حسی کاذب از عمیقشدن به انسان میدهد، اما فقط از سطحی به سطح دیگر رفتن است؛ شاید به این علت که زندگی، همیشه در سطح جریان دارد و «عمق»، صرفا حسی درونی است.
همانطور که «ارتفاع» به خودی خود نمیتواند فاصله فیزیکی را به فاصلهای ذهنی تبدیل کند. بارها از بالای پلها، ساختمانهای بلند و هواپیماها به پایین نگاه کردهایم اما نگاه از بالا، نگاه ما به زندگی را بالاتر نبرده است. نگاه از مترو، معکوس این نگاه نیست؛ نگاه از پایین به بالا نیست؛ نگاه به سطح متفاوتی است که در آن قرار گرفتهایم؛ سطحی که تا وقتی روی زمین هستیم، پنهانبودنش آن را رازآمیز هم میکند اما حضور در آن، به ما یادآوری میکند که رازی در کار نیست.
این آدمها و اتفاقها هستند که مترو را رمزگذاری میکنند و با تغییر آدمها و اتفاقها و البته تفاوت مکانی متروها در جهان، میتوان فاصلهها را بهتر دید. چرا اتفاقی که در متروی لندن میافتد، وقوعش در مترو تهران باورناپذیر است اما نظیر همین اتفاق در متروی نیویورک امری عادی است؟ بُعد مسافت، پاسخ مناسبی برای این پرسش نیست و مفهوم فاصله را باید در سطحی دیگر جستوجو کرد. برای مثال مدتی قبل، در یکی از ایستگاههای متروی لندن در روز تعطیل، هیچ قطاری توقف نکرد، چون صحنهای از فیلم «هری پاتر و محفل ققنوس» در حال فیلمبرداری بود.
جالب اینکه در این صحنه، هری پاتر عازم وزراتخانه سحر و جادو بوده. چندماه قبلتر در متروی تهران هم قطارها در یکی از ایستگاههای اصلی، یک روز توقف نکردند، اما نه برای ضبط صحنهای تخیلی از فیلمی سینمایی بلکه به علت ترکیدگی لوله قطور آب با حجمی برابر یک سیل بزرگ در میدان بالای ایستگاه و ورود آن به داخل ایستگاه و برای حفظ جان مسافران شهری. و در خبرها خواندیم: «خوشبختانه بر خلاف شایعات، این حادثه هیچگونه خسارت جانی در بر نداشته است».
میبینید که ثبت واقعیت با ضبط تخیل، برای مترو در دو نقطه از جهان، چقدر تفاوتساز است. حالا تصور کنید خبر عدم توقف قطار در ایستگاهی از مترو تهران را به علت فیلمبرداری صحنهای از فیلم هری پاتر در جایی میخواندید یا میشنیدید. خب، آیا باور هم میکردید؟ پاسخ این سؤال اگرچه مطلقا منفی نیست اما امکان مثبتبودن آن هم نزدیک به صفر است.
فاصله و تفاوت فرهنگی بین تهران و لندن و اتفاقهایی که در مترو تهران، انتظار رخدادشان را داریم، به ما اجازه باور چنین خبری را نمیدهد.
اما مفاهیم «فاصله» و «پیوستگی» در متروها را چطور باید دید؟ متروها با اینکه برای کوتاهکردن فاصلهها پدید آمدهاند اما در ساختار خودشان مؤید حضور فاصلهاند. یکی از تفاوتهای فضایی مترو با معابر روسطحی، گسستهبودن یا ایستگاهیبودن مترو است. معابر روسطحی برای شهروندان، احساس پیوستگی در فضا را القا میکنند اما اولین چیزی که در مواجهه با فضای مترویی درمییابیم، فضای گسسته و ایستگاهی آن است. در معابر روسطحی، این عابران هستند که در فضای پیوسته توقف میکنند اما در مترو، این ایستگاهها هستند که عابران را متوقف میکنند.
با این همه، آنچه فضای گسسته مترو و امکان رویدادهایی در آن را برای شهروندان پیوسته میکند، حرکت قطارهای زیرزمینی نیست؛ جریان غالب فرهنگی یک سرزمین است.