همشهری آنلاین – گروه سیاسی: به چهلمین روز از درگذشت عماد افروغ نزدیک میشویم. جامعهشناسی که میان قدرت و جامعهشناسی دومی را انتخاب کرد و میان اصول و جایگاه علمی، از اصول خود دست نکشید؛ نکتهای که همه نزدیکان و حتی مخالفان منصف افروغ به آن اذعان دارند. تقی آزاد ارمکی جامعهشناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با همشهری آنلاین از جایگاه علمی افروغ و مسیری که در جامعهشناسی دنبال کرد صحبت میکند. آزاد ارمکی که در دوره دکترای افروغ مدیر گروه علوم اجتماعی دانشگاه تربیت مدرس بوده، میگوید که خلوص دینی مرحوم افروغ در کنار دانش جامعهشناسی جایگاه ویژهای به او داد و از او چهره ممتازی در عرصه سیاسی و دانشگاهی کشور ساخت.
در ادامه مشروح گفتوگو با این جامعهشناس را میخوانید.
جایگاه آقای افروغ در ساحت جامعهشناسی را چطور ارزیابی میکنید؟
دکتر افروغ دانشآموختهای بود که پنج ویژگی عمده به لحاظ جامعه شناسی داشت. نخستین ویژگی اینکه که او ابزارهای لازم برای تبدیل شدن به یک جامعهشناس را داشت که اولین آن علاقه است. علوم اجتماعی در جامعه ما اولویت نیست اما مرحوم افروغ از روز نخست با علاقه و هدف وارد علوم اجتماعی شد. اینگونه نبود که فرصت دیگری نداشته باشد و از سر اضطرار به جامعهشناسی روی بیاورد. او همچنین به زبان انگلیسی مسلط بود و جهان غرب را میشناخت و از سوی دیگر با جهان فقه نیز آشنا بود و در جامعه ایرانی زیست کرده بود. ویژگی مهم دیگر او این بود که درگیر قدرت، سیاست، فرهنگ، دین و به طور کلی اتفاقات اجتماعی شد که زمینه خوبی برای او به عنوان جامعهشناس فراهم کرده بود.
این پنج ویژگی عمده را هر جامعهشناسی باید داشته باشد. با این زمینهها وقتی فرد به جامعهشناسی میآید باید دانش جامعهشناسی را به خوبی بخواند و از آن بهرهبرداری کند. کاری که دقیقا دکتر افروغ انجام داد.
در فضای دانشگاهی او چطور عمل کرد و چه مسیری را به طور مشخص دنبال میکرد؟
وقتی آقای افروغ دانشجوی دکترا بود من مدیر گروه دانشگاه تربیت مدرس بودم. او همزمان که در عرصه علمی وارد شده بود کنشگر فعال جامعهشناسی هم بود و با علاقه بر حوزه مورد علاقه خود متمرکز شد. همین امروز دانشجویانی در مقطع دکترا داریم که باید به آنها یاد بدهیم که مسئله شما چیست و در چه حوزهای میخواهید کار کنید.
دکتر افروغ اما از همان ابتدا با مسئله بود و نهایتا در حوزه جامعهشناسی نابرابری وارد شد و بحث جدی و علمی خود را آغاز کرد. در این مسیر او مولف، مترجم، کارگزار و کنشگر بود و همه مختصات یک جامعهشناس را که بتواند طرح و حل مسئله کند و همزمان دانش را هم پیش ببرد داشت. بسیاری از جامعهشناسان ایرانی این مختصات را ندارند و بیشتر در قالب یک بوروکرات جلوه میکنند و کارمند دولت هستند.
مرحوم افروغ به مرور توانست مورد وثوق همه طیفهای کشور قرار بگیرد و حتی مخالفان هم برای او احترام قائل بودند. این موقعیت حاصل چه ویژگیهایی بود؟
دکتر افروغ در آغاز یک موضع کاملا افراطی و رادیکال داشت و به همین دلیل از دانشگاه تربیت مدرس رفت و سپس باز هم جای کار خود را تغییر داد. این سرگشتگی و فشار در آغاز به دلیل گرایشها سیاسی او بود. در مرحله آغازین علمی دکتر افروغ در ایجاد رادیکالیسم سیاسی و علمی بسیار موثر بود و حتی از برخی نامزدهای انتخابات حمایت تام و تمام کرد. از سوی دیگر برخورد تندی نیز با مخالفان و رقبای خود داشت. اما وقتی پا به عرصه سیاست گذاشت و کمربند سیاست بر تن او خورد متوجه شد که چقدر این عرصه ناپاک است. پس از این او از قدرت فاصله گرفت و همین فاصله گرفتن به دکتر افروغ موضعی انتقادی داد. نکته اینجاست که موضع انتقادی او نه اصولگراست نه اصلاحطلب و به همین دلیل جایگاه ویژهای پیدا میکند.
اعتقاد دارم که او اگرچه نقدشدن را چندان نمیپذیرفت اما در موضع نقد بسیار قوی بود و همه عناصر داخل نظام اعم از اصولگرایی رادیکال و بوروکرات را نقد میکرد. در حوزه فرهنگی هم منتقدی بود که مابین اصولگرایی و اصلاحطلبی قرار گرفته بود.
به نظرتان چقدر امروز به این روحیه انتقادی و گفتوگو در جامعه نیاز داریم؟
امروز در جامعه بسیار نیاز به این روحیه و گفتوگو با یکدیگر داریم. جامعه ما پیش از این دوگانه در ستیز بود اما امروز یگانه فروخفته در خودشده است. در جامعه دوگانه در ستیز ممکن بود یک طرف پیروز شود و طراوت و شادی ایجاد کند. اما جامعه یگانه در خودشده امروز در رخوت و بیحالی است که در نهایت دلسردی و ناامیدی ایجاد میکند. بنابراین امروز به افرادی نیاز داریم که دوگانگی سیاسی را رقم نزنند بلکه به سمت چندگانگی فرهنگی، اجتماعی و اندیشهای حرکت و در مسیر ایجاد آن تلاش کنند. مرحوم افروغ یکی از کسانی بود که تکیه بر اصولگرایی داشت، منتقد اصولگرایی و معترض اصلاحطلبی بود. پس دقت کنید که تکیهگاه افروغ اصولگرایی بود در عین اینکه منتقد اصولگرایی هم بود. افروغ نمیتوانست بازیگر جدی میانه باشد اما میتوانست فضا را برای بازیسازی و گفتوگو فراهم کند تا این فرصت در جامعه شکل بگیرد.
به عنوان سوال آخر به چرایی کنارهگرفتن مرحوم افروغ از سیاست بازگردیم. فکر میکنید چرا پس از چهار سال نمایندگی مجلس و کسب تجربه از قدرت فاصله گرفت و هرگز به آن بازنگشت؟
جامعهشناسی کمک زیادی به مرحوم افروغ کرد که از سیاست فاصله بگیرد اما نکته دیگر در این رابطه به شخصیت آن فرد بازمیگردد. وقتی فردی زندگی درست و پاکی داشته باشد از فضای ناپاک فاصله میگیرد. برخی از سیاستمداران تازه وقتی به قدرت میرسند میخواهند خود و خانوادهشان را بسازند. مرحوم افروغ اما دو ویژگی عمده داشت که یکی علاقه و توجه زیاد به دانش و دیگری خلوص دینی به معنای بیاعتنایی به قدرت بود. این دو ویژگی در کنار یکدیگر کمک کرد که از او چهره ممتازی در اصولگرایی ساخته شود. ما در میان طیفهای سیاسی کشور از این دست آدمها بسیار کم داریم و فقط میتوانیم دعا کنیم که چنین انسانهایی بیشتر تولید شوند.
نظر شما