دست آکادمی برای همه رو شده یا برعکس برگزارکنندگان مهمترین رویداد سینمایی سال، به دلیل کوشش برای تکرار نکردن اشتباهات گذشته، قابل پیشبینی عمل میکنند. نمیتوان فراموش کرد آلفرد هیچکاک هیچگاه برنده اسکار بهترین کارگردانی نشد. نمیتوان از یاد برد که آکادمی همواره جان فورد را در قامت فیلمساز اجتماعی
«خوشههای خشم» و «خبرچین» ارج نهاد و وسترنهای جاودانهاش را نادیده گرفت.
اسکار حتی به بهترین فیلم همه ادوار هم چیزی جز یک جایزه بهترین فیلمنامه هدیه نکرد تا در نادیده گرفتن «همشهری کین» با همه تماشاگران عامی آمریکایی در اولین سال نمایش شاهکار ولز، همراه شود. وقتی «راکی» در حضور «راننده تاکسی» فاتح اسکار شد، عامیگرایی اسکار بیشتر به چشم آمد.
مطمئنا اگر «پدرخوانده» هم با اقبال تماشاگر مواجه نمیشد، از جوایز اسکار هم خبری نبود. دورههایی را هم میتوان به یاد آورد که پروژههای مجلل و پرهزینه اما در باطن پوچ و توخالی هالیوود برنده اسکار بهترین فیلم شدهاند، مثل «بزرگترین داستان روی زمین» که همان زمان هم فیلمی ابلهانه و امروز اثری غیرقابل تحمل به نظر میرسد. با چنین پیشینهای وقتی نام اسکار به میان میآید، طبیعی است چهره اعضای آکادمی در هیئت پیرمردهای خرفتی جلوهگر شود که از دیدن عظمت و رنگ و لعاب سر ذوق میآیند.
کسانی که بارها و بارها اسکار را به ناحق از هنرمندی دریغ کردهاند و در اواخر عمر هنریاش آن را برای فیلمی معمولی برای تسلی به او دادهاند. (از تنها اسکاری که جانوین در اواخر عمرش برد تا جایزهای که اسکورسیزی برای «رفتگان» گرفت، پیروی از همین قاعده به نظر میرسند.) از سوی دیگر میتوان انتخابهای درست و هوشمندانه آکادمی را هم به یاد آورد.
بزنگاههایی که اسکار قدر شاهکارها را دانسته و ارزششان را ارج نهاده است. همچنان که در گذر ایام قواعد به ظاهر خدشهناپذیر اسکار، همسو با تحولات گسترده اجتماعی، دچار تغییر شده است. توجه به فیلمهای مستقل که در این سالها، گسترش یافته، فقط یکی از نشانههای انعطافی است که اسکار از خود نشان داده تا همچنان پویایی خود را حفظ کند.
این قماری است که هرکس با هر سلیقهای میتواند برنده از آن بیرون بیاید.
همان رؤیای آمریکایی که وقتی روی خوش نشان میدهد، گاهی اوقات حتی خلاف قواعد قدیمی عمل میکند. اینکه قواعد برای زیرپا گذاشته شدن ایجاد شدهاند خود یک قاعده قدیمی است! ناپرهیزیهای اعضای آکادمی در این سالها هم خود حالا به وضع قواعدی تازه منجر شده است.
هرچند اگر کمی دقت کنیم درمییابیم اینها بخشی از یک بازی قدیمی هستند، اینکه اسکار، معمولا جایی هم برای غافلگیرکردن باقی میگذارد تا با غیرمنتظره عمل کردن، جذابیت و هیجان خود را همچنان حفظ کند. غافلگیری بزرگ اسکار 2009 اما نه هنگام اهدای جوایز که زمان معرفی نامزدها رقم خورد، جایی که «شوالیه تاریکی» شایستهترین و بهترین فیلم سال، کنار گذاشته شد تا به نسبت این سالها، فیلمهایی شانس رقابت بیابند که در اکران زمستان (در موعد نمایش فیلمهای اسکاری) میآیند تا فاتح مجسمه طلایی شوند.
البته در اینجا هم آکادمی از اصول قدیمی خود پیروی کرد و تلخاندیشی کریسنولان را برنتابید؛ حتی اگر عظمت فیلم غایت همه آن چیزهایی باشد که اسکار بارها و بارها در برابرش سر تعظیم فرود آورده است.
در عوض از میان نامزدها بهترین انتخابها صورت گرفت تا «میلیونر زاغهنشین» در حضور فیلم پرطمطراق فینچر فاتح اسکار لقب بگیرد.