نشسته است، مدرک کارشناسی موزهداری و کارشناسیارشد باستانشناسی دارد و به قدری به حوزه فعالیتش علاقمند است که وقتی با او درباره موزه بلدیه و محل برپایی آن در ساختمان بلدیه صحبت میکنیم، نمیتواند شعفش را از این خبر پنهان کند: «به عنوان یکی از اعضای بدنه و خانواده میراث فرهنگی، یکی از خوشایندترین اخباری که من شنیدهام خبر احیای ساختمان بلدیه در جای سابق و با طرح سابق و اصیل آن، ولی با دانش معماری امروز بود. خبر برپایی موزه بلدیه در این فضا هم که خوشی مضاعف است.»
با آقای وکیلباشی در ساختمان نیمهکاره بلدیه که این روزها در حال تکمیل است، قرار گذاشتیم و میان آجر و گچ و سنگ درباره موزهای که در ماههای آینده قرار است از دل این خاک متولد شود، صحبت کردیم.
آقای وکیلباشی در زمان کودکی شما، در محل عمارت بلدیه چه بود؟ چیزی یادتان میآید؟
بله. وقتی ما بچه بودیم، چند باری برای خرید از مغازههای لوازم الکتریکی به این محل آمدیم. یادم هست که آن موقع به آنجا میگفتند پشت شهرداری. مثلاً میگفتند برویم کوچه پشت شهرداری خرید کنیم. آن وقت همهاش برای من سوال بود که چرا به اینجا میگویند پشت شهرداری؟ چون در دوره کودکی ما ساختمان شهرداری اینجا نبود. اینجا زمینی باز بود که به عنوان ایستگاه اتوبوسرانی استفاده میشد. بعداً بزرگ که شدم جواب این سؤال را گرفتم. فهمیدم که در این مکان قبلاً ساختمان بلدیه قرار داشته که در دهه ۱۳۴۰ تخریب و از زمین آن برای پایانه اتوبوس استفاده میشود. ولی با این حال مردم تا سالها بعد از نام کوچه پشت شهرداری استفاده میکردند.
کمی درباره موقعیت منطقه و میدان توپخانه بگویید. چرا احیای دوباره ساختمان بلدیه این اندازه باعث خوشحالی شماست؟
میدان توپخانه در گذشته بیشک مهمترین میدان تهران بوده است. آن زمان وجود ساختمانهایی مثل ساختمان بانک بازرگانی، موزه استاد صنعتی، ساختمان بلدیه و ساختمان پستخانه از نظر هویتی و زیبایی طوری به این میدان اعتبار داده بود که این مجموعه میدان زیبا با زیباترین میدانهای دنیا رقابت میکرد. انگار این میدان مهم شهر داشت به همه میگفت که این شهر دارد خودش را به پای نظام نوین شهرسازی در دنیا میرساند. متأسفانه در دوره پهلوی دوم دیدگاههای شتابزده برای ورود به دنیای مدرن و شهرسازی مدرن، باعث بروز اتفاقاتی شد که بعداً خودشان هم اعتراف کردند که اشتباه بوده. از جمله این اشتباهها خراب کردن ساختمان بلدیه و پستخانه در دور میدان بود.
اصل این خرابی با از بین بردن دروازه و باروی شهر آغاز شده بود. مخبرالسلطنه هدایت در جایی گفته که میشد شهر را توسعه داد، ولی این دروازههای زیبا را حفاظت کرد، مرمت کرد و نگه داشت و به عنوان جاذبههای گردشگری و توریستی از آنها استفاده کرد. ساخت دوباره ساختمان بلدیه علاوه بر ارزشی که احیای یک بافت تاریخی و خاطرهانگیز دارد، کمک میکند که میدان توپخانه جان تازهای بگیرد و شاید هویت گذشته آن تا حدودی به آن برگردد که این اتفاق خوبی است. برای همین بازسازی این ساختمان برای کسانی که به تهران قدیم علاقه دارند، خوشایند است و ساخت موزه بلدیه در اینجا موضوع را خوشایندتر هم کرده. امیدوارم این مجموعه فضای جذاب و پرمخاطبی را به وجود بیاورد.
شما طرح راهاندازی موزه بلدیه را مطالعه کردهاید. آن را چطور دیدید؟
اولین چیزی که درباره این موزه به ذهن میرسد این است که این موزه از نظر اسنادی و مطالعاتی مجموعه خیلی غنیای خواهد شد و برای تهرانپژوهان بسیار مفید است. در طرح اولیه موزه مسائل متعددی دیده شده؛ از جمعآوری اسناد مربوط به شهرداری تا حفظ تاریخ شهرداری تهران تا روابطی که در داخل شهرداری وجود داشته مانند روابطی که بین شهرداری تهران با خواهرخواندههای تهران بوده یا روابطی که بین شهرداری تهران و شهرداریهای دیگر وجود داشته. هر کدام از اسناد مربوط به دیدارها، اسناد ردوبدل شده، نشانهای تقدیر، یادبود و ... جدا از ارزش فیزیکی آن شیء، بار روایتی و سندی هم دارند. در موزه بیشترین اهمیت را روایت استنادگونه آثار دارد.
هر اثر جدا از فرم و زیبایی و نحوه نشستنش در موزه باید در جایگاه یک سند نقش ایفا کند. ما در این موزه با توجه به طرح شهرداری، هم با یک سری اثر نوشتاری مواجهیم و هم با یک سری اشیا که قرار است مثل سند عمل کنند. جمعآوری مجموعه تاریخ شهرداری در اینجا به نظر من خیلی ارزنده است. طیف مطالعات حوزه شهری، معماری و پنج محوری که موزه شهرداری را دربرمیگیرد، طیف وسیعی است و میتواند موزه را به یک مرجع مهم تحقیقات علمی تبدیل کند؛ یک مرجع مستند دقیق و بااهمیت.
پنج محوری که موزه بلدیه قرار است براساس آنها بنا شود چه هستند؟ توضیح میدهید؟
بله. پنج محور اینهاست: حوزه شهردار، آتشنشانی و خدمات ایمنی، حملونقل، روابطعمومی و مدیریت پسماند.
در طرح اولیهای که برای موزه در نظر گرفته شده، سعی شده اسناد مربوط به این پنج حوزه شهرداری جمعآوری شود و مورد مطالعه قرار گیرد تا بعداً آثار ملموس را به نمایش بگذارند. آثار و مواد فرهنگی قرار است با توجه به وسعت اینجا تولید شوند. هر کدام از این پنج حوزه تعاریف و زیرمجموعهها و دستاوردهای خودشان را داشتهاند که در این موزه قابل نمایش هستند. مثلاً فرض کنید آتشنشانی مجموعهای از خاطرات و تاریخ و روایتها را همراه خودش دارد؛ از تأسیس و راهاندازی آن گرفته تا خاطره تلخش مثل پلاسکو. وسایل اطفای حریق اولیه اگر باقی مانده باشند، باارزش هستند. تجهیزات، خودروها و وسایل مکانیکی و ... اگر جنبه تاریخی داشته باشند، باارزشاند.
ساخت چنین موزهای را برای تهران ضروری میدانید؟
حتماً. با توجه به اهمیت شهر تهران، سابقه وجود بلدیه در تهران و مواد فرهنگی ملموس و ناملموسی که این سازمان و بعداً شهرداری تهران از خود در شهر به جا گذاشته است، قطعاً ساخت موزه ضرورت دارد تا بشود از این فضا برای معرفی، حفاظت، نگهداری، پژوهش و نمایش آثار استفاده کرد. ضمن اینکه اصولاً در شهرهای زیبا و مهم دنیا مهمترین عناصر شهری موزهها هستند. به عنوان مثال در وین این طور است. این شهر پر از موزه است.
این تعداد موزه و ساختمانهای زیبا و باشکوه که زمانی جزء آثار شهریشان بودهاند و الان کارکرد موزهای دارند، بینظیر هستند. چه چیزی مهمتر از موزه میتواند وین را به یک شهر مهم برای همه مردم دنیا تبدیل کند؟ در تهران هم خیلی بیشتر از چیزی که ما در شهر موزه داریم، به تأسیس موزه نیاز است. موزه شهرداری هم جای خودش را دارد. البته شهرداری تهران همین حالا هم تعداد زیادی موزه دارد، ولی در بعضی شهرهای دنیا شهرداری متولی همه موزههاست به عنوان مثال موزه لوور فرانسه برای شهرداری است. جا دارد شهرداری چنین قابلیتی را هم در نظر بگیرد و روی آن کار کند.
در مورد انتخاب فضای موزه در ساختمان بلدیه نظرتان چیست؟
انتخاب خیلی درست و بجایی است. خیلی از موزههای شهرداری در ساختمانهای شهرداری قدیم شهرها بنا میشوند. موزههای بلدیه تبریز و قزوین و اردبیل هم همین طور هستند. همه در ساختمانهای شهرداری قدیم واقع شدهاند. انتخاب این فضا به خاطر قصه و تاریخی که پشتش هست، به جذابیت موزه هم اضافه میکند. شنیدم موزه بلدیه در این ساختمان قرار است فضایی حول و حوش ۱۷۰۰ مترمربع داشته باشد. کوچک نیست، ولی آن قدر گستره مطالعات تهران و آثار تهران زیاد است که جا داشت بزرگتر هم بشود.
به نظر شما برای تأسیس موزه بلدیه باید به چه مواردی توجه داشت؟
در آخرین نشست شورای بینالمللی موزهها که شهریور گذشته در شهر پراگ برگزار شد و گروه قابلتوجهی از موزهداران ایرانی هم آنجا حضور داشتند، آخرین تعریف موزه به تصویب شورای عمومی ایکوم (شورای بینالمللی موزهها) رسید. من سرتیترها را که میخوانم میبینم که چنین موزهای میتواند کاملاً با توجه به عناوینی که در تعریف جدید موزه هست، شکل بگیرد و بر این مبنا آثار ارزشمند جمعآوری شود و سناریو و داستان موزهایاش تعریف بشود.
آخرین تعریف این است: «موزه مؤسسهای غیرانتفاعی و دائمی در خدمت جامعه است که میراث ملموس و ناملموس را مورد پژوهش قرار میدهد، جمعآوری میکند، حفاظت میکند، تفسیر میکند و به نمایش میگذارد. موزهها تنوع و پایداری را پرورش میدهند. برای عموم باز و قابل دسترس و جامعهشمول هستند. آنها طیف وسیعی از تجربهها را برای کسب آموزش، نشاط، بازتاب اجتماعی و اشتراکگذاری دانش به صورت اخلاقمدارانه، حرفهای و با مشارکت جوامع ارائه میکنند و به مراوده میپردازند.» اگر برپاکنندگان موزه به تک به تک این جملات و کلمات دقت کنند و تک به تک اجرا بشوند، خیلی خوب است.
مهمترین نکتهای که چنین موزهای باید در نظر بگیرد چیست؟
یکی از چیزهایی که نباید در موزهداری از آن غفلت شود، سناریوی موزه است که انتخاب درستش باعث جذابیت عمومی موزهها میشود. میدانیم که مردم به قصه و روایت علاقه دارند، ولی جدا از این، قصه، زمینه شکلگیری خیلی از رشتههای فرهنگی و هنری مثل سینما، موسیقی، هنرهای تجسمی و ... بوده است و این آثار هم دستمایه شکلگیری موزهها هستند. پس موزهها پر از قصه هستند و در موزهداری خیلی باید حواسمان به استخراج قصه اشیا باشد.
در مورد سناریو، بعضی از موزهها میآیند یک واقعیت تاریخی یا یک دوره را با توجه به آثار موجود در موزه تعریف میکنند و جلو میبرند، اما بعضی دیگر روایتهای چندگانه را بیان میکنند. یعنی هم روایت را براساس توالی آثار جلو میبرند و هم هر کدام از این آثار تک به تک روایت خودشان را دارند و حالا در روایت کلی هم نقش بازی میکنند. پس انتخاب سناریوی موزه یک پیچیدگیها و زمینههای بروز خلاقیت دارد و اگر درست اجرا شود، آن موزه موفق عمل میکند.
جذابترین موزه ایران به نظر شما کجاست؟
جواب دادن به این سؤال برای ما سخت است. این نقطه آسیب ماست. ما مثل گزارشگران تلویزیونی فوتبالی هستیم که باید موزهای را که دوست داریم پنهان کنیم. ولی من به شما میگویم که به عنوان مثال الان من در سعدآباد هستم و آنجا را بینهایت دوست دارم. یعنی هر کسی وارد این مجموعه میشود، آنجا را دوست دارد. اما من این شانس را داشتم که دو سال مسئول موزه آبگینه باشم و فضای آنجا طوری هست که همه بچههای موزهداری ایران، یعنی بیشتر کسانی که من با آنها صحبت کردهام، دوست دارند آنجا کار کنند. به نظر من آبگینه ویژهترین موزه ایران است.
این موزه از چه نظر ویژه است؟
از نظر ساختمان موزه، آثاری که در آن نگهداری میشود و بهخصوص از نظر موزهپردازی موزه. طراحی این موزه را «هانس پولاین» اتریشی به انجام رسانده و چند تا سناریو را روی هم منطبق کرده تا به یک موزهپردازی جذاب برسد. جالب است این را هم بدانیم که در حوزه موزهداری جهان، موزههای مهمی در ایران وجود دارند که در دنیا هم مورد توجه هستند. ولی موزه آبگینه یکی از مهمترین آنهاست.
شما در سالهای فعالیتتان از موزههای خارج از کشور هم بازدیدهایی داشتهاید. جذابترین موزههای دنیا از نظر شما کدامها هستند؟
من موزه نظامی درسدن آلمان را خیلی دوست داشتم. بینظیر بود. موزه ملی چک در پراگ فوقالعاده بود و موزه هنرهای زیبای وین از نظر معماری و آثار بسیار زیبا بود.
به نظرتان این موزهها میتوانند الگویی برای ساخت موزه بلدیه باشند؟
به نظر من موزه و موزهپردازی مثل یک اثر هنری باید یکتایی داشته باشد. ما برای نحوه نگهداری، گرافیک محیطی، هویت بصری و ... میتوانیم به موزههای برتر دنیا نگاه کنیم، اما موزهپردازی جذابیتش در یکتاییاش هست و نباید جایی را الگو قرار داد. امیدوارم موزه بلدیه در فهرست زیباترین و مهمترین موزههای پایتخت قرار بگیرد.
نظر شما