مجموع نظرات: ۰
جمعه ۳۰ تیر ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۸
۰ نفر

درست سر ساعت ده شب، ستارگان بر فراز ایوان پیترمورکِل شروع به درخشیدن می‌کنند. همچون الماس‌ها، چیزی که در هیچ جای دیگر نظیری ندارد.

شیر

همشهری آنلاین: چند لحظه پیش ژنراتور خاموش شده و تسمه‌ها آخرین دور خود را می‌زنند و سپس خانه حاشیه دهانه نگورونگورو (Ngorongoro) دیگر برق ندارد. ناگهان تمام لامپ‌ها خاموش می‌شوند. اکنون ظلمات استوا که تا این لحظه به کمین نشسته بود، چون حیوان شکاری گرسنه‌ای از میان پنجره به درون می‌لغزد و دیوارها و درها و مبل‌های خانه مورکل، کرگدن شناس، را می‌بلعد. در ثانیه‌ای همه چیز تیره و تار می‌شود، طوری که دیگر زمین به چشم نمی‌آید. تنها آتش کیهانی در آن‌سوی فضا سوسو می‌زند.  

پس از چند لحظه چشم به نور ستارگان عادت می‌کند و خطوط شبح‌وار درختان و بوته‌ها و بوفالوهای در حال چرا، درست کنار دشت، دیده می‌شود. صدای نفس‌های سنگین‌شان از میان صحرا به گوش می‌رسد. حتی صدای علوفه‌ای که از جا می‌کنند و با ملچ و ملوچ می‌جوند را هم می‌شنویم. در دوردست صدای سم‌ها چون آوای طبلی طنین می‌افکند و بعد سکوتی حکمفرما می‌شود که حزن‌انگیز نیست.        

 این یک دام است. ناگهان آوای غرش کرکننده‌ای به گوش می‌رسد: غرش، ناله و صدای خِرخِر گلو. سه شیر نر شکار مرده‌شان را به سوی قلمرو قدرتشان می‌کشند. تیم جنگجوی گله، مدافع قلمرو مشترک، با غرشی حاکمیت خویش را به نمایش می‌گذارند. غرش با صدای آروغ‌های منقطع آغاز می‌شود. صدایی بلندتر جای صدای ضعیف‌تر را می‌گیرد و گام‌ها همچون نوای آژیری بالا و پایین می‌شوند و بعد از آن  صدای تیز زیری شنیده می‌شود. در چرخه این غرش‌ها با هر صدا آواها قوی‌تر می‌شوند. هر سه آوای ناهمخوان در یکدیگر ادغام می‌شوند. به این ترتیب گروه کر مردانه برای چند دقیقه به نیروی شکاری‌شان می‌نازند.

بیشه بی‌شیر، مانند سرباز بی‌سر است

آنچه از ریه حیوانات شکاری بیرون داده می‌شود، چیزی بیش از آن است که هوا نامیده می‌شود. از فاصله حدود هشت  کیلومتری رقیبان دور و بر باخبر می‌شوند که چند نر وحشی در کمین نشسته‌اند تا هر مزاحمی را با چنگ و دندان بدرند. احتمالا این اجرای سه نفره، برنامه هرشب بازگشت به قلمرو است. زیرا بوفالوها در آغاز این جار و جنجال تنها به بالا آوردن سرشان اکتفا کردند. اما زمانی که سه شیر از سمت چپ از سایه بوته شروع به تاختن می‌کنند و یال‌هایشان در نور خاکستری ستارگان می‌درخشد و دم‌ منگوله‌دارشان چون پرچمی سه گوش بالا می‌رود، این حیوانات به تاخت از آنجا دور می‌شوند.

«این سه را خوب می‌شناسم». این را کریگ‌پکر (Craig Packer) می‌گوید، زمانی که صبح روز بعد مرا در ایوان، بیدار می‌یابد. پکر اینجا به آقای شیر مشهور است. او در دنیای متخصصان به عنوان یک شیرشناس تمام عیار شناخته می‌شود. به خصوص که این محقق یافته‌های جدیدش را طوری طبقه‌بندی تخصصی کرده که آنها را برای افراد عادی هم قابل درک می‌کند. شیرهای آفریقایی به واسطه این محقق، بسیار مشهور شده‌اند.

البته این استاد دانشگاه اهل مینه‌سوتا نخستین کسی نیست که این گربه‌سانان بزرگ تانزانیایی را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. پیش از او زیست‌شناسان به اطلاعاتی بنیادی از این قبیل دست یافته بودند: این حیوانات شکاری در خانواده‌هایی بزرگ زندگی می‌کنند و شیرهای نر با هم گروهی متحد می‌سازند و ماده‌ها را به انحصار خود در می‌آورند و گاه توله‌ها را می‌کشند تا ماده‌ها را از آن خود کنند. بر پایه این اطلاعات، بعضی معتقدند که شیرها تنها گونه‌ای  هستند که «خودپسندی ژنتیکی» دارند.

پکر دریافت که آنها پیش از این چقدر این اجتماع را دست کم گرفته‌اند. تحقیقات دراز مدت او تصویری دقیق از اجتماع این گربه‌سانان به دست می‌دهد و نشان می‌دهد که آنها نه تنها از نظر ژنتیکی نقش رهبری دارند بلکه به گونه‌ای حیرت انگیز خودسر به نظر می‌رسند، حتی در خطرناک‌ترین شکارها اعضای گروه هیچ اجباری برای همکاری با دیگران ندارند و شرکت کردن یا نکردن در این کار گروهی تصمیم شخصی خود آنهاست.

پکر جانورشناس (در رشته‌های اکولوژی، سیرتکامل و رفتار) کشف کرده که اعضای یک گله تنها زمانی با یکدیگر همکاری می‌کنند که نیاز به کمک ضروری باشد  یا خطر آن‌قدر بزرگ باشد که به آنها آسیب برساند. آنها بیشتر برای شکار بوفالوهای نیرومند یا گورخرهای بزرگ، گروهی وارد عمل می‌شوند.

بیشه بی‌شیر، مانند سرباز بی‌سر است

در عین حال هر یک از اعضای گروه آن‌قدر جرأت دارد که گوزن یالداری را به تنهایی ازپای درآورد. از سوی دیگر هنگام خوردن، همه آنها گرد هم می‌آیند. پکر دریافته که شکار، سخاوتمندانه میان اعضای گله قسمت می‌شود. به این ترتیب دوباره نظریه پیشین رد می‌شود، نظریه‌ای که می‌پنداشت، شیرهای ماده به این دلیل به شکل گروهی به شکار می‌روند که سهم بیشتری به دست آورند. برخلاف نتیجه‌گیری پیشین، هریک از شیرهای ماده که به‌تنهایی شکار می‌کنند حدود ۹۰ درصد غذای بیشتری به دست می‌آورند. پس غذای بیشتر نمی‌تواند دلیل شکار گروهی باشد.

ما با اتومبیل حفاظ‌دار به شعاعی حدود ۵۰۰ متر از نگورونگورو - به سوی آتشفشان خاموشی که از زمان Bernhard Grzimeks سراسر جهان آن را می‌شناسند و دشت حدود ۲۵۰۰۰ هکتاری پر از جانوران دهانه آن مشهور است- بیرون می‌رویم. به کوهپایه اطراف منطقه حفاظت شده نگورونگورو که به پارک ملی سرنگتی (Serengeti) چسبیده است. هدف ما سرونرا (Seronera) است؛ مجموعه‌ای گردشگری وسط پارک ملی و محل ستاد فرماندهی. تقریبا به این منطقه رسیده‌ایم که پکر ناگهان اتومبیل را متوقف می‌کند. او  پس از ۳۰ سال تحقیقات شیرشناسی در این کار سررشته دارد.

با دوربین نگاهی می‌اندازد و درست جایی که هیچ‌کس، چیزی نمی‌بیند، آقای شیر پشت یک دسته آکاسیا (دخترهای گم شده) را می‌بیند که با هم گله‌ای را که در آن متولد شده بودند، ترک گفته‌اند. پکر توضیح می‌دهد که آنها خیلی از خانه دور نشده‌اند و تنها کمی کنار کشیده‌اند و در  آنجا قطعه زمینی را برای خود جدا کرده و گروه زنانه‌ای تشکیل داده‌اند. گزیدن بهترین جا برای زندگی، گله‌های شیر را از بابت معاش مطمئن می‌سازد.

اما چه جایی برای اجتماع قدرتمند سرنگتی بهتر است؟ آنها به عنوان شکارچیانی که برای شکارشان کمین می‌کنند، هیچ‌گاه منطقه‌ای که شکار بسیاری دارد را برنمی‌گزینند و بیشتر به پوشش منطقه توجه می‌کنند. بوته‌های پرپشت چراگاه، برآمدگی‌های زمین، صخره‌ها و منطقه‌هایی که با فرسایش خاک در آن علف زیادی روییده است و مطمئنا شکارها در دام می‌افتند. نخستین انتخاب برای شکار، نزدیک جوی‌ها و چاله‌های آب است.

در چنین محلی آنها می‌توانند در شرایطی مطلوب، نزدیک آبشخوری کمین کنند و تنبلی کنند و با فرارسیدن وقت غذا شکار را بیابند. آنها می‌دانند که چهارپایان مرتب رفع تشنگی می‌کنند، آن هم درست در جایی که مرگ در کمینشان نشسته است.  

آنچه شیرها را از نظر زیست‌شناسی متمایز می‌کند، همان چیزی است که پکر به واسطه تحقیق و مطالعه به وضوح دریافته؛ استعداد حیرت‌انگیز این شکارچیان بزرگ در بازی قدرت فردی یا گروهی. انتخاب میان این دو امکان نوع جامعه شکارچی را مشخص می‌کند. هرگله حدود چهار تا ۱۵ شیر ماده دارد که هسته هر گله را تشکیل می‌دهند. در میان این مادگان هیچ سلسله مراتبی وجود ندارد.

برخلاف مثلا گونه‌هایی از سمورها (zwergmungos و erdmännchen) که در اجتماع آنها ماده‌ای که در جایگاه نخست قرار می‌گیرد، این امتیاز را مستبدانه به دست می‌آورد و از زاد و ولد دیگر ماده‌ها جلوگیری می‌کند و آنها را همیشه در جایگاهی پایین‌تر نگاه می‌دارد. اما ملکه حیوانات دموکرات است.

بیشه بی‌شیر، مانند سرباز بی‌سر است

هر یک از اعضای ماده گله حق برابری برای مادر شدن دارند. شیرهای ماده خانواده‌های بزرگ، زمان تولد فرزندانشان را با هم هماهنگ می‌کنند و  کارهای شیردادن و مراقبت از توله‌ها را میان یکدیگر تقسیم می‌کنند. به این ترتیب تشریک مساعی میان آنان بسیار جدی است و همه آنها به داد یکدیگر می‌رسند و در طول زندگی تعداد فرزندان یکسانی بزرگ می‌کنند.

آنچه را که زیست‌شناس آمریکایی توضیح می‌دهد نمی‌توان با نگاه‌کردن به بیرون پنجره اتومبیل حفاظ‌دار متوجه شد. بوته‌های کنار جاده حرکتی می‌کنند و چند شیر باجذبه، بی‌توجه به تجهیزاتی که در منطقه است و به آن عادت کرده‌اند، بی‌خبر از آنچه که درباره آنها گفته می‌شود، به این سو و آن‌سو می‌روند. اما هرچه این گشت بیشتر طول می‌کشد، ماجراهای جمعیت ساکن در سرنگتی، نبردها و توله‌ها و شکارها، دریدن‌ها و خوردن‌ها، کوچ‌ها و رنج‌ها و دسیسه‌ها، جالب‌تر می‌شوند. قوه تخیل می‌تواند از این دشت اپرایی درام   بپرورد.

غرش در برابر شیرهای نر غریبه بخشی از زندگی هر شیر ماده‌ای است. شیرهای ماده در مواقع اضطراری حتی از رئیس نر گله هم پشتیبانی می‌کنند. خصوصا زمانی که آنها به همراه شیرهای نر با نران غریبه‌ای که می‌خواهند ماده‌ها را به انحصار خود درآورند، به جنگ برمی‌خیزند. اما آیا همه اعضای گله به این جنگ گروهی ملحق می‌شوند؟ پکر و دانشجویانش برای اثبات این حس مساعی مشترک و یا خودخواهی، آرام نداشتند.

آنها برنامه‌ریزی کردند تا یک درگیری به وجود آورند و واکنش‌ها را نظاره کنند. این دانشمندان صدای غرشی را در دشت پخش کردند و شیرهایی مخملی به اندازه طبیعی با یال‌هایی بلند، در قلمرو گله قرار دادند. پاسخ به چنین تحریکی، ناخودآگاه روی می‌دهد: اعضای گله به سرعت به این سو و آن سو می‌دوند تا در مقابل این به اصطلاح حمله بایستند. بعضی از زیر کار درمی‌روند و شماری برای رفتن به جنگ درنگ می‌کنند و تنها زمانی که به کمک آنها نیاز است به زحمت از جایشان بر می‌خیزند. دیگران تنها نظاره می‌کنند و با این حال برای همکاری نکردن مجازات نمی‌شوند.

پکر که پشت فرمان اتومبیل نشسته یادآوری می‌کند که اتحاد میان شیرها مستحکم، بزرگوارانه و بی‌تعصب است. یاران گله برای در گله ماندن، نباید همه مانند هم رفتار کنند: «رفتار شیر آن‌قدر بزرگ‌منشانه‌ است که گویی فراتر از واقعیت است». این جمله در مورد شیرها کاملا صادق است. پکر معتقد است که باید بپذیریم که اصل خودخواهی ژنتیکی در مورد قوی‌ترین شکارچیان آفریقایی یعنی شیرها، صدق نمی‌کند. معمای گله، آن‌گونه که پکر در آغاز این کار می‌اندیشید، آسان و سریع در عرض دو، سه سال حل نشد. حل هر مساله‌ای به مساله جدیدتری ختم می‌شد و هر موضوعی که محقق مدت کوتاهی به آن می‌پرداخت، همیشه تحقیقات جدیدی در پی داشت و این تحقیقات چند دهه از عمر او را بلعید.

برای آنکه طرح‌های علمی قانع‌کننده باشند، باید همراه با توجیهات علمی عنوان شوند. در  هر گله شیر هر یک از اعضاء کار خاصی انجام می‌دهند، حتی اگر زمان زیادی طول بکشد. پکر و گروه‌اش برای اثبات کارشان کم و بیش همه چیز را مشاهده می‌کنند، اندازه می‌گیرند، می‌شمارند و تغییر و تحولات گله را روز به روز و شب به شب یادداشت می‌کنند.

بیشه بی‌شیر، مانند سرباز بی‌سر است

پکر در این سال‌ها عادت کرده همه چیز درباره شیرها و هر چه که به آنان مربوط است را بهتر بداند. دلیل توقف بعدی ما مشخصه «زئوس» بود؛ شیر نر قوی هیکلی که بر فراز صخره‌ای بلند قرار گرفته است. او نه تنها متعصبانه ترتیبی داده که این زمین برای اخلافش حفظ شود، بلکه آن‌گونه که پکر می‌گوید، شیرهای ماده دو گروه دیگر هم از قدرت تولیدمثل او بهره جسته‌اند.

دو شیر جوان لاغر در ساحل بستر خشک رودخانه چمباتمه زده‌اند و با زبان‌های بزرگشان یکدیگر را می‌لیسند. پروفسور عقیده دارد که  احتمالا  این دو شیر جوان تازه از گله خود جدا شده‌اند. این بحرانی اجتناب‌ناپذیر در زندگی هر شیر نری است. برای پکر روشن است که هر دوی این شیرها «ترس بوته‌زار» دارند و با لیسیدن هم به یکدیگر جرأت می‌بخشند. چراکه برای نقش جدید خانه‌بدوشی‌شان اصلا آمادگی ندارند.

این احتمالات وجود دارد که شاید این بچه‌ها در خانواده بزرگی رشد کرده‌اند و دیگر باید به تنهایی از عهده کارهای خود برآیند، یا دشمنی به آنها حمله کرده، یا هیچ مادر و خاله و خواهر بزرگ‌تری برای آنها خوراک تازه بیشتری نیاورده و یا حتی پدران آنها از سوی رئیس گله جدید کشته و یا زخمی شده‌اند و دیگران سعی کرده‌اند که از این دو نوجوان محافظت کنند. ما به حرکت خود در امتداد راهی که پکر می‌گوید، ادامه می‌دهیم.

یادداشت‌های او شامل وقایع‌نامه گله و تاریخ خانوادگی پنج نسل شیرها به علاوه زندگی‌نامه حدود ۲۵۰۰ نوع خاص Panthera Leo   است که در منطقه ۲۵۰ کیلومترمربعی حفاظت شده نگورونگورو  و ۲ هزار کیلومتر مربعی سرنگتی جمع شده‌اند. البته او این کار را به تنهایی انجام نداده بلکه به کمک دانشجویان و دستیاران و کارشناسان محیط‌زیست دوره‌های مختلف به این نتایج رسیده است. اما تنها آقای شیر است که برای هر یک از این جزئیات علمی توجیهی حاضر و آماده دارد.

پکر می‌تواند درِ آلومینیومی سخت آرشیو موضوعی‌اش را بگشاید و اطلاعاتش را مرور کند. نسخه اطلاعات با تمام داستان‌های شیرها، زمانی که پکر و همکارانش در سرنگتی در حرکت‌اند، همیشه در اتومبیل حفاظ‌دار در دسترس است. اما چرا این را بررسی می‌کند؟ در هر حال پکر همه چیز را درباره سه شیری که اکنون در دشت و در منطقه حفاظت شده فرمانروایی مطلق دارند و امتیاز ۲۰ شیر ماده را در انحصار خود دارند، می‌داند. علاوه بر زمانی که رئیس گله شده‌اند و اینکه هرچند وقت یکبار پدر می‌شوند، همه جزئیات زندگی آنها را هم می‌داند.

زیست‌شناسان تحقیق کرده‌اند که باوجود غرش‌های قوی، آنها نیروی جنسی چندان قوی‌ای ندارند. تقریبا ۵۰ درصد اسپرم‌های آنها از بین می‌رود. اما آنها چگونه به چنین ضعف باروری رسیده‌اند؟ پکر در مورد زمانی که تازه به تانزانیا آمده بوده، می‌گوید. آن زمان او برای نخستین بار با قدرت بر حرف خود ایستاد و نظریه خود را طرح کرد و با تعصب بر آن پافشرد. چیزی را از هیچ، بر پایه حدس و گمان ساختن مشکل است.

او به دنبال آثار گشته و بر موضوعات و نشانه‌ها درنگ کرده است. او در ابتدا همچون کارآگاهان، هویت و شناسنامه همه شیرهایی را که از سال ۱۹۰۰ در این دشت زندگی می‌کرده‌اند، مشخص کرده است. ابتدا یادداشت‌ها، عکس‌ها و طرح‌های همکاران محققی که پیش از او در این دشت کار کرده بودند را به دست آورد. سپس شروع به جست‌وجو در بخش اداری منطقه حفاظت شده نگورونگورو کرده و به فهرستی از شیرهای شکارچی بزرگ پیشین دست یافته است.

او به جست‌وجوی عکس‌های توریست‌ها در سراسر جهان پرداخته و عکس‌های عکاسان حیات وحش و فیلم‌های گرفته شده از دشت را دیده. نتایج آزمایش خون  اجتماع شیران را که جهت آنالیز DNS برای متخصصان ژنتیک واشینگتن فرستاده بود، بررسی کرده و درآخر از ۵۰۰ شیر در نگورونگورو صورت برداشته و اصل و نسب آنها را تا سال ۱۹۲۰ شناسایی کرده است، در کاتالوگی که پکر تهیه کرد، عامل ناباروری بیشتر این شیرها خویشاوندی نزدیک میان آنان بود. از سوی دیگر در سال ۱۹۶۲ درمنطقه آتشفشان کولدرا   (Coldera) بیماری‌ای شایع شد که تنها هشت شیر از آن جان سالم به در بردند.

بیشه بی‌شیر، مانند سرباز بی‌سر است

در آن زمان هشت شیر نر از سرنگتی به این قلمرو کمابیش خالی از سکنه مهاجرت کردند. اما تنها چهار تن از آنان پدر شدند. ۶۰ شیری که اکنون در دشت دهانه آتشفشان خاموش زندگی می‌کنند، همه از فرزندان آنها هستند و همه با هم خویشاوندی نزدیکی دارند. تنوع ژن‌ها از توله‌ای به توله دیگر کمتر می‌شود و به این صورت استعدادهای ژنتیکی و گرایش‌های جنسی کمتر و کمتر می‌شود. همین طور سیستم دفاعی بدن در مقابل بیماری‌های عفونی و اپیدمی مانند Staupe (بیماری شایع در میان گربه‌سانان که اعضای مختلف بدن آنها را ملتهب می‌کند) و دیگر بیماری‌های اپیدمی، ضعیف می‌شود.

به همین دلیل شیرهای دشت دهانه نگورونگورو در ۱۵ سال گذشته در مقابل بیماری‌های اپیدمی سخت محافظت شده‌اند و به این ترتیب پنج درصد رشد جمعیت داشته‌اند و این درحالی است که شکار و فضای سکونت برای حدود ۱۲۰ شیر شکارچی در این منطقه کفایت می‌کند. کمک‌های اسپرمی از سوی سرنگتی می‌تواند در مدت کوتاهی مشکل را حل کند. اما سه شیر نر گله این اجازه را نمی‌دهند و تاکنون آن‌قدر قدرت داشته‌اند که شیرهای ماده را در انحصار خود نگاه دارند و مانع ورود شیرهای نر مهاجر به قلمرو شوند.  

اینکه این وضعیت به زودی تغییر خواهد کرد  یا نه را باید دستیاران کارشناس محیط‌زیست پکر دریابند. اینجلا یانسون برای چند هفته در دشت دهانه اتراق کرده، گله را تعقیب کرده، شیرهای جوان نر را شمرده و وسعت و تقسیم‌بندی منطقه را بررسی کرده است. اما او بیش از همه باید در میان شیرهای جوان گله دنبال نامزدی بگردد که توانایی عزل سه شیر نر کنونی را داشته باشد.

این سوئدی خیلی سریع بسته آلومینیومی پکر را به‌روز می‌کند. او از بیش از یک سال پیش در پروژه منطقه‌ای ده برابر بزرگ‌تر از سرنگتی به تنهایی هر تغییر مهمی در زندگی روزانه شیرها را طبقه‌بندی کرده و در برنامه‌ای کامپیوتری پیاده کرده است و بایگانی پروفسور را گسترش داده است. با اینکه ماه پیش نگارنده و پکر یک چنین گشتی در دشت دهانه و سرنگتی داشته‌ایم اما او می‌گوید که نمی‌داند چرا دستپاچه می‌شود. زیرا هروقت که به این منطقه می‌آید تپه‌ها، درختان و جوی‌ها سر جایشان هستند و تغییری نکرده‌اند. او همه جزئیات را از حفظ است.

«چرا باید در سرزمینی به این سو و آن سو برانم که تنها می‌توان آن را با خیال ارزیابی کرد و سنجید؟» از این رو او از دیرباز تنها بر مهم‌ترین‌ها تمرکز کرده است. «من چیز بیشتری لازم ندارم. کامپیوتر و نتایج بررسی‌ها و ارزیابی‌ها و حال، نظریه جدیدی را کشف کرده‌ام یا متوجه اشتباه بودن نظریه پیشین شده‌ام.»

این مایحتاج برای «خانه شیر»، موسسه تحقیقاتی سرنگتی در سرونرا  از دهه‌ها پیش کافی بوده است. کلبه‌ سفید رنگ چوبی با سقف و پنجره‌های بلند با سه اتاق خواب و کار و آشپزخانه و ایوان که در میان برآمدگی صخره خاکستری رنگ و طاق‌های اقاقیا فرو رفته است. دیسک‌ها و دستگاه‌های الکترونیکی بسیاری در قفسه‌هایی بر دیوارهای زیر پنجره‌ای پهن و بزرگ جای داده شده‌اند. آن سوی کامپیوترها بوته‌های تودرتوی بزرگ و آب‌گرمکن‌های دست‌ساز به چشم می‌آیند. دو صفحه فلزی پهن که بر دو پیت روغن معلق است و زیر آن اجاقی می‌سوزد. پشت آن اتاقکی مخفی قرار دارد، سلول خیس با راه آب. پکر می‌گوید که او خود اینها را اینجا ساخته است و ۳۰ سال پیش که به اینجا آمده این اتاق‌های ویران را آباد کرده است.

پروفسور با بدخلقی کنار دستیاران کارشناس محیط‌زیستش پای کامپیوتر نشسته است. آنها می‌خواهند اندازه‌گیری‌ها و یادداشت‌های روزانه منطقه سرنگتی را به او گزارش کنند. کارت‌های شناسایی جدیدآماده است. جانسون بر هر یک از آنها با خطی روان طرح شیری را مشخص کرده  و بر آن هرچه را که از دوربین دیده ثبت کرده است؛ شکاف‌های عمیق اطراف گوش- اثرات اختلاف نظر شیرهای جوان- و نقطه‌های سیاهی که در دوطرف بالای سبیل پوزه آنهاست. این نقاط در هر حیوانی متفاوت از دیگری است و در طول زندگی‌اش تغییری نمی‌کند. زیست‌شناسان تمایز میان این حیوانات را با مطالعه این خصیصه متوجه می‌شوند.

پکر نگاهش را به بیرون از پنجره دوخته است. از چند روز پیش آنچه که برای یافته‌ها و تحقیقاتش اساسی و مهم بوده به تعویق افتاده است؛ مقایسه و ثبت یادداشت‌ها. پیش از آنکه یانسون به دهانه بیاید، او باید مشاهدات را تایید و یا رد می‌کرد. اما بعد یانسون اطلاعات را الکترونیکی کرد و بانک اطلاعاتی برای تمام همکاران پروژه شیر سرنگتی فراهم آورد.

به این ترتیب دانشجویانی که در مینه‌سوتا هستند هم می‌توانند به این بانک اطلاعاتی جدید دسترسی داشته باشند. اما در مقابل، کارشناسان محیط‌زیست هم از این فرصت استفاده می‌کنند و داده‌ها را ارزیابی می‌کنند و موضوعات را بر اساس آنها طبقه‌بندی و استوار می‌کنند. یانسون می‌گوید: «ناگهان متوجه شدیم که داده‌های ما به طرحی جدید بدل شده. چیزی که پیش‌تر تنها درختی بود، حال به صورت جنگلی درآمده است».

بر دیوار اتاق کار پرینت‌های کامپیوتری چنین «جنگلی» آویخته شده است. در اصل این درختان و جنگل، شجره‌نامه گله‌های شیرهای این منطقه است که با برنامه‌ای کامپیوتری به این شکل درآمده است. آنا موسر، دانشجوی دکترای پکر، یادداشت‌های صد سال را محاسبه کرده و در قالب خطوطی افقی بر بالای دو منحنی DIN.A۴ موازی با محور زمان کشیده است؛ از ۱۹۶۶، نخستین سال مطالعات محیطی در سرنگتی، زمانی‌که هنوز گله‌های شیرها چندان سیستماتیک ارزیابی نشده بودند تا سال ۲۰۰۵.  در نگاه اول آنچه جانسون انجام داده چشمگیر است.

او واقعیت رویدادهایی را که در این زمان روی داده دسته‌بندی کرده و در قالب فرم‌های گرافیکی ریخته است. مثلا در اطلاعات معلوم می‌شود که تنها در ۴۰ سال، شمار شیرهای گله جدید ۲۵ قلاده شده‌اند: مشخص است که شرایط زندگی شیرهای سرنگتی در این دوران رو به بهبود بوده است.

اما چه چیزی نزدیک‌ترین ارتباط را با غذای اصلی شیرهای این منطقه دارد؛ گوزن‌های یالدار. پس از ریشه‌کنی جنون گاوی در سال ۱۹۶۳ دوباره بر تعداد جانوران نشخوارکننده افزوده شد و بیشتر در تمام منطقه پخش شدند. گوزن‌های یالدار موجب رشد علف‌ها می‌شوند و در نوزایی درختان دخیل هستند و باعث می‌شوند تا این درختان به صورت مخفیگاهی برای شیران شکارچی درآید.

سیری که شجره‌نامه شیران از ۱۹۶۵ داشته، بسیار قابل توجه است. روشن است که این سلسله شیر قرنی قدمت دارد. هر یک از روسای گله نسل به نسل در خانواده خود مانده‌اند. قلمرو گله، دشت ۱۰۰ کیلومتر مربعی با تمام موجودی‌هایش متعلق به دسته ماده‌هاست و از مادر به دختر به ارث رسیده است. اما جالب‌ترین قسمت این طرح کامپیوتری، انشعابات بسیاری است که بر آن می‌بینیم. از شاخه قدیمی، گله جدید پویایی بیرون آمده است که شاخه‌های آن هم باز شاخه داده‌اند و تا پایان سال ۲۰۰۵ دسته شیرهای جوان بسیاری از آن رشد کرده‌اند.

بیشه بی‌شیر، مانند سرباز بی‌سر است

گله به واسطه اختلاف، چند دسته شده است، این پیامی است که منحنی‌ای که آناموسر رسم کرده هم آن را به وضوح می‌رساند. به هر حال تازه زمانی که شرایط خوب است، باید فرماندهانی شایسته سرکار باشند که این فرماندهان به دلیل برتری‌هایی که بر دیگر شیران جوان دارند، بالا می‌آمدند. علاوه بر آن گله مادران هم باید آن‌قدر بزرگ باشد که از پس هر دو دسته جدید و قدیم بر آید. چند دستگی‌ها در گله همیشه به دلایلی مشابه روی می‌دهد. دسته شیران ماده جوان، مانند «دختران‌گمشده»، از خانواده‌ای که در آن متولد شده‌اند جدا شده و گله خود را به وجود می‌آورند.

پکر تاکید می‌کند که برای آنها خروج از گله بهترین راه است. زیرا در خانواده‌های بزرگ شیرهای ماده باید شکم توله‌های جدید را سیر کنند. اما در مقابل، آنها در برابر گرسنگی نوجوانان چندان سخاوتمند نیستند. آنها در ضیافت غذای دسته جمعی باید برای پر کردن شکمشان بجنگند.

گاه بین چهار تا شش شیر ماده از گله جدا شده و زمینی را قلمرو خود قرار داده‌اند و برای آن مرز تعیین کرده و ۴۰ درصد فرزندان بیشتری می‌آورند و خود، مادران گله جدید می‌شوند. از سوی دیگر آنهایی هم که در گله مادرها مانده‌اند، بد انتخابی نکرده‌اند: امنیت بیشتر، دفاع در مقابل دشمنان و یا ریاست جدید. زیرا تنها گله‌ای بزرگ می‌توانند با موفقیت در برابر فشارهای درازمدت همسایگانشان دوام آورند و از خود دفاع کنند.

پروفسور جلوی تصاویر کامپیوتری ایستاده است و به خطوط رنگارنگ شجره‌نامه می‌نگرد. او معنای این خطوط را خوب می‌داند، چراکه همه از بانک اطلاعاتی او سر برآورده‌اند. از آنجا که بیشتر فرضیه‌های او درست است، اعتراضی بر روش او وارد نیست. لحظه‌ای احساس سرزندگی می‌کند، موفقیت‌های مشابهی هم می‌توانند در پی باشند.

با این حال پکر آن را انکار می‌کند: «اینها همه شواهدی قدیمی هستند». همیشه  از این عصبانی است که مردم او را تنها به عنوان متخصص شیر جدی می‌گیرند. در صورتی که او خیلی بیشتر پیش رفته است. او از پنجره به بیرون نگاه می‌کند. اما نگاهش از آنچه احاطه‌اش کرده، به آینده‌ای نامعلوم است.

زیست‌شناسان ایالات متحده، طرح جدیدی را با نام «دشت جاوید» دنبال می‌کنند. پشت این نام نهادی است که پکر در سال ۲۰۰۶ با اهدافی بلندپروازانه بنیان نهاده است. طرح آشتی انسان‌ها و حیات‌وحش در تانزانیا. روستاییانی که در حاشیه پارک ملی سرنگتی زندگی می‌کنند، نباید در آینده از بابت دام‌هایشان نگران باشند و پکر در مقابل می‌خواهد که گله‌ها از خشم انتقام کشته شدن یکی از اعضای گله دیگر از بین نروند. اینجا پکر مسؤولیت دارد تا توانایی‌هایی را که تنها از آن او است، به کار بیندازد.

او باید دلایل اختلاف‌ها را بیابد و آنها را تعدیل کند. پکر درمجله Nature شیرها را آدمخوارانی توصیف کرده که به کنترل بسیاری نیاز دارند. نهادهای حافظ طبیعت به او ایراد گرفته‌اند که  او زندگی و تغذیه فقیرترین مردم تانزانیا را به بازی گرفته تا شیرهای بیشتری داشته باشد.

بیشه بی‌شیر، مانند سرباز بی‌سر است

برای هر یک از مردم Texan گاه شکار، تنها راه‌حل است. تنها باید فشار شیرها را بر منطقه ساکنان اطراف پارک کمتر کنند. به شرطی که آنها هم برای جبران، شکارچیان را از منطقه حفاظتی پکر، دور نگاه دارند. شیرهای نر  بعد از شش سالگی بنا به میل خود از گله جدا می‌شوند، بنابر این رئیس گله‌ها خیلی زود تغییر نمی‌کند. سن این حیوانات شکارچی از روی خال‌های روی بینی آنها مشخص می‌شود و شکارچیان می‌توانند این را از روی کاتالوگ‌هایی که متخصصان طراحی کرده‌اند، بیاموزند.  

پکر یک ماه در دارالسلام، نزد سیاستمداران و موسسه‌ها به هر دری کوبید و برای اصلاحاتش تبلیغ کرد تا نظر آنها را جلب کند. دشت جاوید راهکاری است تا متخصصان مشخص کنند که موسسات شکار با گواهینامه و طبق قوانین رفتار کنند. مقامات مسؤول حیات وحش تانزانیا که همیشه مدیریت شکار شیر را در دست خود داشتند، در آخر این مسؤولیت را به محقق آمریکایی واگذار کردند. به این ترتیب آقای شیر، شاه شیرها شد. روشن است که در حال حاضر، پکر تا آنجا که ممکن است اختیار دارد. او برای نخستین‌بار در سرزمینی غریب، در سیاست حیات وحش مداخله کرده و خود را با گروه‌های علاقه‌مند به شکار دشمن کرده است.  

در حال حاضر  دولت تانزانیا به نهاد دشت جاوید مجوز کار داده است. پکر تنها به‌عنوان متخصص شیر اجازه دارد به تحقیقاتش ادامه دهد. اما با این همه او ناامید است. او این وضع را می‌شناسد و می‌گوید که به مهارت‌های او تردید دارند؛ «چه کسی بیشتر از من در جایگاهی بوده که تغییرات لازم را عملی کند؟» کریگ پکر کاری را می‌کند که همیشه کرده است. هنگامی که همه برای او سرتکان می‌دهند. او هیچ چیز را ساده و راحت نمی‌گیرد. این نقطه قوت او است اما شاید این بار نقطه ضعفش باشد.

کد خبر 770145
منبع: سرزمین من

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha