سایمون کوپر در اروپا از مشهورترین نویسندگان ورزشی است و در ایران هم پس از ترجمه کتاب «فوتبال علیه دشمن» حالا حسابی شناخته شده است.

سایمون کوپر

به گزارش همشهری آنلاین، سایمون کوپر در اروپا از مشهورترین نویسندگان ورزشی است و در ایران هم پس از ترجمه کتاب «فوتبال علیه دشمن» حالا حسابی شناخته شده است؛ کسی که در آنگولا به دنیا آمده، در هلند رشد کرده و از اوایل دهه سوم زندگی خود سفرهایی به قاره‌های مختلف انجام داد و در عمق مسائل فوتبال کشورهای مختلف تحقیق کرد تا نشان دهد فوتبال در هر جای دنیا، متاثر از شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی آن منطقه است و ورزشی است کاملا مرتبط با سیاست. بازتاب دیده‌ها و تحقیقات کوپر در «فوتبال علیه دشمن» منعکس شد. کوپر کتاب «آژاکس، هلند و جنگ» را هم نوشته و حالا نام کتاب تازه‌اش کافی است تا خیلی‌ها در انگلستان کنجکاو شوند که نظر این نویسنده جامعه‌شناس درباره دلایل ناکامی سه‌شیرها چیست؟ «چرا انگلیس همیشه می‌بازد؟» عنوان کتابی است که کوپر پیش از جام جهانی‌۲۰۱۰ منتشر کرد و در این گفت‌وگو نیز درباره آن توضیحاتی داده است اما غالب حجم این گفت‌وگو نه درباره کوپر و تالیفاتش، که درباره بهترین کتاب‌های فوتبال از نگاه مصاحبه شونده است. کوپر به عنوان ستون‌نویس برجسته فاینشنال‌تایمز، برنده جایزه اتحادیه نویسندگان ورزشی انگلیس و مولف چند کتاب دیگر و محقق جدی کتب ورزشی، صلاحیت کافی برای انتخاب چند کتاب برتر در این حوزه، البته به سلیقه خودش و تحلیل آن‌ها را دارد. این مصاحبه پیش از جام جهانی انجام شده و کوپر هم کتاب «چرا انگلیس همیشه می‌بازد؟» را قبل از ناکامی این تیم در آفریقای جنوبی منتشر کرده است. گفت‌وگو اما درباره یک موضوع خاص است که گذشت زمان، تاثیری روی کارکردش نمی‌گذارد.

-نخستین کتابی که انتخاب کرده‌اید، «زمین تب‌دار» اثر نیک هورنبی است درباره یک هوادار افراطی آرسنال. فضای اثر کمی افسرده به نظر نمی‌رسد؟
نه، افسرده کننده نیست. اتفاقا خیلی هم بامزه است و در ضمن کتابی است که همه چیز با آن شروع شد. پیش از این اثر، «همه تا آخر ایستادند» از پت دیویس را داشتیم که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد و از آن به عنوان ناجی نیک هورنبی یاد می‌شود چرا که وقتی کتاب دیویس خوب فروخت، ناشران به این نتیجه رسیدند که در میان هواداران فوتبال نیز قشر باسواد و کتابخوان وجود دارد و بعد این نیک هورنبی بود که با «زمین تب‌دار» در سال ۱۹۹۲ انتقامش را گرفت. آن هم درست زمانی که کمتر کسی سراغ سوژه‌های عمیق می‌رفت. در واقع می‌توانیم ادعا کنیم که «زمین تب‌دار» آغازگر ژانر کتاب‌های جدی درباره فوتبال بود. البته خود هورنبی موضوع را به این شکل نمی‌پذیرد و مثل یک آدم مشکوک رفتار می‌کند. او در کتابش شرح می‌دهد که چگونه از حمایت آرسنال برای فرار از طلاق والدینش، مشکلات زندگی زناشوئی و برای پاسخگوئی به این پرسش که می‌خواهد در زندگی‌اش چه کار کند، استفاده کرده و خیلی چیزهای دیگر مثل این‌ها. گذشته از این در کتاب «زمین تب‌دار» تا حدودی با تاریخ اجتماعی انگلیس از دهه ۶۰ تا ۸۰ هم روبه‌رو می‌شویم و پیش از این هیچ‌کس کتابی شبیه این ننوشته بود. این یک کتاب اورجینال بود که توسط یک آدم نه چندان موفق نوشته شد. وقتی نیک به دوستانش گفت در مورد هوادار آرسنال، کتابی نوشته، همه به او جواب داده بودند: «اوه خدا، بیچاره نیک» در واقع هیچ‌کس انتظار چنین اثری از او نداشت. تنها مشکل کتاب نداشتن فرم مطلوب است و این‌که خواننده با یک راوی کامل روبه‌رو نیست. اما جزءبه‌جزء کتاب، درخشان است.
- حضور این کتاب در لیست شما تا حدودی به توصیف احساسات یک هوادار برنمی‌گردد؟  
قطعا لحظاتی برای شناخت این مسائل وجود دارد. من خودم هوادار افراطی باشگاهی خاص نیستم و امیدوارم برای فرار از زندگی، از فوتبال استفاده نکرده باشم اما لحظات مهمی در زندگی هست که متوجه می‌شویم فوتبال مثل یک مکان امن است برای ما. زندگی خیلی پیچیده است اما وقتی شما هوادار فوتبال هستید، با دیگران جمع می‌شوید؛ آن‌هایی که شبیه شما هستند و هیچکس هم در مورد شما قضاوت نمی‌کند. این شبیه عضویت در یک خانواده است، البته جایی که در آن هیچ استانداردی وجود ندارد. جایی که تنها یک معیار بر آن حاکم است. آیا شما هوادار آرسنال هستید؟ پس شما پذیرفته شده‌اید. بیرون از استادیوم آرسنال، زندگی همچنان هراسناک است و شما باید برای هر کاری شایسته باشید اما به عنوان هوادار فوتبال، نیازی نیست شایسته و مبادی آداب عمل کنید. چیزی که من کشف کرده‌ام، این است که وقتی شما فوتبال تماشا می‌کنید و تیمتان را حمایت می‌کنید، همه چیز تنها یک بازی است. این رهایی فوق‌العاده‌ای است چرا که ما به عنوان افراد بزرگسال، صاحب فرزند هستیم و مسئول و زیر فشار. اما زمانی که یک هوادار هستیم، این چیزها وجود ندارد.
-از کتاب پت دیویس بیشتر بگویید که درباره حضور انگلیس در جام جهانی ۹۰ است.
بله، حالا ۲۰ سال از انتشار این کتاب می‌گذرد. واقعا این پت دیویس بود که جریانی تازه را در ادبیات فوتبال انگلیس شروع کرد. وقتی در سال ۱۹۹۱ من در لندن دنبال ناشر برای فروش امتیاز نخستین کتابم می‌گشتم، مردم به من می‌گفتند: «اوه بله، ما کتاب‌های فوتبالی را می‌شناسیم.»همه «تا آخر ایستادند» را خوانده بودند. تا پیش از این کتاب و پت دیویس، «کتاب فوتبالی» یک ترکیب متناقض و نامفهوم به نظر می‌رسید.
دیویس یک رمان‌نویس کم نام و نشان بود که سربابی رابسون سرمربی وقت انگلیس به او گفت: «چرا تو به عنوان یک نویسنده همراه ما به جام جهانی ۹۰ نمی‌آیی؟» رابسون به دیویس اطمینان داد که می‌تواند در هتل تیم اقامت کند و به تمام بازیکنان تیم دسترسی داشته باشد و دهان خبرنگاران موذی را هم ببندد. دیویس اعتماد بازیکنان را به خود جلب کرد و با آن‌ها به طور جدی و احساسی مصاحبه انجام داد. دیویس فرصت داشت از هتل بیرون برود و با هولیگان‌ها و خبرنگاران مختلف روبه‌رو شود که تمام این کاراکترها را در کتابش می‌بینیم. هنوز پس از ۲۰ سال صحنه‌های پرتنش جام‌جهانی در این کتاب طوری اثرگذار است که با خودت می‌گویی «انگلیس از پسش برمی‌آید یا نه...؟» این کتابی است نجات‌یافته که به زندگی‌اش‌ ادامه می‌دهد. دیویس پس از این کتاب، دیگر هرگز درباره فوتبال ننوشت. این کتابی بود که خودش تصمیم گرفته بود بنویسد و بعد راه دیگری را پیش گرفت.
-من از نقدهای روی کتاب دستم آمده که مخاطبش را درگیر می‌کند.
درگیرکننده است و نثر عامیانه‌ای هم دارد. کاراکترها طوری هستند که کتاب در این استیل خود در آمده است. اصلا مهم نیست که جام جهانی ۹۰ حالا به تاریخ پیوسته است.
-برویم سراغ «نارنجی درخشان» از دیوید وینر. مثل این‌که درباره تیم هلند بود.
درباره هلند است و فوتبال هلندی. من در هلند بزرگ شده‌ام و طبیعی است که علاقه‌ای خاص به این کتاب داشته باشم. در آن تابستان که دیوید وینر برای نوشتن کتابش در آمستردام بود، من هم آن‌جا بودم. هر ۲ مشغول نگارش کتابمان بودیم که یک شب با هم قرار شام گذاشتیم. من حسابی از دیوید خوشم آمد اما با خودم می‌گفتم «بیچاره دیویدپیر، درباره فوتبال هلند می‌نویسد و دست آخر هیچ‌کس آن را نمی‌خواند.» در ضمن چون خودم در هلند رشد کرده بودم، فکر می‌کردم هیچ چیز تازه‌ای نیست که دیوید بتواند درباره فوتبال این منطقه به من بگوید. اما چند وقت بعد او نسخه دست‌نویس کتابش را به من داد تا بخوانم. وقتی کتاب را به آخر رساندم، فقط می‌خواستم به افتخار نویسنده‌اش دست بزنم. یک کتاب کاملا اصیل. دیوید یک فیلم‌باز واقعی است و همین به او در زمینه  منابع و مراجعش کمک کرده است. او با آرشیتکت‌ها و خاخام‌ها درباره چیزی که فوتبال هلند را خاص جلوه می‌دهد، مصاحبه انجام داده و به طور کلی این کتاب شبیه دیگر کتاب‌های فوتبالی نیست. برخورد با فوتبال از دریچه معماری و نقاشی، پوچ به نظر می‌رسد اما دیوید وینر کارش را خوب درآورده است.
-بیشتر تحت تاثیر نگرش تازه کتاب به فوتبال هلند قرار گرفتید یا آن‌چه مربوط می‌شد به جامعه هلند؟
بیشتر درباره جامعه هلند است و نقاشی هلند. یکی از ایده‌های کتاب این است که چون هلند کشور کوچکی است، مهندسی فضا در آن اهمیت زیادی دارد. در واقع یک وسواس خاص در استفاده از فضاها وجود دارد و شما در فوتبال هلند می‌بینید که این استفاده از فضاهای خالی چقدر اهمیت دارد. دیوید در ضمن درباره تیم هلند در دهه‌۷۰ هم توضیحاتی داده که اصلا کلیشه‌ای به نظر نمی‌رسد. مصاحبه‌های او با بازیکنان هم به گونه‌ای است که از دل مصاحبه، انسان بیرون آمده، نه صرفا فوتبالیست. ما در این مصاحبه‌ها می‌خوانیم که بازیکنی می‌گوید دوست نداشته همراه تیم به جام جهانی برود و ترجیح داده تابستان کنار خانواده‌اش بماند و با آن‌ها به تعطیلات برود. دیوید از او پرسیده: «حالا پشیمان نیستی؟ شاید فرصت بازی در بهترین تیم تاریخ را از دست داده باشی؟» جواب بازیکن این است: «نه اصلا ناراحت نیستم. این چیزی بود که خانواده‌ام می‌خواستند.» این خیلی مهم است که ما بتوانیم به بازیکنان فوتبال که این‌قدر تحت فشار هستند، به عنوان انسان نگاه کنیم؛ کاری که دیوید به طور ملموس توانسته در کتابش انجام بدهد.
-می‌رسیم به کتاب «فقط یک بازی؟» که خاطرات روزانه یک فوتبالیست حرفه‌ای است.
این یکی از کتاب‌هایی است که همه دوست داریم درباره فوتبال بخوانیم. این اثر در دهه‌۷۰ منتشر شد، زمانی که واقعا هیچ‌کس کتاب درباره فوتبال چاپ نمی‌کرد. ایمون دونفی یک بازیکن خیلی معمولی بود با اصلیتی ایرلندی که برای میلوال بازی می‌کرد. دونفی با یک روزنامه‌نگار نشست تا کتابی بنویسد درباره این‌که یک فوتبالیست حرفه‌ای بودن، مفهوم عملی‌اش چیست. دشواری زندگی روزانه، سخت کار کردن، استرس، ناامیدی، رنجیدن از همبازی و مربی، نگرانی از پول و خیلی چیزهای دیگر. پس از انتشار کتاب، سران میلوال به دونفی می‌گویند: «بسیار خوب، ما این بلاها را سرت آوردیم. پس حالا تو را می‌فروشیم.» دونفی به خانه برمی‌گردد درحالی که آن هم به باشگاه تعلق دارد. با خودش می‌گوید: «دارم چه کار می‌کنم با زندگی خودم؟ ۲۸ ساله‌ام و خانه‌ای هم از خودم ندارم. فقط چند سال وقت برایم مانده و همه چیز تمام شده.»
دونفی درگیر این نگرانی‌ها شده و از تیم اول هم کنارش گذاشته‌اند. او قرار است با تیم همسفر شود و بازی‌ها را از روی سکو تماشا کند اما او ترجیح می‌دهد در خانه بماند و بازی تیمش را از تلویزیون تماشا کند چون او فکر می‌کند: «اگر آن‌جا بازی را تماشا کنم، فقط  می‌نشینیم و آرزو می‌کنم تیمم ببازد که خیلی زشت است. من نمی‌توانم این کار را بکنم.» این فصل مصیبت‌بار به پایان می‌رسد و کاراکترهای کتاب دوباره به زندگی برمی‌گردند؛ دونفی شبیه اغلب فوتبالیست‌های هم‌زمانه‌اش بود؛ یک پسر پرتلاش از یک خانواده  فقیر، اما پس از این ماجراها دونفی تبدیل شد به یک روزنامه‌نگار بسیار موفق. او چند کتاب فوتبالی  پرفروش دیگر هم نوشت. او فردی بااستعداد بود و این کتاب استعدادش را کشف کرد. کتاب دونفی به شما می‌گوید که واقعا فوتبالیست حرفه‌ای بودن به چه مفهومی است و این‌که خیلی زیبا هم نیست.
-میلوال باشگاه بزرگی است؟
نه، یک باشگاه کوچک است در جنوب لندن. همیشه کوچک بوده‌اند و هستند. استادیوم خانگی‌شان در خیابان کولدبلو است. پس اصلا شرایط خوبی ندارند. دونفی البته در جوانی‌اش دوره کوتاهی  عضو منچستریونایتد بود؛ جایی که با جرج بست آشنا شد. پس او هرچند کوتاه افسون یونایتد را تجربه کرد اما در ادامه، زندگی حرفه‌ای‌اش را در اوضاع نامناسب میلوال سپری کرد.
-آخرین کتابی که انتخاب کرده‌اید، «گلرها متمایز هستند» از برایان گلنویل...
بله، این هم یک کتاب کالت به حساب می‌آید. گلنویل یک فوتبال‌نویس افسانه‌ای است که حدود ۶۰ سال است این کار را انجام دارد. نمی‌دانم چند سال دارد اما  باید ۷۰ را رد کرده باشد. او چند داستان هم منتشر کرده و این اثرش درباره یک فوتبالیست مشهور پیش از جنگ جهانی است. داستان شگفت‌انگیزی که به خصوص برای کودکان و جوانان جذاب به نظر می‌رسد. مثل کتاب دونفی، این‌جا هم با تلخی‌ها و ناامیدی‌های یک فوتبالیست حرفه‌ای روبه‌رو می‌شویم. من در نوجوانی باید ۵ تا ۸ بار این کتاب را مطالعه کرده باشم. بعدها به چند نفر دیگر هم برخوردم که تجربه‌ای نظیر من را در مورد کتاب داشتند.
-مثل این‌که کتاب، هم فریبندگی فوتبال را نمایش می‌دهد، هم زشتی‌هایش را.
همین‌طور است. داستان با تصویر کردن گلر در حاشیه فینال جام حذفی انگلیس به پایان می‌رسد و با این کار یک پرتره واقع‌گرایانه از آرزوی قهرمان قصه ساخته می‌شود که خیلی هم ناامیدکننده نیست. در واقع میان تلخی و شیرینی اثر، تعادل برقرار شده است.
-حالا گلرها واقعا با بازیکنان دیگر فرق دارند؟
این یک کلیشه در فوتبال است. این‌طور نیست؟ در این داستان که اتفاقا ضد تمام کلیشه‌ها هم پیش می‌رود، با فوتبالیستی روبه‌رو هستیم که نویسنده می‌خواهد نشان دهد او یک جوان معمولی است. کار نویسنده با این شرایط سخت‌تر می‌شود چون شخصیت اولش هیجان‌انگیز نیست. فکر می‌کنم بر اساس این کتاب، گلرها فرقی با دیگران ندارند.
-راستی فرصت نشد در مورد کتاب تازه خودتان «چرا انگلیس همیشه می‌بازد؟» صحبت کنیم. حالا چرا همیشه این اتفاق می‌افتد؟
در این کتاب سعی کرده‌ایم برخی تصورات همیشگی را به چالش بکشیم. انگلیسی‌ها فکر می‌کنند چون فوتبال را ابداع کرده‌اند، باید حتما در این رشته قهرمان جهان شوند اما قرار نیست شما تا سال‌ها پس از ابداع یک چیز خاص، در آن موفق بمانید. اگر از دور به انگلیس نگاه کنید، یک جزیره کوچک است با یک- چهارم جمعیت برزیل و جمعیتی کمتر از ایتالیا و فرانسه و آلمان. درحالی که انگلیسی‌ها در فوتبال انتظارات خود را با این کشورها مقایسه می‌کنند. چرا تیم این کشور باید قهرمان جهان شود؟ شاید این انتظار بی‌جایی باشد.
-و هلند هم به همین دلیل تا حالا قهرمان جام جهانی نشده؟
در هلند هم تنها ۱۶ میلیون نفر زندگی می‌کنند. اگر این تیم قهرمان جهان شود، اتفاقی مبهوت‌کننده رخ خواهد داد. هلند البته مثل انگلیس ثروتمند است و شاید همین موضوع انتظارات را بالا می‌برد. ضمن این‌که عمر فوتبال در هلند نیز بسیار طولانی است.
سوفی روئل-fivebooks.com‑

پیوند کلمه و توپ

کد خبر 774696
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha