تعطیلات عید بهترین تعطیلاتی است که هر ایرانی منتظر رسیدن آن است. انرژی مثبتی که سال نو دارد همراه با طولانیترین تعطیلات دست به دست هم میدهد تا ما را برای برنامهریزی و لذت بردن از آن آماده کند.اما گروهی هم از این تعطیلات ناشادند که شاید برمیگردد به اینکه خانواده ایرانی در دوران تغییر است؛ گذشتن از مرزهای خانواده گسترده ایرانی به خانواده مدرن ایرانی.
ناشادی همراه با افسوس گذشته را بیشتر کسانی دارند که دوران کودکی یا نوجوانیشان را در خانوادهای گسترده پشت سرگذاشتهاند و حالا صاحب یک خانواده مدرن هستند که تطبیق میان گذشته و حال را برایشان سخت کرده است.«عید هم بود عیدای قدیم.» این جمله را امروز از زبان خیلیها میشنویم.شاید اصلا ورد زبان شده که هر سال بعد از تعطیلات نوروز که ناچاریم سر کار برگردیم همراه با شادباش سال نو این ورد را هم به زبان میآوریم.
افسوس و آه و ناله و حسرت دیگر چاشنی روزهای پس از تعطیلات شده که «ای بابا تعطیلات عید هم دیگه مثل قدیما خوش نمیگذره بیشتر کسلکننده است تا شادیبخش.» هر چقدر سن و سال گوینده بیشتر باشد آب و تاب آه و ناله هم بیشتر میشود، مثلا اگر گوینده بالای 40 سال سن داشته باشد آنچنان آهی از ته دل میکشد که دل شنونده را ریش میکند، به ویژه اگر اهل نوستالژی و بازی با خاطرات باشد.
هر چه از 40بالاتر برویم آه غلیظتر میشود و چشمها به دوردستها خیره میماند، حالا شاید چند خاطره هم به آه و افسون افزوده شود.اگر سن گوینده کمتر از 40سال باشد، سمت و سوی نالهها کمی تغییر میکند، مثلا از یک کسی که در آستانه 30سالگی است بیشتر درباره کسالت تعطیلات و کشدار بودن آن میشنویم.
این دسته گویندهها کمتر حسرت گذشته را دارند و بیشتر غر میزنند که«ای بابا این هم از تعطیلات عید که گذشت و هیچ کاری هم نکردیم.»اگر مسافرت رفته باشند که جملههایی درباره شلوغی و ترافیک و کمبود جا و امکانات پشت سر هم ردیف میکنند و اگر در شهرشان مانده باشند که قصه پرغصه پای تلویزیون نشستن و فیلم دیدن و خوابیدن را با چنان نارضایتی بازگو میکنند که از هر چه خواب و فراغت است دلزده میشوید.
کمتر از 20سالهها هم که مدام از جبر برنامه ریزی خانواده و کشمکش و بحثهایی که با پدر و مادر و بزرگترها داشتند داستانسرایی میکنند و شاید هم بگویند که«تعطیلات کوفتمان شد.» خب البته این هم یک برداشت است از تعطیلات سال نو؛ برداشتی که آدم را شوکه میکند. شما از کدام گروه هستید؟ تعطیلات را چگونه گذراندهاید؟ اگر از تعطیلات ناراضی هستید مطلب زیر را بخوانید.
اگر کمی با هوشیاری جملههایی را که پس از تعطیلات سال نو از دوستان و همکاران میشنوید کنار هم بگذارید به این نتیجه میرسید که بسیاری از تعطیلات سال نو راضی نیستند، البته سعی کنید زیاد ناامید نشوید، احتمالا گروهی هم راضی هستند اما تعدادشان اینقدر کم است که در میان جمعیت عریض و طویل ناله سردادهها گم میشود.
به هر حال با کمی اغراق میتوان گفت که هیچکس راضی نیست. خب آدم به این نتیجه میرسد که این تعطیلات به چه درد میخورد وقتی نتیجهای جز نارضایتی عمومی دربرندارد؟
بهتر نیست به دولت پیشنهاد بدهیم که اصلا این تعطیلات ناراضیکننده را از تقویم حذف کند؟ درصورتی که بر فرض محال پیشنهاد پذیرفته شود دیگر این همه ناله و شیون بعد از 2 هفته تعطیلی را نمیشنویم. کمی فکر کنید، پیشنهاد چندان بدی هم نیست هر چند کاملا غیرمنطقی است.
افسوس که گذشته
اگر با آن دسته آدمهایی روبهرو هستید که در حسرت گذشته آه و ناله میکنند یا دست بر قضا خودتان از این دسته افراد باشید، بهتر است کمی بیشتر دقت کنید، آنچه مایه دلخوری و نارضایتی این گروه است، فاصله گرفتن از سنتهایی است که پیش از این در خانوادههای ایرانی رواج زیادی داشت.
این افراد در واقع حسرت روزهای شاد گذشته را دارند که از صبح تا نیمههای شب به
میهمانی رفتن میگذشت و روزها و ساعتها در میان صدای خنده و شوخی فامیل سپری میشد.
بهنظر این گروه، تغییر ساختار خانواده سبب شده تا این شکل از دیدوبازدیدها کم شود و البته اوقات بیکاری و کسالت در تعطیلات بیشتر شود. معمولا خاطرات این گروه مربوط به زمانی است که خانوادههای گسترده هنوز جایشان را به خانوادههای امروزی نداده بودند.
هرچند هنوز هم خانوادههای گسترده در برخی مناطق در حالتی نزدیک به الگوی اصلی رواج دارند اما واقعیت این است که این نوع خانوادهها در کشورمان چندان رونق و رواجی ندارد و چه بسا که در مدت زمان کوتاهی در آینده این شکل از خانواده در کشور کاملا از بین برود.
خانواده گسترده
به تعریف جامعهشناسان خانواده گسترده، خانوادهای است که در آن 3 نسل از خانواده در کنار یکدیگر زندگی میکنند و محل کار و مسکن این 3 نسل یک جاست.
در این شیوه زندگی پدر به خاطر مالکیت زمین تصمیمگیرنده و رئیس خانواده است، تصمیمها از راس هرم قدرت که پدر در آن قرار دارد گرفته شده و بهصورت جبری به همه ابلاغ میشود.
جبر ازدواج نیز در کنار دیگر دستوراتی که از سوی پدر گرفته میشود، اجرا خواهد شد.
خانواده گسترده وظیفه دارد تمام کارکردهای جامعه را برعهده بگیرد؛ یعنی بایستی همه احتیاجات یک خانواده در داخل خانه برطرف شود.
کار، آموزش فرزندان، نگهداری از سالمندان و تامین سایر نیازهای این خانواده را اعضای آن باید سرو سامان دهند.
سنت در خانواده گسترده
افسر افشارنادری، دکترای مدیریت فرهنگی، در اینباره میگوید:«در زمینه سنتها فرد در خانواده گسترده تصمیمگیرنده نیست، سنت همیشه یک چیزی است که از قبل مانده و بین خانواده بهصورت هنجار درآمده یعنی همه اعضای خانواده آن را رعایت میکنند.»
اما راس هرم، یعنی رئیس خانواده وظیفه آموزش و انتقال این سنتها را از نسلی به نسل دیگر برعهده دارد. او نمیتواند سنت جدیدی از خودش اختراع کند و باید آنچه را که از نسلهای پیشین فراگرفته به نسلهای بعدی یاد دهد و دقت کند تا سنتها به درستی اجرا شوند.
این روش آموزش بهدلیل اینکه 3 نسل در کنار یکدیگر زندگی میکنند، آموزش سنتها به نسل سوم نیز منتقل خواهد شد.
اسطورهها در نوروز
بهنظر میرسد نوروز از اسطوره دادگری جمشید در ایران شکل گرفته و رایج شدهاست.
از آنجایی که اسطورهها بیانگر نمادهای قومی هستند، در جوامع سنتی شکل میگیرند، به این ترتیب که حوادثی در جامعه سنتی رخ داده و این حوادث صاحب هالههای قومی و نمادین بودهاند. حادثههای تاریخی بعد از هزار سال تبدیل به اسطوره میشدند. این اسطورهها در واقع داستانهایی بودند استعاری که در آنها معیارهای اخلاقی وجود داشته بهطور کلی دریچهای بوده که از طریق آنها میتوان به عمیقترین ساختهای فرهنگی نگاه کرد.
اسطورهها و جوامعی که اسطوره را زنده نگه میداشتند از اجزای روح بشری برخوردار بودند و در دنیای ذهنی و معنوی باورپذیر میشدند.
سنتهای پیشین
به گفته خانم افشار نادری، ایرانیان کهن با نزدیک شدن به سال نو انواع دانهها را سبز میکردند و با زدودن دود و غبار و کنار گذاشتن وسایل کهنه به استقبال بهار میرفتند و همه چیز را نو میکردند.
بهنظر میرسد استقبال از نوروز از جمله رسمهایی است که از دیرباز در میان ایرانیان بازمانده است.
آنچه دستخوش تغییر بوده بیشتر به بخشی از سنتهای نوروزی برمیگردد که پس از نو شدن سال انجام میشد، این بخشها بیشتر به دید و بازدیدهای نوروزی اختصاص داشته که امروز کمرنگ شده است.
پیران سالار
پیرانسالار به افرادی گفته میشد که نقش بزرگتری را در میان فامیل بر دوش داشتند. روز نخست سال نو تمامی اعضای فامیل به دیدن پیرانسالار میرفتند و او که حرف اول را میان فامیل میزد، تمامی افرادی را که با هم اختلاف داشتند آشتی میداد و سال نو به دور از کینه و کدورتهای فامیلی آغاز میشد.
از سوی دیگر سفارش پیرانسالار به مهرورزی و نیکخویی در سال نو از سوی همه اعضای فامیل جدی گرفته میشد و آشتی و مهر و محبت در روزهای آینده به دور فامیل حلقه میزد.
تصمیمهای سال نو
معمولا در روز نخست که همه فامیل، میهمان پیرانسالار بودند تصمیمهایی برای سال جدید و اهدافی که خانواده میبایست دنبال کند، مشخص میشد؛ به این ترتیب که وظایف هر یک از اعضا مشخص شده و همه افراد فامیل موظف بودند برای دستیابی به هدفهایی که از سوی بزرگ فامیل اعلام شده بود تلاش کنند.
روزهای بعد نیز ترتیب سن رعایت شده و کوچکترها به دیدن بزرگترها میرفتند و آنچه نقل همه نشستها بود بحث پیرامون هدفهای فامیلی بود.
این تصمیمگیری جمعی سبب میشد تا تکتک اعضای فامیل با انرژی بیشتری سال نو را آغاز کنند. اینگونه بود که تعطیلات نه تنها مایه کسالت نبود که دستمایهای بود برای به دست آوردن انرژی بیشتر.
جمع اکنون
وقتی انرژی بیشتر در گرو تصمیمهای گروهی باشد، میتوان انتظار داشت که امروزه این نوع کارها دیگر انجام نشود، بنابراین نمیتوان سراغی از انرژیهای اینچنینی گرفت، پس شاید بهتر باشد به کسالت برخی افراد که همچنان در انتظار انرژیاند حق داد.
جمع فامیلی اکنون بیشتر حولو حوش یک خانواده میگردد که تازه از همین یک خانواده نیز تصمیم جمعی چندانی بر نمیآید.
افشارنادری که عضو انجمن جامعه شناسی است با اشاره به تغییراتی که ساختار خانواده ایرانی پشت سر گذاشته میگوید:«امروزه دید و بازدیدها جنبه صوری پیدا کرده، در زمان گذشته بیشتر دیدارها بر این اساس استوار بود که من کسی را که ندیدهام و برایم عزیز است ساعاتی با فراغت ببینم و بخشی از وقتم را با او بگذرانم.»
او میافزاید: «تغییرات ساختار خانواده ایرانی سبب شده که پیران سالار از بین برود. الان ما بیشتر خانوادههایی را میبینیم که تنها 2 نسل در کنار هم- و نه با هم- زندگی میکنند. هرم قدرت افقی است؛ یعنی اینکه همه افراد خانواده در تصمیمگیریها نقش دارند، بنا براین در خانواده از کوچک تا بزرگ همه میخواهند نظر خودشان را اعمال کنند، یکی دوست ندارد دیدوبازدید برود، دیگری وقتش را پای تلویزیون یا کامپیوتر میگذراند و بزرگترها به تنهایی عیددیدنی میروند.
تکامل تاریخ و تغییرات خانواده
«تکامل تاریخ سبب شده تا ساختار خانواده تغییر کند و اگر این تکامل را بهصورت خطی ببینیم، چرخشی نیست که ما فکر کنیم به جای اولش برمیگردد.»
اینها را افشار نادری میگوید و اضافه میکند که این تغییر ویژگی جامعه مدرن است، در جامعه مدرن اصالت فرد حرف اصلی را میزند، این نوع جامعه نمیطلبد که فرد بخواهد اصالت جمع را در نظر بگیرد.
بهنظر میرسد جامعه ما نیز در پی مدرن شدن، دوران فردمحوری را پشت سر میگذارد و به همین دلیل افراد در پی تصاحب خواستههای خویشند.
چرا ناراضی هستید؟
نارضایتی که در پی برگزاری مراسم نوروز به سراغ افراد میآید، بیشتر ریشه در بیهویتی دارد. در واقع این ناراضی بودنی که در میان نزدیکان، دوستان و همکاران میبینیم ثمره بیهویتی است که خانواده ایرانی در گذار از الگوی خانواده گسترده به خانواده مدرن با آن دست به گریبان است.
بیشتر افراد در حسرت روزهای خوش نوجوانی و کودکی که غالبا به 15-10 سال پیش برمیگردد، در خود احساس ناخوشایندی را ایجاد میکنند.
این دسته از افراد با تکیه بر تصویرهایی که از زمانی نهچندان دور در ذهن دارند، خوشیها و شادیهای نوروز را در سالهای گذشته در ذهنشان بازسازی میکنند، غافل از اینکه این تصویر واقعی نیست یا حداقل این تصویر ناقص است.
تصویر غیرواقعی
به گفته افشار نادری، نیازهای افرادی که در خانوادههای گسترده زندگی کردهاند بسیار محدود بوده است. معمولا نیازهای اعضای این خانوادهها نیز از سوی فرد بزرگ خانواده یا فامیل به شکل نیازهای اولیه و محدود تعریف میشد و پس از آن نیز به همان نیازهای محدود پاسخ داده میشد، به این ترتیب چون فرد نیازی به جز آنچه برایش تعریف شده در سر ندارد پس برآورده شدن همان نیازها نیز او را تا پایان عمر راضی و شادمان نگهمیدارد.
اما امروزه گسترش امکانات و رشد فناوری از سویی و فردمحور شدن سبک زندگی از سوی دیگر نیازهای انسان را بیش از پیش گسترده کردهاست، افراد به محض دستیابی به یکی از نیازهایشان بلافاصله احساس نیاز دیگری دارند و در پی دستیابی به نیاز جدید بر میآیند، این چرخه ادامه دارد و نارضایتی نیز در پی این چرخه شکل گرفته و ادامه دارد.
این استاد دانشگاه به نکته جالبی اشاره میکند، بهنظر او اظهار نظر این گروه با آنچه در عمل انجام میدهد، تفاوتی ندارد؛ یعنی اگر کسی را که همچنین اظهار نظری میکند ببریم و در یک خانواده سنتی قرار بدهیم و به او بگوییم مثلا تو باید با نظر ما ازدواج کنی، باید پدر سالمندت را در خانه خودت نگهداری کنی، باید به بچهات آموزش بدهی، باید رب درست کنی، باید آبغوره بگیری آیا حاضر است این کارها را انجام بدهد؟
او میافزاید:«ما فقط بهعنوان یک تصویر رؤیایی که در تابلوهای نقاشی دیدیم از خانواده سنتی یاد میکنیم اما اگر در عمل با آنها برخورد بکنیم میبینیم که این نوع خانوادهها مشکلات خاص و انبوه خودشان را دارند.»