مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۵
۰ نفر

به ترکمن صحرا که می‌رسی، دشت‌های وسیع و آسمانش به استقبالت می‌آیند. نسیم صبحگاهش در آغوشت می‌گیرد و تو را به مهمانی قومی می‌برد که سال‌ها دل در گرو کوچ داشته‌اند و امروز بند زمینند و مقیم و یکجانشین. آنها اما هنوز خاطرات آن روزها را از یاد نبرده‌اند.

شترداران ترکمن

همشهری آنلاین: یادگاری گرانبها از آن خاطرات با خود نگه داشته‌اند. روزگاری نه چندان دور، ترکمن‌ها آلاچیق و اسباب زندگی‌شان را بار شتر می‌کردند؛ حیوانی که به خاطر خیر و برکتش آن را بزرگ و عزیز می‌دانند. شتر یک کوهانه ترکمن صحرا به خاطر شیردهی‌اش معروف است و شیر شتر و به قول ترکمن‌ها «دیه چال» که سرشار از آهن و کلسیم است، هنوز از نوشیدنی‌های محبوب این قوم محسوب می‌شود.

این یادگار دوره کوچ، عروسان قرمز پوش ترکمن را به خانه بخت برده است و مادران ترکمن برای گرامی داشتنش، نقش او را بر بافته‌هایشان بافته‌اند. شتر برای ترکمن‌ها پیام‌آور برکت و طاقت است. آنها هنوز از این یادگار به خوبی مراقبت می‌کنند و در مناطقی چون گمیشان، بندر ترکمن، آق‌قلا، گنبد و مراوه تپه به پرورش آنها مشغولند.

تا دوردست شترهایی را می‌بینیم که در سراسر دشت در حال چرا هستند. شتربانان ما را از دور می‌بینند و دست تکان می‌دهند. اینجا نزدیک مرز ترکمنستان در استان گلستان است و ساربان‌های شتر اهل روستای «قرنجیک پور امان» هستند؛ یعنی همان روستایی که صبح مهمانشان بودیم.

صبح زود که به روستای قرنجیک پور امان در ۲۰ کیلومتری شمال گرگان رسیدیم، نمی‌دانستیم که برای دیدن گله‌های شتر هنوز باید یک‌ساعت و نیم دیگر به سمت مرز برویم. همان‌جا صبحانه را مهمان کریم بردی بزونه- عضو شورای روستا- شدیم. قدم به خانه‌شان که گذاشتیم، به رسم مهمان‌نوازی برایمان سفره‌ای پهن کرده و بساط چای را با نان محلی و پنیر به راه کردند.

عروس سرخ‌ پوش سوار بر مرکب سرخ‌ موی

چای را که خوردیم سوار موتورش شدیم و آمدیم به طرف اینجا؛ یعنی چراگاه گله‌اش. کریم تابستان‌ها شترها را در طویله‌ای که در خانه‌اش (در روستا) دارد، نگه می‌دارد اما این روزها که نزدیک زمستان است، شترهایش را به شتربانی سپرده تا آنها را برای چرا به دشتی دورتر از روستا ببرد.

با کریم به طرف کومه‌ای می‌رویم که وسط صحرا برپا شده است و در کنار کومه دو اتاق کوچک از سنگ و سیمان. کریم موتور را پارک می‌کند و به طرف کومه می‌رود. بانوی ترکمنی از کومه بیرون می‌آید و با ما احوالپرسی می‌کند. کریم گرم جواب می‌دهد و ما را به داخل کومه دعوت می‌کند. داخل کومه را برانداز می‌کنیم؛ اینجا همه جور امکانات یک زندگی عادی را می‌شود دید؛ همان‌هایی که در آپارتمانی در یک شهر وجود دارد؛ اجاق گاز و بخاری و... و. تعجب می‌کنیم و کریم از نگاهمان می‌فهمد که باید توضیح بدهد.

می‌خندد و به طرف قوری چای که روی بخاری نفتی گوشه کومه است، می‌رود؛ «اجداد ما ترکمن‌ها در قدیم کوچ‌نشین بودند و آلاچیق‌ یا به زبان خودمان «اوی» (oy) را بار شترها می‌کردند و با خود این طرف و آن طرف می‌بردند. برای همین هنوز هم وسایل داخل کومه‌هایمان کامل است». آلاچیق‌ ترکمن‌ها در قدیم چوبی بود و سقفی کروی شکل داشت که با نمد پوشانده می‌شد.

در آلاچیق‌های اصلی، دیواره و سقف جدا و چوب‌های کمانی شکل سقف روی دیواره سوار می‌شدند؛ یعنی همان شکلی که امروز کمابیش دیده می‌شود. اما نوع دیگری که به‌خصوص برای چوپان‌ها برپا کردن و چیدنش راحت‌تر است، همین نوع است که تنها با چوب سقف‌ها و پوشاندن آنها با نمد برپا می‌شود و به آن «گُت تیکمه» (gottikme) می‌گویند. به گفته کریم بردی بزونه، خوبی گت تیکمه این است که چوپان وقتی شب در آن می‌خوابد، همه صداهای اطراف را می‌تواند به راحتی بشنود و اگر خطری متوجه گله شد زود از آن باخبر شود.

جوان شتربانی وارد آلاچیق می‌شود، خود را رشید معرفی می‌کند و می‌گوید که از نوجوانی شترداری کرده است. از چهره سوخته‌اش می‌توان فهمید که سال‌های زیادی زیر آفتاب به این کار مشغول است. از صدای دورگه‌اش تشخیص می‌دهیم که شترها را او هی می‌کند. وقتی از کریم درباره شترها می‌پرسیم، با احترام از آنها یاد می‌کند؛ «همه زندگی و دار و ندار ما هستند». بانوی ترکمنی که داخل کومه است، همسر بایجان، شتردار میانسالی است که تازه وارد کومه می‌شود. بایجان که گوش‌هایش را سرما زده است، چشمان ریز ترکمنی‌اش را به ما می‌دوزد و با دست سردش، دست ما را گرم می‌فشارد و احوالپرسی می‌کند. همسر بایجان بساط چای را آماده می‌کند و دوباره دور سفره می‌نشینیم.

عروس سرخ‌ پوش سوار بر مرکب سرخ‌ موی

زبان ساربان

کریم جوان خوش مشربی است. در حالی که چایش را داغ داغ سر می‌کشد، از ترکمن‌ها می‌گوید و از اینکه از قدیم ترکمن‌ها به این پیشه مشغول بوده‌اند. ترکمن‌ها دامدار بودند و برای رسیدن به مراتع خوب باید از دشت‌ها و صحراهایی که در آسیای میانه وجود دارد عبور می‌کردند. وجود شتر برای آنها برای طی کردن این راه سخت نعمتی بزرگ بوده است. به خاطر همین خیر و برکتی که شتر برای ترکمن‌ها داشته است و استفاده‌هایی که به این قوم می‌رسانده، آنها را عزیز می‌دانند؛ شترها پیام‌آور نیکی و طاقتند برای این قوم.

با کریم، رشید و بایجان بعد از خوردن چای بیرون می‌رویم. تا چشم کار می‌کند دشت است و شترهای پراکنده در آن و بوته‌هایی که روییده‌اند. رشید به بوته‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید اینها بوته‌های گز است و غذای شترهاست. علاوه بر آن، شترها از بوته‌ها و درختچه‌های صحرایی و کویری و حتی از بوته‌های شور و خاردار هم تغذیه می‌کنند. شترها با ولع مشغول خوردنند. خورشید وسط آسمان است. دوری در میان گله می‌زنیم. به نظر من همه شترها یک شکلند اما بایجان یک به یک می‌داند که کدام شتر مال کیست.

به شترها که نزدیک می‌شویم، صدای عجیبی از خودشان درمی‌آورند و ما می‌ترسیم به آنها دست بزنیم. رشید می‌گوید احساس غریبی کرده‌اند. به بچه شتری نزدیک می‌شود و موهایش را نوازش می‌کند و زیر لب می‌گوید: «هی کؤشِک ناحیل سِن». معنی‌اش را که می‌پرسم می‌خندد و می‌گوید: «گفتم بچه شتر، چطوری؟». بایجان که گفت‌وگوی ما را می‌شنود توضیح می‌دهد که ترکمن‌ها نام‌های مختلفی برای شتر در سنین مختلف دارند و این شاید به خاطر اهمیتی باشد که این حیوان در زندگی ترکمن‌ها داشته است. «دیه» (diye) نامی است عمومی که به شترها داده می‌شود و در شهر و روستا شتر را به این اسم می‌شناسند اما اسامی دیگر را شاید شهرنشین‌ها ندانند.

عروس سرخ‌ پوش سوار بر مرکب سرخ‌ موی

در زبان ترکمنی بچه شتر یک ساله را «کؤشِک» (koshek) می‌نامند. کریم یادش می‌آید که پدرش در بچگی همیشه او را با این لفظ صدا می‌زده، این نام برای صدا کردن پسر بچه‌ها جهت ابراز علاقه به کار می‌رود. شتر در این سن ضعیف است و از شیر مادر تغذیه می‌کند. شتر ‌کمی که بزرگ‌تر شد «اؤشِک» (oshek) نامیده می‌شود؛ کمی قد می‌کشد و کرک‌های روی بدنش شروع به ریختن می‌کنند و موهایش رشد می‌کنند، از شیر مادر بریده می‌شود و شروع به چریدن می‌کند. شتر چهارساله «دِوِج» (dewej) نام دارد. کرک‌های دوج کاملا ریخته است و کم‌کم به سن بلوغش که پنج سالگی است نزدیک می‌شود. شترها را تا قبل از پنج سالگی به هیچ وجه ذبح نمی‌کنند. همین‌طور که در میان گله قدم می‌زدیم شتر سفیدی نظرمان را جلب کرد.

بسیار زیبا و متین مشغول چریدن بود. کریم می‌گوید این «آق مایا» است. در زبان ترکمنی به شتر ماده «مایا» (māyā) می‌گویند و نماد زیبایی و رعنایی است. ترکمن‌ها برای ابراز علاقه به دخترشان، او را هم با اسم «مایا» صدا می‌زنند و گاه اگر اسم دختری را ندانند او را با این اسم مورد خطاب قرار می‌دهند. علاوه بر این، مایا اسمی است که روی دختران گذاشته می‌شود. شتر نر که «اِنِر» (iner) نام دارد نماد شجاعت و قدرت است. از این نام برای خطاب کردن نوجوانان و جوانان استفاده می‌شود. کریم به شتری در چند قدمی خودش اشاره می‌کند و می‌گوید: «این هم «آرناوا» (ārnāwā) است»؛ نامی که ترکمن‌ها برای بزرگ‌ترین شتر گله به کار می‌برند.

دوغ ترکمن

پس از کمی گشت و گذار دوباره به کومه برمی‌گردیم. نزدیک اتاقک‌های سیمانی متوجه می‌شویم که از این اتاقک‌ها، هم برای اقامتگاه زمستانی استفاده می‌شود و هم برای ذخیره آب؛ چرا که تعدادی بشکه داخل اتاقک‌ها وجود دارد. آب را با تانکر و ماشین به اینجا می‌رسانند و مانند قدیم برای تامین آب مشکلی پیش نمی‌آید. اگر هم کسی اینجا بیمار شود، با وسایل جدید ارتباطی‌ای که وجود دارد، مشکلی از نظر انتقالش به روستا و مداوا پیش نمی‌آید. اما کوچ‌نشینان ترکمن در گذشته با مشکلات بیشتری مواجه بوده‌اند و بر اساس آن مشکلات، طبیعت اطراف خود را هم به خوبی می‌شناخته‌اند و اگر کسی در صحرا بیمار می‌شده، با خواص گیاهان دارویی آشنا بوده‌اند.

عروس سرخ‌ پوش سوار بر مرکب سرخ‌ موی

بایجان- ساربان میانسال- ما را به کومه دعوت می‌کند. زنش ناهار را آماده کرده و منتظر ماست. چِکدِرمه ترکمنی است؛ غذای اصلی ترکمن‌ها؛ چیزی شبیه استامبولی اما چرب‌تر و با گوشت. دور سفره می‌نشینیم و شروع می‌کنیم به خوردن. رشید از پارچ دوغ برایمان می‌ریزد و می‌گوید بفرمایید شیر شتر. تعجب می‌کنیم. مگر با چکدرمه شیر می‌خورند؟ می‌نوشم.

کاملا مزه دوغ می‌دهد، آن‌هم دوغ ترش و گازدار. ترکمن‌ها به این نوشیدنی «دیه چال»  (diye chāl) می‌گویند که نوشیدنی محبوب و اصیل خودشان است. سرشار از آهن و کلسیم است و می‌گویند برای فشار خون بالا خوب است و درمان سل و معده درد است. خاصیت ضد سرطان دارد و محصول ناب شتران این منطقه است. 

ترکمن‌ها با ترشاندن شیر شتر دوغ درست می‌کنند چرا که برای اجداد کوچ‌نشین آنها هیچ چیز نمی‌توانست در گرمای سخت و طاقت‌فرسای بیابان بهتر از دوغ شتر باشد. از شیر شتر به‌غیر از دوغ، «آق آران» یا همان کف سرشیر مانندی که هنگام تهیه دوغ شتر روی آن درست می‌شود و از روی آن برداشته می‌شود، سوزمه (sozme) یا همان ماست چکیده، پنیر و کره هم عمل می‌آید که همگی در برنامه غذایی ترکمن‌های صحرانشین جایگاه خاصی دارند.

شگون شتر

بعد از ناهار دوباره با کریم و بایجان به طرف دشت می‌رویم. بایجان از ترکمن‌ها می‌گوید و از گذشته‌شان و از بزرگ‌ترین اتفاقی که در زندگی یک ترکمن می‌افتد؛ یعنی ازدواج. در قدیم برای ازدواج مراسم مفصلی ترتیب داده می‌شد؛ سه روز و سه شب و گاه بیشتر. عروس قرمزپوش ترکمن را با کجاوه و شتر به خانه بخت می‌بردند و می‌گفتند: «کجابانی چکماگا آق مایا گِرِگ» (عروس را باید با شتر سفید به خانه بخت برد)؛ ترکمن‌ها بردن عروس را با شتر سفید به خانه بخت، نشان سفیدبختی و خوشبختی می‌دانستند. برای همین است که این شتر میان گله‌داران طرفدار دارد. آق مایا در این مناطق کمتر یافت می‌شود و این روزها شتردارانی که این نوع شتر را در گله خود دارند، آن را برای عروسی‌ها کرایه می‌دهند.

بایجان سیگاری روشن می‌کند و به دوردست‌ها خیره می‌شود. سنش بیش از ۴۰ سال به نظر می‌آید و می‌گوید چهار فرزند دارد. به گفته خودش، پسرانش گاهی به او کمک می‌کنند اما بایجان دوست ندارد پسرانش به کار او بپردازند. می‌گوید شترداری سخت است و من دوست دارم پسرانم درس بخوانند و وارد دانشگاه شوند. بایجان معتقد است که این کار آینده خوبی ندارد.  

عروس سرخ‌ پوش سوار بر مرکب سرخ‌ موی

واقعیت این است که در منطقه ترکمن صحرا، این صنعت کهن رو به نابودی است. شترداری در این منطقه هنوز به صورت سنتی انجام می‌شود و از صنایع جدید و تکنولوژی برای تبدیل شیر یا گوشت این حیوان در منطقه خبری نیست. به همین علت جوان‌ترها دیگر کمتر سراغ شترداری می‌روند و خانواده‌ها هم ترجیح می‌دهند به جای داشتن گله‌های بزرگ، تنها برای تامین مایحتاج خود،  دو سه نفر شتر در حیاط خود نگه دارند.  از میان رفتن این صنعت کهن در میان ترکمن‌ها می‌تواند نسلی از شتران ایران را که شیری هستند و بر خلاف شترهای نقاط دیگر کشور، قابلیت شیردهی فراوانی دارند، در خطر نابودی قرار دهد.

آفتاب کم‌کم غروب می‌کند. سیگار بایجان تمام شده است و رشید شترها را به طرف کومه هی می‌کند. همسر بایجان با سطلی بر دوش آماده دوشیدن شیر شترهاست. با آنکه دوشیدن شیر شتر کمی سخت‌تر از حیوانات دیگر است اما این کار همیشه بر عهده زنان بوده است. قبل از دوشیدن، بچه شتر در حالی که طنابی به گردنش آویزان است، شروع به خوردن شیر مادر می‌کند. در حال خوردن شیر، دو نفر طناب او را می‌کشند و از مادر جدایش می‌کنند تا زنی با سطل آویزان از دوشش برای دوشیدن شیر شروع به نوازش جانور ‌کند. زن برایش آواز می‌خواند؛ آوازی که حاوی کلمات معناداری نیست بلکه صداهای زمزمه‌گونه‌ای است که مانند یک لالایی تکرار می‌شود. کریم می‌گوید: «این کار برای تحریک جانور است تا راحت‌تر شیرش دوشیده شود».

همسر بایجان پشت به غروب آفتاب، سطل شیر در دست به سمت کومه حرکت می‌کند. کؤشِک – بچه شتر یک‌ساله –حالا بعد از دوشیدن شیر، آزاد شده و به سمت مادر می‌دود. آفتاب آخرین نفس‌هایش را می‌کشد. رشید و بایجان خسته‌اند، شترها را هی می‌کنند و شترها هم به سمت کومه‌ای که هیچ حصاری ندارد، حرکت می‌کنند. اطراف این کومه مکانی است که شتران زانوانشان را برای خوابیدن خم می‌کنند. شتر مادر بر زمین صحرا زانو می‌زند و کؤشِک هم کنارش به خواب می‌رود.

کد خبر 765934
منبع: سرزمین من

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha