سه‌شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵ - ۱۱:۳۰
۰ نفر

محمود دینی: محمود دینی متولد آبان 1342 در شهر بیجار است. از 17 سالگی با فیلم تیغ‌و‌ابریشم کیمیایی، وارد سینما و تلویزیون شد. دینی از سال1378 دیگر جلوی دوربین نرفته و در چند سال اخیر، مصاحبه‌ای هم انجام نداده است.

او اکنون درگیر شرکت تعاونی و ماجرای وام و خانه و خودرو برای هنرمندان است، ضمن این که فعالیت‌های دیگری مانند ایجاد یک شبکة ماهواره‌ای را هم دنبال می‌کند.
بازیابی خاطرات سریال «آینه عبرت» که در دوران خود بسیار مشهور شد، انگیزه‌ای بود که برویم سراغش.

 سال‌های جنگ، در جبهه فیلم‌بردار بودم. مثلا زمانی که فاو را گرفتیم، اولین دوربینی را که به جزیره رسید، در دست داشتم. یا موقعی که هواپیمای شهید محلاتی سقوط کرد، باز هم من زودتر از بقیه به محل حادثه رسیدم.

بعد از جنگ که در روابط عمومی ستاد مبارزه با موادمخدرِ نخست‌وزیری کار می‌کردم، طرحی را ارائه دادیم با نام آینه عبرت که در دو نوع نمایشی و مستند ساخته می‌شد.

دقیقا از سال 67 پخش و ساخت آینه عبرت شروع شد و غیر از چند قسمت که علی نقی‌لو کارگردانی آن را به عهده داشت، بقیة کار به کارگردانی محسن شاه‌‌محمدی ساخته شد.

از سال 67 تا 72، 50 عنوان کلی از مجموعة آینه عبرت ساخته شد که مشهورترین عنوان آن «برگ ریزان»، شامل 20 قسمت تلویزیونی بود و همان آینه عبرت مشهور با حضور علی و آتقی است.

لوکیشن‌ ما پامنار، کوچه آب‌منگل، درخونگاه، حسینیة نجفی‌ها و بقیة محله‌های مشابه بود. روابط بین آدم‌ها هم به اندازة خانه‌ها، قدیمی و سنتی مانده بود. مثلا هیچ وقت پسری در مقابل پدرش نمی‌ایستاد.

خلاصه در این حال و هوا سریال را ساختیم که آتقی‌ درون خانه پیژامه می‌پوشید و روی زمین کنار علاءالدین می‌‌نشست. یک عده هم به این فضا ایراد گرفته بودند. من همان موقع در مصاحبه‌هایم گفته بودم که یک روشنفکر، سریال ما را نگاه می‌کند، بعد تلویزیون را خاموش می‌‌کند، دوش می‌گیرد، یک فنجان شیرقهوه برای خودش می‌ریزد، پشت میز می‌نشیند و در حالی که پیپ می‌کشد، نقد می‌نویسد به این مضمون که ما به علی آبگوشتی و کوچة مردها برگشته‌ایم.

ولی آن آقا که از پشت میزش جنوب شهر را نمی‌بیند. هنوز هم خانه‌‌هایی هستند که فقط از یک اتاق درست شده‌‌اند. اگر دزد، نصفه شب وارد این اتاق شود، هفت هشت نفر را می‌بیند که کنار هم خوابیده‌اند و حتی نمی‌شود زیرانداز مندرسشان را به سرقت برد.

فقط یک ساعت زنگ‌دار روی تاقچه است که برای نماز صبح کوک شده و شاید بشود آن را چند تومانی فروخت. واقعیت زندگی، این شکلی است و آینه‌عبرت برای این محبوب شد که واقعیت را نشان می‌داد. بازیگری که نقش «آتقی» را بازی می‌کرد، جواد گلپایگانی نام داشت که مهندس مکانیک بود و قبلا در چند فیلم مانند عصیانگران ظاهر شده بود.

فیزیک و شیوة صحبت کردنش باعث شد که کاملا با نقش یکی شود. لباس‌ها و گریم هم موضوع را تکمیل کرد و آتقی برای همه باورپذیر شد.

فقط متأسف‌ام از این که برخورد ناپسند بعضی‌ها با بازیگری که فقط اجراکنندة شخصیتی براساس فیلم‌نامه بود، باعث شد تا حتی برای خانوادة او هم ناراحتی زیادی ایجاد شود.

حتی از این که گلپایگانی دیگر در فیلمی دیده نشد هم شایعات بسیاری ساختند. او مدتی بعد از سریال، سکته کرده بود و از آن‌وقت تا حالا در خانه بستری است. مدت‌هاست که هیچ‌کدام خبری از او نداریم.

مردم، من را با وجود این که در عنوان‌های دیگر سریال، اسامی دیگری داشتم، به نام علی می‌شناسند و هنوز هم کسانی فکر می‌کنند واقعا معتاد بوده‌ام و ترک کرده‌ام.

می‌توانم بگویم بعد از انقلاب، اولین بازیگری بودم که عکس‌هایم را می‌فروختند. شخصیت علی را ساده و مؤدب طراحی کرده بودیم. آتقی هم با استفاده از طنز تلخ، ارتباط برقرار می‌کرد.

بقیة اشخاص هم از جنس آدم‌های معمولی دور و برمان بودند. از سال72 که آینه عبرت تمام شد، به سراغ سینما رفتم و پانزده فیلم نقش اول را بازی کردم. یادم هست سال73، فیلم شاهین طلایی، 147 میلیون تومان با بلیت 200 تومانی فروش کرد.

در شش فیلم و سریال دیگر هم کار تهیه‌کنندگی و کارگردانی را به عهده گرفتم تا سال 78 که به طور کامل از جلوی دوربین کنار رفتم.

در این مدت، به دنبال فعالیت‌هایی نظیر مسألة آتیة هنرمندان بودم. به عنوان مثال، یک شرکت تعاونی که در کار وام و خودرو قسطی و ساخت شهرک است و تا به حال هم خوب پیش رفته است. مدتی قبل هم یک شبکة ماهواره‌ای از لندن راه‌اندازی کردم که 45روز پخش آزمایشی داشت و به دنبال کسب مجوز رسمی آن هستم.

اخیرا هم دوباره در حال تنظیم یک برنامة مستند در مورد موادمخدر برای یک شبکة خارجی هستم.

بنا به اسناد موجود آن سال‌ها، پس از پخش سریال، آمار ملاقات با زندانی‌های مواد مخدر بیشتر می‌شد که فکر می‌کنم ناشی از همان فرهنگ است.

دو تا موضوع، آن موقع گفته می‌شد که هیچ‌کدام درست نیست؛ اول این‌که اسم سریال را از شعر «هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان / ایوان مدائن را آیینة عبرت دان» نگرفته بودیم، بلکه مقصود ما عبرت گرفتن از راستگوترین دوست یعنی آینه بود.

موضوع دوم هم این‌که من هیچ نسبتی با آن خوانندة لس‌آنجلسی ندارم و نه تنها برادر نیستیم، بلکه فامیل هم نیستیم. نمی‌دانم آن سال‌ها چه کسی این حرف را شایع کرد.

کد خبر 7614

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز