همشهری آنلاین- هوشنگ صدفی: بیرق مراسم عزاداری حسینی بر در و دیواراین مرکز دیده میشود. اینجا مدرسهای است که زمانی هیاهوی بچهها در آن گوش آدم را نوازش میکرد اما اکنون پذیرای مردان جوان و میانسالی است که به امید رهایی از اعتیاد دست به دعا برمیدارند و درعزای سیدالشهدا(ع) اشک میریزند وسوگواری میکنند. این آدمها که وجهه اجتماعی خوبی ندارند و در منظر خیلی از ما مطرود جامعه هستند زمانی که در سوگ شهادت امامحسین(ع) برسر وسینه میکوبند به بندگان محبوب خدا تبدیل میشوند. مگر میشود کسی که برای اهلبیت(ع) دل میسوزاند و اشک میریزد مورد عنایت پروردگار قرار نگیرد. شرکت درمراسم عزاداری کارتنخوابها و افراد بیخانمانی که راه تازهای در زندگیشان پیداکردهاند چندان ساده نیست. چون آنها همدل و همدرد میخواهند نه سرزنشکننده.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
منبری برای کارتنخوابها
کتیبههای ماه محرم مزین به نام ائمه اطهار(ع) در راهروی منتهی به نمازخانه چشمها را مینوازند. نمازخانه تبدیل به مجلس عزای امام حسین(ع) شده است. روحانی مجلس عزاداری از راه میرسد. با کارتنخوابها سلام وعلیک میکند و وارد میشود. حجتالاسلام «علی صفادل» روی منبر چوبی مجلس مینشیند. او درباره فلسفه ماه محرم و قیام امام حسین(ع) و یارانش برای عزاداران حسینی صحبت میکند و میگوید: «به نظر شما هدف از ماه محرم پختن و خوردن غذای نذری است؟ یا جنگیدن با دشمن؟ هدف از قیام عاشورا بالاتر از این حرفهاست. متأسفانه هدف من و شما در هزارتوی جامعه گم شده است. باید بدانیم که هدف از زندگی ما چیست؟ آن وقت میتوانیم درک درستی از عاشورا داشته باشیم. به قول مولوی: ازکجا آمده ام؟ آمدنم بهرچه بود؟ »
دل من در پی یک واژه بیخاتمه بود
پس از سخنرانی حجتالاسلام صفادل از گوشه سالن صدای زمزمههای شعر غریبی میآید. همه نگاهها به سمتش میرود تا چهرهاش را بهتر ببینند. او یکی از معتادان بهبودیافته و کارتنخواب سابق است که با میل و اراده خودش برای رهایی تلاش میکند. صدای خوشی دارد و در مجالس عزای امام حسین(ع) بارها مداحی و مدیحهسرایی کرده است. درحالی که چشمانش غرق اشک است بیمقدمه قطعه شعری را میخواند: «دل من در پی یک واژه بیخاتمه بود/ نخستین واژه که آمد به نظر فاطمه(س) بود» «جوادـ ف» مددجوی ۵۰ ساله مرکز بهاران ۶ ماهی است که مراحل درمانی را طی میکند. او توانایی نواختن چندساز را در کارنامه هنری خود دارد و سالها بهعنوان نوحهخوان در هیئتهای عزاداری محله جوادیه خدمت کرده است. بهبودیافته مرکز بهاران خوشحال است که با عنایت امام حسین(ع) از چنگال اعتیاد و تباهی نجات پیدا کرده و اکنون در مجلس عزای امام حسین(ع) سوگواری میکند. او تا پیش از اینکه نجات پیدا کند تصور میکرد کارتنخوابها و معتادان جایی در مجلس عزاداری ندارند. میگوید: «آقا خودش دستگیر است و حتی در خرابههای هرندی ما را تنها نمیگذارد. اغلب اوقات این شعر را با خودم زمزمه میکنم: شه باوفا ابوالفضل(ع) / معدن سخا ابوالفضل(ع) / نورالعطا ابوالفضل(ع)...»
مدیر داخلی مرکز توانمندسازی بهاران: عزاداری خالصانه و دلی اینجاست
«مسعود محمدی» مدیر داخلی مرکز توانمندسازی بهاران در محله هرندی درباره برپایی اینگونه مجالس عزاداری بین مددجویان و معتادان بهبودیافته میگوید: «حال وهوای اینگونه مجالس عزاداری بهگونه دیگری است. اینجا میتوان عزاداری خالصانه و دلی را یکجا دید.»
نوحهخوانی و عزاداری نجاتم داد
طولی نمیکشد که نمازخانه مرکز توانمندسازی بهاران مملو از جمعیت میشود. کارتنخوابها و معتادان بهبودیافته ردیف به ردیف کنار هم مینشینند و به مداحی شورانگیز یکی از مددجویان و عزاداران حسینی گوش میدهند. «عباسـ م» مددجوی جوان با ذکر یا ابوالفضل العباس(ع) دم حسینی میگیرد و با مداحیاش حال و هوای مجلس را باصفا میکند: «ای گل زهرا(س)، عصمت طاها، کن نظر برما...» مدجویان با خاموش کردن چراغهای نمازخانه به سینهزنی میپردازند. دستها یکنواخت بالا و پایین میرود و صحنهای میسازد از دلدادگی با مظلوم کربلا.
عباس ۱۵ سال اعتیاد داشت و کارتنخواب بود. او در گذشته جوشکار قابلی بود ولی براثر بیاحتیاطی به دام اعتیاد میافتد. اوعقیده دارد که همین نوحهخوانیها و عزاداریها در گذشته باعث نجاتش شد. اوچند سالی است که مسیر تازهای در زندگیاش پیدا کرده است. بهعنوان مداح در هیئتهای حسینی به عزاداران خدمت میکند.
عباس میگوید: «محرم سال قبل زمانی که کارتنخواب بودم دربوستان هرندی برای معتادان و افراد بیخانمان مداحی میکردم و نوحه میخواندم. اشعاری از مرحوم ذاکر را با گریه وزاری زمزمه میکردم و بقیه دوستانم هم در حال چرت بودند که من چه میخوانم و چه میگویم. نمونهای از همین اشعار را در بوستان هرندی میخواندم: میخوام امشب بخونم واستون ازسر احساس / که چرا هرکی گرفتار میشه میاد پیش عباس(ع)...»
خواستهام را پشت در هیئت گرفتهام
«زکریاـ ب» یکی دیگر از مداحان مرکز توانمندسازی بهاران که مدتی را به کارتنخوابی گذرانده است خاطرات ناراحتکنندهای از این دوران دارد. او خوشحال است که به لطف خدا از این تاریکی رها شده و روزنههای روشنایی و امید در زندگیاش پیدا شده است. او ضمن قرائت زیارت عاشورا به زبان آذری برای حاضران در مجلس عزای سیدالشهدا(ع) مداحی میکند. او ۷ سال اعتیاد داشت و کارتنخواب بود. زکریا تجربه مداحی و حضور در هیئتهای حسینی منطقه را دارد. میگوید: «از ۱۲ سالگی نوحهخوانی را در هیئت بابالحوائج(ع) شروع کردم. مدتی هم دربهشت زهرا(س) مداحی میکردم. اما اعتیاد امان نداد که ادامه دهم. محرم سال گذشته بود که در یک هیئت عزاداری از خدا خواستم مرا از این گرفتاری خلاص کند.»
آقا میداند در دل ما چه میگذرد
«فرهاد ـ ر» ۵۰ ساله نقاش ساختمان ۲۰ سال گرفتار بیماری اعتیاد است. او دوست دارد مثل سایرمردم در مراسم عزای حسین(ع) درماه محرم شرکت کند. او خاطرهای ازرفتن به هیئت عزاداری بیان میکند و میگوید: «هر وقت به دسته سینهزنی میرفتم مردم از من دور میشدند. خیلی دلم میگرفت. پیش خودم میگفتم همین که آقا امام حسین(ع) میداند که در دلم چه میگذرد برایم کافی است. بنابراین ناراحت نمیشدم. درصورتی که ما همه انسان هستیم وتنها به دلیل ناآگاهی به گمراهی افتادهایم. مجلس عزاداری ایام محرم صاحب ویژهای دارد. متأسفانه مردم دربرخی هیئتها به چشم بد به ما نگاه میکنند.»
________________________________________________________
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۵/۰۷/۲۶
نظر شما