در مورد لالهزار مهمترین، خیابان تهران در دهه 30،باید به تک سکانسی از فیلم «توفان در شهر» اکتفا کرد.
تاسفبرانگیز است که سینمای فارسی، اغلب حتی به جنبههای اسنادی هم بیتوجه بود. در فیلمی چون «گنج قارون» جنوب شهر، شباهتی به واقعیت آن دوران نداشت و تا قبل از ظهور فیلمسازان موج نو، به ندرت پیش میآمد که هویت ملموس و با مفهومی از شهر در سینمای ایران انعکاس یابد.
در سالهای پس از انقلاب نیز سینمای نوین ایران راه خود را بیشتر در فضاهای روستایی جستوجو میکرد و فیلمهای شهری نیز عموما تصویری جعلی از تهران به نمایش میگذاشتند.
شهری که در دهه 60 تفاوت چندانی با دهه 50 نکرده بود. (فیلم واقعگرای «نرگس» به لحاظ فضا کاملا آثار خیابانی امیر نادری را تداعی میکرد.)
در دهه 70، تحولات گسترده شهر تهران همچندان در سینما بازتاب نیافت. حتی خود تغییر سیمای شهر تهران جز چند کار کیمیایی به تمهای فرعی فیلمها هم راه نیافت.
با این همه در این سالها، نمونههای مطلوب سینمای اجتماعی، توانستهاند به شهر چونان یکی از کاراکترهای اثر، بنگرند؛ جایی که نفسهای خسته شهر هم گویی مانند کاراکترها دیگر بالا نمیآید.