همشهری آنلاین: در بقعهشیخصفیالدین اردبیلی با مجموعهای از هنر و معماری مواجهیم که مستقیما به یکی از سلسلههای پادشاهی ایران مربوط است. یعنی در این بنا سایهای از سیاست و تاریخ سیاسی بر هنر و معماری افتاده که نمیشود نادیدهاش گرفت. این بقعه مدتها پیش از بالیدن سلسله صفوی خاکی مناسب شد تا محصولش حکومتی مقتدر و تاثیرگذار باشد. آنچه در مواجهه با این بنا باید درنظر داشت، ویژگی تکاملی و شکلگیری تدریجی آن است. در دیدار با بقعه شیخ صفی با یک مجموعه مواجهیم که هم نمایشگاه ذوق و هنر ایرانی است و هم یادآور روزگاری متفاوت در تاریخ ایران.
صفیالدین اسحاق اردبیلی از صوفیان مشهور قرن هشتم هجری بود. او جد صفویان است. میان اسماعیل، اولین شاه صفوی و شیخ صفی شش پشت فاصله بود، اما اعتبار ایدئولوژیک آن شاه، حاصل رویش بذری بود که در خانقاه این شیخ آبیاری شد. صفیالدین اسحاق فرزند امینالدین جبرئیل در ۶۵۰ هجری قمری به دنیا آمد. زادگاهش اردبیلی بود که پدر و اجداد او سالیان دراز در آنجا کشاورزی کرده بودند و به زندگی پارسامنشانه شهرت داشتند.
زمانی که روحیه تصوف در او بیدار شد مشایخ اردبیل چنگی به دلش نزدند و صفیالدین جوان تا شیراز سفر کرد تا دست ارادت به شیخی نجیب الدین بزغوش بدهد. دیر رسید، نجیبالدین رحلت کرده بود. مدتی مقیم خانقاه ابوعبدالله خفیف شد و گفتهاند که با سعدی نیز ملاقات کرده است.
در همان شیراز از پس اظهار ارادت به عبدالله فارسی، نام شیخ زاهد گیلانی را شنید و سر از ساحل دریای خزر درآورد. داستانها در چگونگی رسیدن او به شیخ زاهد فراوان است اما آنچه بر سر آن توافق است اینکه صفیالدین هنگام این برخورد جوانی بود حدودا ۲۵ ساله و جمالالدین گیلانی معروف به زاهد، مردی بوده است به ۶۰ سالگی رسیده. صفیالدین تا حدود ۲۵ سال در خدمت شیخ زاهد بود و به مرتبهای رسید که جانشین او شد.
خوابهای شیخ صفی
باید توجه داشت که بسیاری از داستانهای مربوط به زندگی صفیالدین اردبیلی به آن شکل که به ما رسیده، روایتهایی است ثبت شده در دوران حکومت صفوی یا زمانی که پیش از تشکیل این سلسله، خانقاه صفیالدین رونق گرفته بود. درمورد صفیالدین اردبیلی غیر از کلیشههای زندگینامهای صوفیان بزرگ، در جزئیات نیز جعلیات فراوان وجود دارد که اهداف سیاسی و مذهبی منطبق با مشی حکومت یا منافع فرقهای در آنها نهفته است؛ مثلا خوابهایی که به او نسبت دادهاند و در آن تشکیل حکومت صفوی پیشگویی شده است.
یکی آنکه شیخ شبی در کودکی خواب دید بر کوهی بلند نشسته و شمشیری بلند بر کمر و تاجی از پوست سمور بر سر دارد. آن کودک در خواب از خود میپرسد که پسر امینالدین جبرئیل را با شمشیر و تاج چه نسبت است؟ تلاش میکند شمشیر از کمر باز کند، نمیتواند. تاج را برمی دارد؛ نور از سرش میتابد و همه عالم منور میشود.
سه مرتبه کلاه پوست سمور از سر برمیدارد، همان ماجرا تکرار میشود. (نقل به مضمون از کتاب حبیبالسیر، جلد ۴) در مسائل مربوط به مذهب صفیالدین، در دوران حکومت نوادگان شیخ یا سکوت شده یا به اختصار برگزار کردهاند. ظن قوی بر شیعه نبودن اوست.
در نامهای که رؤسای ازبک به شاه طهماسب نوشتهاند آمده که «شنیدهایم شیخ صفی سنی ثابت العقیده بوده است.» (تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، جلد ۴) ادوارد براون در کتاب «از سعدی تا جامی» در حاشیهای اشاره میکند که مصحح کتاب «صفوهالصفا» در دوران حکومت صفویان مطالب مربوط به سنت و جماعت را به کلی حذف کرده است. این کتاب پایه اکثر زندگینامههای صفیالدین است و پیش از به قدرت رسیدن خاندان صفوی نوشته شده. جالب آنکه ابن بزاز نویسنده، کتاب را در نیمه دوم قرن هشتم و براساس روایتهای صدرالدین موسی فرزند بلافصل شیخ صفی و در منقبت شیخ تالیف کرده است. قضیه اصل و نسب شیخ هم که امروز نزد محققان تاریخ صفوی مشخص است و آن شجرهنامه منتهی به امام هفتم و سیادت حاکمان صفوی، اینک جزو سیاست بازی آنان به شمار میرود.
اگرچه عدهای تبار صفیالدین را اصلا کرد یا آذری دانستهاند اما اکثرا اگر به نتیجه دقیقی در جزئیات نرسیدهاند در کلیت قضیه عربتبار بودن و سیادت خاندان صفوی را مردود میدانند. آنچه درباره خود صفیالدین جالب است ـ فارغ از سیاستهای حکومت صفوی که دخلی به او ندارد ـ روش این صوفی مشهور است. او از نظر خانوادگی و اقتصادی سابقه اعیانی دارد و تقریبا از همان ابتدای کار جزو متمولین به شمار میرود. هنگامی که خانقاهش رونق میگیرد و حجم تردد در آن، داستانهای باورناپذیر پدید میآورد، او از بسط فضا و ایجاد تجملی ظاهری که در آداب خانقاهداری و شیخی چندان پذیرفته نیست چشم نمیپوشد. با حکما و امرا نشست و برخاست دارد و از همه جالبتر، شیوهای را در خانقاهش مرسوم میکند که میان سلسلههای تصوف ایرانی بیسابقه بوده و آن مساله جانشینی شیخ است.
او جانشینی فرزند را به طور مشخص در خانقاهش باب میکند، درحالی که خودش برخلاف میل فرزندان و وابستگان شیخ زاهد گیلانی جانشین او شده بود؛ چراکه شیخ زاهد طبق سنت قدیمی لیاقت را ملاک انتخاب جانشین قرار داد.
برج هشتگوش، گنبد دوپوش
بنای رسمی مقبره شیخ صفیالدین در زمان فرزندش شیخ صدرالدین موسی در قرن هشتم آغاز شد. مدت ریاست او بسیار طولانی بود و بنای ساختمانی که زیر نظر او شکل گرفت حدود ده سال طول کشید. شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب نیز توجهاتی به آرامگاه نیایشان داشتهاند اما در طول دوره حکومت صفویان بیشترین ساخت وساز که ارزش هنری داشته باشد در زمان شاه عباس اول انجام شده است. مزار شیخ صفی، مقبره شاه اسماعیل اول، رواق (قندیلخانه)، حرمخانه و چینیخانه مهمترین بخشهای این مجموعه آرامگاهی هستند.
از منظر معماری ایرانی-اسلامی با مجموعهای بینظیر و مهم مواجهیم که تکتک عمارتهای آن ارزش فنی و زیباییشناسانه دارد. جالب است که ضلع مقابل حیاط اصلی را به شیوه کاخی ساختهاند که بیننده را به یاد معماری رنسانس میاندازد اما مجموعه ساختمانها در کنار هم و ترکیب جزئیاتشان از کاشیکاری و آجرکاری گرفته تا پنجره عمارتها حاصل هنر ایرانی و شرقی است.
در زمان ما نمای بیرونی مقبره شیخ صفی وضع بدی ندارد اما مشخص است داخل مقبره از آن زیباییای که در زمان رونق کار صفویان داشته تهی است اما همین هم غنیمت است. مقبره صفیالدین اردبیلی برجی است هشت گوش منظم در قالب استوانه که قطر آن از داخل تقریبا شش متر است. گنبدی دوپوش دارد که از نیمرخ شبیه نعل اسبی نوکدار است. این ساختمان را بر پایهای به ارتفاع یک و نیم متر (۵۲/۱ متر) ساختهاند. بلندای این ازاره با خود برج و گنبد، نزدیک به ۵/۱۷ متر است.
محیط برج هم ۲۲ متر است. غیر از شیخ صفی مزار شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل، صدرالدین پسر دوم شیخ صفی و شیخ ابراهیم بن علاءالدین علی مشهور به خواجه علی در این برج است. این خواجه علی همان است که به شیخ شاه هم معروف بوده و اولین فردی است که در خاندان صفوی خودش را سلطان نامید.
نقاشیهای روی دیوار مقبره رنگ و روغنی است و بر همان شیوه صفوی و در حال و هوای طرحهای قالی بر گچبریهای دیوار تعبیه شده است. طرحها را بسیار ظریف روی کرباس کشیده و از خلق زیبایی کم نگذاشتهاند. در محدوده انتقالی زیر گنبد داخلی روی گچبریها کتیبهای مشتمل بر آیات اول تا پنجم سوره فتح به خط ثلث دیده میشود. سنگ قبر شیخ صفی اینک از مرمر سفید است و روی آن صندوقی مزین به خاتمکاری و منبتکاری قرار دادهاند و داستانی دارد که همایون ـ جانشین بابر ـ هنگام پناهنده شدن به ایران آن را به شاه طهماسب پیشکش کرده است. پیش از این گوشههای صندوق، بستی از طلای جواهرنشان داشته است. شاید این صندوق یکی از عالیترین نمونههای منبتکاری در تمام دوران هنر اسلامی باشد. گویا تا سال ۱۳۱۴ همواره پوششی از پارچههای زری و حریر سرخ داشته است.
اینک روی صندوق پوشیده نیست و بر بدنهاش کتیبهای از نقره مرغوب به خط رقاع هست که به بانی مقبره اشاره میکند. تزئینات بیرونی برج بسیار غنی است. کاشیکاری سطوح فوقانی تکرار کلمه الله به خط کوفی است که از کاشی معرق رنگین و آجر قرمز شکل گرفته است. به حساب همین تکرار کلمه الله است که مقبره صفیالدین معروف شده است به «گنبد ِالله الله». سردر برج هم که به آن «درب قبله» یا «قبله قاپوسی» میگویند مسطح به نظر میرسد و در تزئین آن خطوط کوفی تزئینی و انواع اسلیمی را به کار بردهاند.
گاهی بیننده متعجب میشود که دارد یک آزادی بینهایت را در یک نظم و قانونپذیری بینهایت مشاهده میکند. رنگ آبی هم زمینه را برای این تصور مساعد کرده است. چندین کتیبه در این قسمت دیده میشود. یک کتیبه دوخطی در بالای سطح جانبی که ترکیبی از آیات مصحف شریف است با دو نوع خط (کوفی و ثلث) که از بس نقش و نگار آن پرکار است گلهای پیچدرپیچ آبی رنگ آن دیگر شباهتی به گلهای طبیعی ندارند. کتیبه دیگر حاشیه خارجی قبله قاپوسی را میپوشاند که خط ثلث خفی و کاشی سفید دارد.
متن آنکه از ازاره سمت راست شروع شده، درگاه را دور میزند و به چپ میرسد آیات، ۷۹، ۱۶۳ و ۱۶۴ سوره انعام است. در کتیبه بالای طاقنما قبله قاپوسی بخشی از آیه نوزدهم سوره محمد را به خط ثلث با کاشی سفید نوشتهاند. کتیبه بالای پنجره مشبک در قبله اسلیمیهای دوار زرد و فیروزهای دارد و آیه ۶۲ سوره یونس بر آن حک شده. مقبره شیخ صفی از نظر قدمت دومین ساختمانی است که در مجموعه آرامگاهی او ساختهاند.
شاه بزرگ زیر سنگ گران
احتمال دارد که مقبره شاه اسماعیل اول را به دستور خودش ساخته باشند. بعید است عمر آن به قبل از دهه دوم قرن دهم برسد. گنبدش به نسبت کوتاه و کم عرض است. از ویژگیهای مهم داخل مقبره شاه اسماعیل، غیر از تزئینات دیوارها، نصب پنج تیغه شمشیر منحنی بر راس گنبد است که نشان از سلاح پنج خاندان قزلباش دارد که شاه اسماعیل را در بهدست آوردن حکومت یاری کردند. غیر از این نماد سیاسی و تاریخی، شاهکار هنری مقبره شاه اسماعیل را باید صندوق چوبی کوچکی به شمار آورد که تزئینات معماری مقبره را تحتالشعاع قرارداده و چه بسا از صندوق مقبره شیخ صفی نفیستر باشد. استفاده از بهترین نوع خاتمکاری و گرهچینی، غلافی در هم تنیده است از اشکال هندسی که با عاج و چوب صندل مرصع شدهاند.
حاشیهای عاجکاری دارد که زیر آن ابریشم سرخ به کار بردهاند و از باقی قسمتهای صندوق مجزاست. در بعضی از قسمتها قطعات کوچک فیروزه نشاندهاند. لوحههایی با مضمون قرآنی در بدنه صندوق تعبیه شده و اوج خاتمکاری دوره صفوی در آن هویداست. در این صندوق از کلمه علی به صورت نقش تزئینی استفاده شده که به خط ثلث در داخل چهارضلعیهای منظم طراحیاش کردهاند.
حیاط بزرگ بقعه از بناهای دوران شاه عباس کبیر است و به آن «حیاط مطبخ» میگویند. شکلی کاملا قرینه ندارد. مستطیل درازی است در ابعاد ۹۲× ۵/۲۶ متر. در ضلع شمالی و جنوبی دیوارهای بلندی از آجر قرمز ساختهاند. سبک آجرکاریها ساده است و تعدادی طاقنما در دیوارها دیده میشود که با جرز ساده آجری از هم جدا شدهاند و بالایشان قوسهای چهارمرکزی وجود دارد. طرح حیاط با طراحیهای معمولی باغ ایرانی مطابقت دارد و علاوه بر دو حوضی که در وسط آن است باغچه نیز دارد. سه راهرو برای رفت وآمد زائران در حیاط هست؛ یکی بزرگ (۳/۲ متر) در وسط و دوتا (۵۴/۱ متر) در در طرفین راهروی میانی. حیاط کنونی چندان اصیل نیست.
دیوارهای فعلی مربوطند به اوایل دوران قاجار و به هزینه صدرالممالک معروف به نصرت علیشاه ساخته شدهاند. دیوار سمت راست را که نشست کرده بوده در ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ به کل تخریب کرده و از اول ساختهاند.
بقعه یک حیاط کوچک هم دارد که در شرق حیاط بزرگ واقع شده و کف آن سنگفرش است. دری دارد به محوطهای که به آن شهیدگاه میگویند و مدخلی دارد که به چلهخانه (قربانگاه) باز میشود. از شرق هم به صحن اصلی بقعه وصل است. تعمیرات دوره قاجار در فضای حیاط کوچک دیده میشود. گفتهاند که این حیاط، مقدس به شمار میرفته و اگر کسی با اسلحه در آن تردد میکرد جزایش مرگ بوده است. زائران هنگام عبور درش را بوسه میزدند و به حیاطی که طول آن ۳/۱۴ متر و عرضش ۷/۵ متر است داخل میشدند.
در جنوب حیاط کوچک محوطهای روباز و مخروبه هست که از شمال و جنوب و غرب با دیوارهای آجری متلاشی شده محصور است. به احتمال زیاد ساختمانی در اینجا بوده که شیخ صفی در آن جلوس میکرده و بعدها تالاری شده برای خلوتنشینی صدرالدین.
احتمالا در اطراف تالار حجرههای مریدان قرار داشته که محلی بوده است برای ریاضتکشی و پرداختن به امور طریقتی. شواهد نشان میدهند که ساختمان این محوطه قدیمیترین بخش بقعه است و بعید نیست در زمان خود شیخ صفی ساخته شده و فعال بوده باشد. مجموعه آرامگاهی شیخ صفیالدین پیشتر در شرق میدان عالی قاپو درگاه زیبایی داشته است؛ سردری با کاشیکاری زیبا از زمان شاه عباس دوم. نقارهخانهای هم بالای درگاه بوده است. این درگاه تا سال ۱۳۲۱ وجود داشت. کریستین ویلسون در کتاب «تاریخ صنایع ایران» به زیبایی این سردر اشاره میکند؛ درگاهی که در سال ۱۳۲۱ به پیشنهاد فرماندار اردبیل و با مساعدت اداره کل باستانشناسی برداشته شد. سبب این حرکت تخریبی معلوم نیست و باقیمانده کاشیهای سردر که به انبار بقعه منتقل شد معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا کردند.
از جنتسرا تا چینیخانه
حیاط کوچک بقعه از سمت شرق به محوطهای ۱۶×۳۰ متر میرسد که صحن اصلی بقعه است. کف آن با سنگ صاف مفروش شده و در میانه حوضش دهانه یک چاه پیداست. حیاطی است زیبا و تاثیرگذار. در دو ضلع صحن ایوانهای موازی تعبیه شده، هریک طاقنمایی کوچکتر از طاقنمای اصلی دارد. در جبهه جنوبی صحن اتاقی به نام اتاق متولی وجود دارد که درونش سنگ قبری از مرمر هست متعلق به خان احمد بیک صفوی. تزئینات این سمت صحن کاشیهای معرق و ساده و گچبری است و در هر طاقنما کتیبهای وجود دارد.
در کتیبه سمت راست گفتاری از حضرت محمد(ص) نقش بسته در باب فقاهت در دین و علم. کتیبه میانی آیات ۱۸ تا ۲۲ سوره جن را شامل است و سمت چپی کلامی است از پیامبر اسلام(ص) درباره منزلت علم و دانش. در جبهه غربی صحن اصلی که معروف است به سردر شاه عباسی نُه دهنه طاقنمای تزئین شده با کاشی هست.
دو دهنه از آنها به چلهخانه راه دارد و دو دهنه هم به بنایی باز میشود که به آن مسجد جنتسرا میگویند؛ ساختمانی هشت ضلعی است. جنتسرا در جبهه شمالی صحن اصلی مستقر است. ایوان دارد بزرگ و با یک شبکه چوبی دارای نقوش هندسی مسدود.
از دری که در این شبکه تعبیه شده راهی به ایوان باز میشود که به تالار نمازخانه میرسد. شکل این نمازخانه هشت ضلعی غریب است و پیش از این گنبدی داشته که ممکن است از پس زلزلهای در قرن سیزدهم خراب شده باشد. در زمان قاجارها به جای این گنبد سقفی صاف از چوب و گل و آجر ساختهاند.
در ساختمان جبهه شمالی صحن اصلی اتاقی سه دهانه و ذوزنقه شکل وجود دارد که مطبخی سه اجاقه بوده است. دو دهانه از سه دهانه اتاق سقف آجری ظریفی دارد. درباره کاربری ساختمان جنتسرا گمانهای زیادی رفته است اما اینکه برای مسجد طراحی شده باشد ـ آن هم با این فرم عجیب ـ بعید به نظر میرسد. جبهه شرقی صحن اصلی مدخل ورود به مقبره شیخ صفی، مزار شاه اسماعیل، عمارت چینیخانه و تالار دارالحفاظ است.
تالار دارالحفاظ از زیباترین قسمتهای بقعه است. چینیخانه معلوم نیست از ابتدا چه مورد استفادهای داشته اما بعدها محلی شده است برای نگهداری هدایایی که شاه عباس به مقبره میآورده. عدهای حدس زدهاند در اتاق کوچکی که جزء ساختمان این بخش است، شاه عباس کبیر مدفون باشد اما به هرحال قبر چند تن از سران قزلباش و مشایخ صفوی را در این ساختمان یافتهاند.
نظر شما