به گزارش همشهری آنلاین، رسیدگی به این پرونده از سال ۹۸ به دنبال ناپدید شدن مرد ۴۲ سالهای به نام احسان آغاز شد. همسر ۳۷ ساله وی به نام عاطفه که به پلیس آگاهی رفته بود، گفت:همسرم ۲ روز پیش از خانه بیرون رفته و دیگر بازنگشته است. من همه جا را به دنبال او گشتم اما خبری از او به دست نیاوردم. گوشی موبایل همسرم خاموش است و میترسم بلایی سرش آمده باشد.
ردپای عشق قدیمی
با شکایت این زن، تلاش مأموران پلیس برای افشای راز ناپدید شدن احسان آغاز شد تا اینکه مأموران پلیس با بررسی تماسهای تلفنی عاطفه به رابطه او با یک مرد غریبه پی بردند. پیامکهای رد و بدل شده بین عاطفه و مرد جوان به نام احمد نشان میداد آنها از مدتها قبل با هم رابطه نامشروع دارند.
با افشای این ماجرا احمد که از بستگان دور عاطفه بود ردیابی و بازداشت شد و به قتل شوهر عاطفه اعتراف کرد.
احمد گفت: من و عاطفه نسبت فامیلی دور با هم داشتیم و یکدیگر را میشناختیم. ما در نوجوانی عاشق یکدیگر بودیم اما پس از چند سال، رابطه ما با هم کمتر شد و دیگر یکدیگر را ندیدیم. چند سال قبل عاطفه با احسان ازدواج کرد اما وقتی پس از سالها او را دیدم، متوجه شدم از زندگی با شوهرش راضی نیست. ما دوباره ارتباطمان را پیامکی شروع کردیم. او همیشه از بدرفتاریهای شوهرش گلایه داشت اما میگفت نمیخواهد از او جدا شود. آخرینبار در غیاب احسان، عاطفه همراه من و ۲ نفر از دوستانمان به نامهای میثم و سارا برای تفریح به بیرون از شهر آمد. ما آنجا با هم مشروب خوردیم و مواد مخدر مصرف کردیم.
وی ادامه داد: آخر شب بود و حال عاطفه خوب نبود و از من خواست او را به خانهاش برسانم. عاطفه حتی نمیتوانست روی پاهایش بایستد، به همین خاطر او را به خانهاش در شهرری رساندم.
من خودم هم مشروب خورده و حال طبیعی نداشتم که یکباره شوهر عاطفه سر رسید و با دیدن من شوکه شد.
جنایت مستانه
وی در تشریح جزئیات جنایت گفت: من ترسیده بودم و میخواستم فرار کنم اما نشد. به همین خاطر در حال مستی شوهر عاطفه را کشتم. سپس با دوست دیگرم میثم که با او به تفریح رفته بودیم تماس گرفتم. من به کمک او و عاطفه جسد را در ماشین گذاشتیم و به حاشیه تهران بردیم. ما جسد را نیمه شب دفن کردیم و به خانه برگشتیم. قرار شد برای گمراه کردن پلیس، عاطفه با پلیس تماس بگیرد و بگوید شوهرش گم شده است.
با اطلاعاتی که پسر جوان به مأموران داده بود، بقایای جسد احسان کشف شد. عاطفه نیز به رابطه پنهانی با احمد اعتراف کرد. پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا احمد به اتهام قتل، اخفای جسد و دفن غیرقانونی جسد و عاطفه به اتهام معاونت در جنایت، اخفای جسد و معاونت در دفن غیرقانونی و میثم به اتهام مشارکت در دفن غیرقانونی محاکمه شوند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.
پدر و مادر احسان گفتند: پسرمان بهرغم مخالفتهای ما با عاطفه ازدواج کرده بود. آنها ۳ سال با هم زندگی کردند. پسرمان در نانوایی کار میکرد تا مخارج زندگی مشترکشان را تأمین کند اما عاطفه با خیانتش او را کشت. به همین خاطر ما حاضر به گذشت نیستیم و قصاص میخواهیم.
عشق نوجوانی
وقتی احمد در جایگاه متهم ایستاد به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: من و عاطفه در نوجوانی عاشق یکدیگر بودیم، اما به دلیلی رابطهمان تمام شد و دیگر از هم خبری نداشتیم تا اینکه اتفاقی بار دیگر عاطفه را دیدم و رابطه ما با هم شروع شد. او میگفت از زندگیاش راضی نیست.
وی ادامه داد: ما آن شب ۴ نفری برای تفریح به بیرون از شهر رفته بودیم. آنجا با هم مشروب خوردیم و مواد مخدر مصرف کردیم. عاطفه به خاطر زیادهروی در مصرف مشروب حالش بد بود و نمیتوانست روی پاهایش بایستد. او همراه خودش دوربین عکاسی هم آورده بود به همین خاطر به او کمک کردم تا او را به خانهاش برسانم.
من به خانه او رفته بودم تا دوربین عکاسی را در کمد بگذارم که شوهرش سر رسید و به سمت من حملهور شد. او میخواست مرا خفه کند که من برای دفاع از خودم ناچار او را کشتم و در حمل جسد از عاطفه و دوستم میثم کمک گرفتم. باور کنید من خودم هم مست بودم و حال طبیعی نداشتم و چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم.
قاضی گفت: اگر مست بودی چطور توانستی رانندگی کنی و عاطفه را به خانهاش برسانی؟
متهم پاسخ داد: من تا خانه عاطفه رانندگی کردم، اما وقتی با شوهر او روبهرو شدم حال خودم را نفهمیدم و برای دفاع از خودم با او درگیر شدم.
سپس عاطفه در جایگاه متهم ایستاد، اما اتهاماتش را نپذیرفت.
زن جوان گفت:من و شوهرم از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتیم اما من هرگز راضی به مرگ او نبودم. آن شب مشروب خورده بودم و حال طبیعی نداشتم که احمد به من کمک کرد و مرا به خانهام رساند. من اصلاً چیزی از درگیری احمد و شوهرم به خاطر ندارم و در آن درگیری هم دخالتی نداشتم.
قاضی گفت: در بررسیها روشن شده وقتی شوهرت نیمهجان بوده میثم خواسته است او را به بیمارستان برساند ولی تو مانع شدی. علت این کار چه بود؟
زن جوان سکوت کرد.
سپس میثم به دفاع ایستاد و گفت: آن شب من هم همراه احمد و عاطفه به تفریح رفته بودم. وقتی مقابل خانه عاطفه رسیدیم احمد از من خواست مقابل خانه در ماشین بمانم تا او عاطفه را به داخل خانه برساند، اما او چند دقیقه بعد هراسان تماس گرفت و از من خواست وارد آپارتمان شوم. وقتی به خانه عاطفه رفتم متوجه شدم احمد و شوهر عاطفه با هم درگیر شدهاند. احسان نیمهجان روی زمین افتاده بود. خواستیم احسان را به بیمارستان برسانیم اما عاطفه مانع این کار شد. او میگفت بهتر است شوهرش بمیرد. من از ترسم در حمل جسد به آنها کمک کردم، اما اصلاً از ماجرای قتل اطلاعی نداشتم و بیگناه هستم.
سپس وکلای متهمان به دفاع پرداختند.
وکیل احمد گفت: موکلم به بیماری شیزوفرنی مبتلاست و در پی ابتلا به همین بیماری نیز دست به جنایت زده است. از اینرو تقاضا دارم بار دیگر سلامت روان موکلم در کمیسیون پزشکی قانونی بررسی شود.
وکیل عاطفه نیز گفت: تقاضا دارم با اظهارنظر کارشناسان پزشکی قانونی مشخص شود ممانعت موکلم برای رساندن شوهرش به بیمارستان در قتل مؤثر بوده است یا نه. من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم، چون احسان در درگیری با احمد کشته شده و عاطفه نیز در قتل دستی نداشته است.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، احمد را به قصاص محکوم کردند. عاطفه و میثم نیز به زندان محکوم شدند.
شکسته شدن حکم در دیوان عالی کشور
با اعتراض متهمان به حکم صادره، پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و حکم صادره تأیید نشد. قضات دیوانعالی کشور با شکستن حکم خواستند ابتلای متهم ردیف اول به بیماری شیزوفرنی در کمیسیون پزشکی قانونی بررسی شود.
همچنین کارشناسان پزشکی قانونی درباره علت تامه مرگ و زمان وقوع آن بار دیگر اظهارنظر کنند. با این اظهارنظر متهمان بار دیگر در دادگاه از خود دفاع میکنند.
نظر شما