همشهری آنلاین: این روز ها زنها در پس زندگی بهاصطلاح مدرن و امروزی خود، اصل اساسی زیستی و شخصیتی خود را فراموش کردهاند و آن اصل چیزی نیست جز معنای واقعی زن بودن. در واقع می توان گفت باور به زنانگی، به آرمانی بزرگ میماند که هر زنی باید به آن معتقد باشد و در پی احیای آن قدم بردارد.
بیایید از ویژگیهای ظاهری فاصله بگیریم و کمی به مفاهیم نزدیک شویم. زنانگی را در چه میبینید؟ همین که نامی دخترانه بر شما گذارده شود یا از شما بهعنوان یک خانم یاد شود، کافی است؟ آیا زنانگی را میتوان بهعنوان صفتی درونی برای زن دانست که باید کشف شده و پرورش داده شود؟ از قدیم مرد بودن را همراه با صفاتی میشناختند، برای مثال، میگفتند که مرد شجاع است یا قوی است یا جنگجو است و غیره. زن بودن هم مانند مرد بودن به صفاتی شناخته میشود که البته برخی از این صفات امروزه کمرنگ شده است، مثلاً میگفتند زن زندگی کسی است که خانه را گرم نگه دارد، غذا بپزد و به پرورش بچهها بپردازد. گرچه در این دوره این طرز فکر کمی مهجور شده و حتی در نظر عدهای اغراق آلود است اما دور از واقعیت نیست.
زنان واقعی زنانی هستند که با آنچه هستند، نمیجنگند، با آن سر ستیز ندارند و نمیخواهند چیزی را به دیگران ثابت کنند. بلکه میکوشند تا در آنچه هستند، بهترین باشند و آن زن بودن است؛ زنهایی که زندگیها را ایجاد میکنند، نسلها را پیش میبرند، ادبیات را عاشقانه میکنند و آنهایی که مرد خود را مبهوت میکنند.
زنهایی که میدانند باید چه کنند تا دل همسر را به دست آورند و آنهایی که میدانند چگونه برای همسر و مردشان زنانگی خویش را به رخ کشند، از توانایی بالقوهای برای درک کردن تمامی جنبههای مردانه شخصیت یک مرد برخوردارند و میدانند که باید چگونه یک مرد را همراهی و به تعبیری مدیریت کنند. یک مرد اگر بتواند با چنین زنی ازدواج کند، به نظر میرسد که دیگر دچار هیچ کمبودی نخواهد شد و بهطور کامل در معرض یک زنانگی تمامعیار قرار خواهد گرفت. تنها یک زن است که میتواند یک مرد را به سمت مرد بودن خویش رهنمون کند.
خداوند مرد و زن را به لباس یکدیگر تعبیر کرده است (آیه ۱۸۷ سوره بقره) و این تعبیر زیبا به این معنی است که مرد و زن هر دو پوششدهنده نقایص هم و برطرفکننده نیازهای یکدیگر هستند. یک زن زنانه است که میتواند تمامی نیازهای زیباییشناختی یک مرد را تأمین کند و یک مرد مردانه است که میتواند تمامی حس و میل یک زن به منبع قدرت را پوشش دهد.
یک زن زنانه است که موجبات بهرهمندی بصری مرد را از حس زیبایی شناسانه فراهم میکند و یک مرد مردانه است که میتواند بهعنوان یک تکیهگاه برای یک زن ظاهر شود و به او حس اعتماد را انتقال دهد. قرارگیری در هر یک از این نقشهای زنانه و مردانه بهصورت تمام و کمال عاملی میشود برای اینکه هر یک از طرفین رابطه بتوانند به درک درستی از جنس مخالف خویش برسند.
حال در این میان اگر مرد بهعنوان یک طرف رابطه نتواند به آنچه یک زن زنانه نام دارد دست یابد، دچار مشکل خواهد شد،بنابراین شاید بتوان دلیل برخی از خیانتهای مردها را احیانا به زن نبودن بعضی از خانمها مربوط دانست. هیچ مردی، هرچند هم که هوسران و بیعقل باشد، باز هم در کاشانه قلبش، باز هم در کنج دلش، زنی را دوست میدارد که تمام زنانگیاش را در اختیار او بگذارد و این مرد هر چه که باشد، از این زن نمیتواند بگذرد.
گفته میشود که فرضاً، شوهرم به من خیانت کرده است. خب، این یکسوی قضیه است اما آیا شما هم برای او واقعاً یک زن بودهاید؟ این سؤالی مهم است که هر خانمی باید از خودش بپرسد. مخصوصاً در این روزگار که بیشتر خیانتها را از جانب مرد میدانند و مرد را در اکثر قضایا مقصر میدانند. این سؤالی مهم است که آیا برابر یک مرد خیانتکار، یک زن ِ کامل قرار داشته است؟ در مورد اکثر این سؤالات، پاسخ منفی است، یعنی آن مرد با یک جنس مؤنث زندگی میکرده نه با یک زن. از این بحث کمی فاصله میگیریم.
زنان آگاه، زنانی دارای آگاهی به نیروی زنانگی هستند. زنانی که با مردی رقابت نمیکنند. زنانی که میدانند اگر شلوار هم به پا میکنند، برای این نیست که به مردان ثابت کنند که ما هم میتوانیم گامبهگام شما و مشابه شما پیش برویم، زیرا به این کار نیازی نیست. اصلاً رقابتی در کار نیست.
ما زندگی نمیکنیم که رقابت کنیم، ما برای خودمان، برای لذتها و برای همین خوشیهای کوچک زندگی خودمان زندگی میکنیم. فقط کافی است در آنچه هستیم، خوب باشیم، زن باشیم و زنانگی خود را پرورش دهیم. زنانگی بهخودیخود آنقدر جذاب هست که شما را به الهه زندگی یک مرد، به همسری مثالزدنی و بانویی ستایش برانگیز تبدیل کند.
زنانگی آنقدر جذاب هست که مرد شما برای همیشه کنار شما بماند، زیرا میداند که برای او، بهترین هستید و برای همسرتان آنقدر محبوب و ستایش شدنی هستید که همواره شما را تحسین میکند. تمام اینها در یک صورت امکانپذیر است؛ فقط در یک جمله، در آنچه هستید، خوب و بهترین باشید. اگر زن هستید، فقط مؤنث نباشید بلکه زنانگی داشته باشید و اگر مرد هستید، فقط مذکر نباشید بلکه مردانگی داشته باشید. مردانگی و زنانگی دقیقاً مثل دو قطب مخالف آهنربا، یکدیگر را جذب میکنند و کنار هم باقی میمانند.
برای شوهرتان آشپزی کنید، چه اشکالی دارد؟ در خانه لباس مناسب بپوشید. برای همسرتان آرایش کنید. از او در مورد لباستان در خانه نظر بخواهید. طوری رفتار کنید که انگار هنوز تپشهای قلبتان را هنگام اولین دیدار همراه دارید. زندگی به همینهاست، به همین تپیدنهاست، به همین «عزیزم، رسیدم» هاست. از این طرز فکر فاصله بگیرید که مگر من کلفت شوهرم هستم.
مسلماً شما کلفت هیچکس نیستید، اما زنانگی چیزهایی را میطلبد که رعایت آنها نهتنها از جلوه شما نمیکاهد، بلکه بر زیبایی ِ روح و درک شما از زندگی میافزاید. این کارها هیچ اشکالی ندارد.
خانهداری هیچ اشکالی ندارد. بله، مسلماً همسر شما، شریک زندگی گرفته است، خدمتکار که نگرفته است؛ اما هر مردی، هرچقدر هم روشنفکر یا هنرمند یا مردسالار یا هر تیپ دیگری که باشد، یک زن ِ خانهدار را در عمق قلبش جای میدهد؛ زنی که کانون خانه را گرم میکند، زنی که بودنش، مایه آرامش است. منظور از خانهداری این نیست که صبح تا شب بشویید و بسایید و بپزید. به کلاس شنا بروید. به کلاسهای تمرینهای ورزشی بروید. اگر دوست دارید شعر بگویید. نقاشی کنید. آرایشگاه بروید، اما حتماً حواستان به خانه هم باشد.
کانون خانه را گرم و دلچسب کنید. نگذارید خانهتان بمیرد. اگر روزی دیدید که خانه صرفاً به محلی برای شام خوردن و خوابیدن تبدیل شده، مطمئن باشید، خانه شما مرده است. درواقع زندگی در آن خانه مرده است. در خانه باید خانواده و زندگی جریان داشته باشد.
زنها در این دوره و زمانه کار میکنند. آنها بیرون از خانه هستند و کار ِ بیرون از خانه با این مشکلات شهری و ترافیکی یعنی ۱۰ ساعت از هرروز را جایی غیر از خانه بودن، اما هرچقدر هم که پرمشغله باشید، هرچقدر هم که خسته باشید یا درگیر امور بیرون از خانه باشید، باز هم وقت دارید که برای همسر خود یک استکان چای بریزید.
مسلما همسر شما بهترین فرد برای پاسخ دادن به تمام نیازهای جسمی و روحی و نیز احساسات شماست. کسی که میخواهید در کنارش یک عمر زندگی کنید و هر آنچه را دارید با او به اشتراک بگذارید. رابطه خوب، زندگی خوب و لحظات خوش چیزی جز رعایت همین کارهای کوچک نیست. منظور از این حرف، این نیست که در رابطه خود صرفا سیاست داشته باشید بلکه آنقدر خوب باشید که همیشه همینطور به نظر برسید. آنقدر خوب باشید که بتوانید با انرژی خود، خانهای را که قلب عزیزانتان در آن میتپد گرم و دلپذیر کنید.
عزیزم گفتن به زمان زیادی نیاز ندارد.
دوست داشتن ِ همسر میتواند خانه را نورانی کند و این مهری است که در دل به وجود میآید. شاید طول بکشد، اما مهری که در دل به وجود آید، آسان و زود از بین نمیرود.
زنها مشکلات خاص خودشان را دارند، مردها هم همینطور. در مقابل، انتظار انجام وظایفی نیز از مرد میرود. یک مرد هرچقدر هم که گرفتار باشد و کارش سخت باشد، باز هم انرژی ِ کمک به همسرش در امور منزل را خواهد داشت. به شرطی که همسرش، موجودی دارای زنانگی باشد و در مقابل این زنانگی نیز باید مردانگی قرار گیرد.
عشق چیزی جز این لطافتهای ِ زندگی نیست. عشق را نمیتوان خرید، نمیتوان ساخت، نمیتوان پخت و هیچ دستورالعملی برای آن وجود ندارد. عشق بین هر دو نفر منحصر به آنان است و خودشان باید آن را ایجاد کنند. دقیقاً باید آن را ایجاد کنند و برای این کار، مردانگی باید برابر جذابیتهای زنانه قرار گیرد.
مردها درصورتی که به امور داخلی منزل رسیدگی کنند، متوجه بسیاری از لطافتهای آن میشوند، مثلاً بپزند، بشویند و مخصوصاً ظرف بشویند. این کار نهتنها از ویژگیهای مردانه چیزی کم نمیکند، بلکه موجب پیدایش لطافتهایی در حوزه مردانگی میشود. این مسئله موجب میشود که بتوانید زنانگی و جنس ِ زن را بهتر درک کنید. این کارها را امتحان کنید. اگر تابهحال از این کارها نکردهاید، همسرتان را متعجب کنید. چه اشکالی دارد؟ اگر شما نخواهید همسرتان را متعجب کنید، پس برای چه کسی میخواهید شگفتانگیز باشید؟ برای چه کسی میخواهید دوستداشتنی باشید؟ مطمئن باشید تمام اینها باید برای نفر اول زندگیتان باشد، یعنی همسرتان.
و این همسر شماست که باید در معرض تمامی توجه و محبت شما قرار بگیرد و بداند که هرزمانی که بخواهد میتواند به شما رجوع کند و از شما بخواهد، هر آنچه را که نیازمند به آن است. روانشناسان و مشاوران عقیده دارند که در زندگی مشترک، شما باید فرد اول زندگی همسرتان باشید، نه حتی پدر و نه حتی مادرتان، زیرا آنها هم زندگی مشترک خود را دارند و نفرِ اول زندگی آنها در کنارشان است. حتی نفر اول زندگی شما نباید فرزندتان باشد بلکه قطعا باید همسرتان باشد؛ کسی که زندگی شما را شکل داده است، کسی که جسم و روحش را در کنارتان قرار داده است.
نفر اول زندگی شما کسی است که می تواند در کنار شما آرامش بگیرد وهمیشه بداند که این آرامش را در هیچ جای دیگری نمی تواند به دست آورد. آرامش در زندگی مشترک وجه بارزی است که می تواند موجبات تداوم و تعالی یک ازدواج را فراهم آورده و تضمین کند. این تضمین را هیچ فرد و گروه بیرونی نمی تواند به یک رابطه زناشویی تزریق کند. بلکه این زن و شوهر هستند که می توانند موجبات استحکام و به هم پیوستگی زندگی خود را فراهم آورند.
زمانی که در نقش های زنانه و مردانه خود به نحوی قرار گیریم که طرف مقابل ما به عنوان زن و شوهر بتواند با خیال راحت به یک مرد تکیه کرده و از وجود یک همسر با تمامی صفات زنانه برخوردار گردد، می توانیم با خیال راحت از یک زندگی اثر بخش و مفید لذت ببریم.
مرد قرار است که مرد باشد و زن هم قرار است زن باشد. مرد قرار است مردانه رفتار کند و زن هم قرار است زنانه باشد. در صورت کامل بودن در نقشهای زنانه و مردانه خویش است که میتوانیم در کنش متقابل سودمندی با طرف مقابل قرار گیریم و این قرارگیری، مستلزم بازی درست در نقشمان خواهد بود.
نظر شما