البته با یادآوری این موضوع که یکسال دیگر هم گذشت با بسیاری از کارهای باقی مانده؛ حسی که غالبا موقع سال تحویل، درگیرمان میکند. آنقدر که نمیدانیم با خودمان و زندگی گذشته چه کنیم اما به قول بزرگترها این را نباید از یاد ببریم که زندگی جز تکراری خوشایند نیست. پس عیدتان مبارک و به قول قدیمیها صد سال به این سالها غم دیروز نخورید که فردا در راه است. آن هم به آرامی یک گاو بزرگ.
ما آمدیم شما تشریف نداشتید
سال جدید، سال گاو است، میگویند گاو مظهر آرامش و صبر است. پس در این سال آرام و صبور باشید. در ضمن یکی از سال شناسها در سایت شخصیاش نوشته است این سال برای آدمهایی که فعالیت گروهی را به فعالیت انفرادی ترجیح میدهند میتواند بینظیر باشد.
یکی دیگر از رسمهای این روزها، تبریک گفتن به دوست و آشنا است. در قدیم رسم بود که در کارت پستالهای پر از گل و دار و درخت مینوشتیم: این عید سعید باستانی را به شما و خانواده گرامی تبریک میگویم. یادتان هست؟
و زیر جملهمان یک امضا بزرگ به یادگار میگذاشتیم. حالا دیگر کمتر کسی زحمت خرید کارت پستال را به خودش میدهد و بازار این نوع کالاها کساد شده، حالا با یک اساماس خودمانی میتوانیم تبریک عید را برای صدها نفر بفرستیم.
رسم دیگر دید و بازدیدهای عید است، خیلیها رسم دارند که به تمام اقوام دور و نزدیک و دوست و آشنا و همسایه خود، حتی شده برای چند دقیقه سر بزنند اما خیلی وقتها پشت در صاحبخانه میمانند، چون صاحبخانه همراه با خانواده به دید و بازدید رفته است. بنابراین بزرگ خانواده از هر جا شده یک ورق کاغذ تهیه میکند و روی آن مینویسد:«سلام، ما آمدیم شما تشریف نداشتید.» بعضی اوقات تعداد این نامهها آنقدر زیاد میشود که دیگر از صرافت دوباره رفتن میافتدند.
روایتهای مختلف برای بزرگترین عید ایرانی
نوروز واژهای مرکب از دو جز است که روی هم معنای روزنوین را میدهد و بر نخستین روز از نخستین ماه، آن گاه که آفتاب به برج حمل انتقال مییابد گذارده میشود. نوروز تنها جشنی است که از دوران باستان با هزار افسانه و آیین زنده مانده است، ردپای نوروز را از تختجمشید گرفته تا آثار هنری عربی و افغانی هم میتوان دید اما ظاهرا کهنترین کتابی که درباره جشن نوروز گفته است کتاب « آثارالباقیه » نوشته ابوریحان بیرونی است.
در باره پیدایش این جشن روایت و افسانههای مختلفی وجود دارد، یکی از روایتهای جالب مربوط به جمشید شاه است، میگویند روزی جمشید نیشکر را کشف کرد و از شهد آ ن شکر برای مردمش درست کرد و از آن روز به جشن نوروز معروف شد؛ یا روایت دیگری است که در این روز جمشید بر اهریمن پیروز شد و به خشکسالی چند ساله پایین داد و بهجای هر نهال خشکی، سبزی رویاند و از این پس هرسال در این روز جشن گرفته میشد.
اما روایت دیگری که شاید به اوضاع و احوال ما کمی نزدیک تر باشد این است که ایرانیان دو جشن بزرگ در طول سال داشته اند. یکی برای آغاز فصل سرما و دیگری در با آمدن بهار. از آنجا که همه انسانها نیز ذاتا تغییر فصل و بهار برایشان جالب است هنوز این جشن را زنده نگه داشتهاند.
هفتسین و سبزه
هفتسین، هفت واژه که با حروف « سین » شروع میشوند نیز از سنتهای جالب نوروز است. امروز، هفتسین مشخصا معانی استعارهای خاص خود را دارد: سمنو (جوانههای گندم که طی مراسم خاصی پخته میشود)، سیب، سنجد، سیر. زرتشتیان، «اوستا»، کتاب مقدس آسمانی خود را در راس سفره هفتسین قرار میدهند. تخم مرغهای رنگین، گلاب، سکه، طلا، ماهی قرمز در آب، آینه، شمع و هریک از این موارد سمبل و نماد تولد دیگر باره بهاران است.
در اساطیر ایرانی در ارتباط با نوروز، جوانه گندم و عناب، نشانه و سمبل زایش دیگر باره بهاران است و سبزی، سکه، و سرکه سمبل و نماد افکار نیک، کردار نیک، خدا پرستی، نیک بختی، جاودانگی و داد و دهش است. سبزه سبز کردن نیز یکی از اصول است. ایرانیان باستان و هنوز زرتشتیان دانههای گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، کاجیله، ذرت، و ماش را سبز میکنند و سبز شدن هرکدام را به فال نیک میگیرند.
خانه تکانی
خانه تکانی که از اسفندماه شروع میشود و تنها رسم سخت عید است فلسفهاش زدودن خانه از هر گرد و غبار و کهنگی است. پس از پایان کارهای خانه کوزه ای را میشکستند که نشانه رفتن آلودگیها و اندوههای یک ساله بود.
همچنین ظرفهای مسین را به مسگران میسپردند، نقرهها را جلا میدادند. آنها باور داشتند که ارواح مردگان در این روزها به خانه و کاشانه خود باز میگردند، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه، غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند.
رسم خوش خوردن
شاید به گمان خیلیها خوراکیهای مخصوص جشن، بهترین بخش نوروز باشد. در خیلی از شهرها و روستاها رسم است که دختران و مادران فامیل غذاها و شیرینیهای عید را دستجمعی درست کنند. هر شهری نیز شیرینی خاص خود را دارد مثلا در قزوین رسم است که زنان باقلوا درست میکنند و در یزد شیرینی با خرما که به «کماچ» معروف است و نخودچی، باقلوا و قطاب درست میکنند و یا مردم آمل شیرینی معروف به «قاب دندان » دارند که شبیه همین نخود چیهای خودمان است اما آنقدر خوش طمع و اندازه دهان است که به آن میگویند قاب دندان.
اهالی گیلان بهخصوص رشتیهای قدیمی در این روزها شیرینی بهنام « خرش حلوا» درست میکنند. پس از تفت دادن آرد، سبزی مخصوصی که آن را «فریش» مینامند و عطر و بوی خوبی هم دارد و قبلا نیز آن را سرخ کردهاند همراه با آرد و شربت شکر و زعفران و کره خوب ورز میدهند. سپس در سینی ریخته و بهصورت لوزی آن را برش میدهند. این شیرینی خانگی بسیار خوشمزه است.
همشهری استانها