قصه فیلم در باره یک ربات است که در آیندهای نزدیک در کره زمین زندگی میکند. آلودگی محیطزیست، باعث شده تا مردم کره زمین، برای ادامه زندگی راهی فضا شوند. این ربات با کارهای خود باعث میشود تا مردم دوباره برای زندگی به زمین برگردند. «اندرو استاتن» کارگردان فیلم در باره فیلمش صحبت میکند.
- در باره این که قصه وال- ای چگونه تبدیل به فیلمی سینمایی شد، توضیح میدهید؟
سال 4991، تازه کار روی «قصه اسباببازی» را تمام کرده بودیم که متوجه شدم قرار است یک انیمیشن کامپیوتری جدید بسازیم. آن زمان در باره «زندگی یک مورچه» صحبت کردیم. همان زمان بود که طرح زندگی یک آدم آهنی تنها و بیکس روی زمین را مطرح کردم. این آدمآهنی هر روز کارهای روز گذشتهاش را تکرار میکرد. او غمگینترین شخصیتی بود که تا آن روز خلق کرده بودم، اما خیلی دوستش داشتم. آن روزها نتوانستم بحث ساخت وال- ای را پیش بکشم، چون هنوز نتوانسته بودم خودم را به عنوان یک فیلمساز لایق و توانا به مسئولان والتدیزنی ثابت کنم. ولی در تمام این سالها در فکر کارگردانی آن بودم.
- آن زمان هنوزقصه اسباببازی به نمایش در نیامده بود تا آن موفقیت بزرگ را کسب کند.
بله. ما اول باید منتظر میماندیم تا موفقیت این فیلم و بقیه انیمیشنهای کامپیوتری را (که تازه داشت پا میگرفت و جایگزین انیمیشن سنتی میشد) میدیدیم. موفقیت «پیدا کردن نیمو» به من جرأت داد تا درباره تولید وای- ای صحبت کنم. هشت سال از آن زمان که فکر اولیه وال- ای را داشتم، گذشته بود. این شخصیت آنقدر برایم جذابیت داشت که نمیتوانستم فراموشش کنم.
- و آن را به عنوان فیلم بعدی پیشنهاد کردید؟
اول، قصه آن را بازنویسی کردم. البته نسخه دوباره نویسی شده، فرق چندانی با اصل قصه نداشت. بعد از نمایش عمومی موفقیتآمیز پیدا کردن نیمو، باور خودم این بود که حالا وال-ای را بسازم.
- واکنش والتدیزنی و پیکسار به قصه شما چه بود؟
ایده اصلی آن را دوست داشتند، ولی میخواستند بدانند چگونه میتوان آن را تولید کرد که جذابیت کافی را برای بیننده داشته باشد. برخلاف انیمیشنهای قبلی، این یکی هم صحبت خیلی کمی داشت و هم تعداد شخصیتهای آن محدود بودند. نکته اصلی بر سر نوع ساخت آن بود. کار تولید فیلم را دور از چشم دیگران شروع کردم تا فشاری متوجه من نباشد و بتوانم در کمال آزادی آن را به انجام برسانم.