یکشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۲
۰ نفر

ندا رجبی: حتما برایتان پیش آمده که هنگام بازی با کودکی، وقتی از یک حرکت او استقبال می‌کنید و می‌خندید آنقدر آن حرکت را تکرار کند که حسابی کلافه ‌شوید و اخم‌کنید تا دست بردارد.

گاهی اوقات که کاری در تلویزیون یا سینما می‌گیرد هم، ما از سوی سازندگان سرذوق آمده با همین برخورد کودکانه مواجه می‌شویم؛ مثل مجموعه «زیرآسمان شهر» که هنوز بهترین گوشزد برای سازندگان مجموعه‌هاست.

امسال هم که خبر ساخت سری جدید مجموعه «مرد هزار چهره»  شنیده شد،  چنین سرنوشتی  برای آن پیش‌بینی شد  اما خوشبختانه به این شوری نشد. با این حال باید امیدوار بود که مرد دوهزارچهره دیگر تا سه هزار چهره و چهار هزار و ... ادامه پیدا نکند و موجب تغییر عقیده مخاطبانش نشود. گرچه با توجه به گفته‌های نویسندگان مجموعه «مرد دو هزارچهره» پی گرفتن چنین روندی بعید به نظر می‌رسد اما پیامدهای شهرت غیر قابل پیش‌بینی است و مسعود شصت‌چی که این روزها شهرتش دوچندان شده و به قول خودش آدم جوگیری هم هست امکان دارد وسوسه شود  تامشاغل دیگری را  نیز تجربه کند. نویسندگان «مرد هزار چهره یک و2» درباره این 2 مجموعه می‌گویند؛ بدنیست درد‌دل‌های آنها از کار در کنار هم که موجب ساخت این مجموعه‌های جذاب شده را بدانید.

  • معمولا مجموعه‌هایی که در بین مخاطبان محبوبیتی کسب کرده‌اند وقتی کارشان به سری دوم و سوم کشیده شده، یا باعث یأس مخاطبانشان شده‌اند، یا اگرخیلی هنر کرده‌اند توانسته‌اند راضی‌شان نگه دارند، اما کمتر اتفاق افتاده که موفق‌تر باشند. مجموعه مرددوهزار چهره خوشبختانه جزو  دسته اول نبود.

الوند: البته این فقط شامل کارهای طنز نمی‌شود. شما سوپرمن 2 را هم نگاه کنید، از سوپرمن یک ضعیف‌تر است اما نمی‌توان گفت این قطعی است. نکته اصلی این است که چرا عوامل به این نتیجه رسیدند که سری دوم را تولید کنند. اگر علت این باشد که چون اولی موفق بود حالا دومی را می‌سازیم و خیالمان راحت است که یک مخاطب تضمین شده‌ داریم که چون اولی را دوست داشته پای دومی هم خواهد نشست،قطعا کار شکست می‌خورد و ضعیف‌تر می‌شود،اما دلیل ما این بود که در سری قبل به خاطر محدودیت زمان که بیشتر از 4 موقعیت را در 13قسمت نمی‌توانستیم جای دهیم ناچار شدیم یک بخش‌هایی را با تمام جذابیتشان کنار بگذاریم و حالا فرصت تازه‌ای داشتیم تا به آن موقعیت‌ها بپردازیم که فکر می‌کردیم ممکن است از موقعیت‌های سری قبل جذاب‌تر هم باشد.

  • بله، مواردی بود که البته این را تا حد زیادی مدیون سری قبل و بالا رفتن سطح سلیقه مخاطب در آن بودید.

الوند: بله. به نظرمان رسید که این شخصیت هنوز پتانسیل ادامه دادن را دارد و هنوز می‌شود با این شخصیت در این موقعیت‌ها یک برنامه جذاب ساخت و اصل بر این بود که کمدی و شوخی‌ها در می‌آیند یا نه.

ژوله: اصلا من فکر می‌کنم از این 4 تا موقعیت جدید 3تای آن در کنار 2 موقعیت پلیسی و پزشکان سال پیش گلچین هر دو سری مرد هزارچهره باشد.

  • فکر می‌کنم بخش فوتبال از همه جذاب‌تر بوده.

الوند: اصلا وقتی شما می‌شنوید که قرار است با فوتبال شوخی شود و شصت‌چی جای مربی فوتبال قرار بگیرد هزار تا شوخی به عنوان مخاطب به ذهنتان می‌آید.

  • قبلا بارها در کارهای طنز با فوتبال شوخی کرده بودند و چندباری هم آقای مدیری و بقیه از ستاره‌های فوتبال در کار استفاده کرده بودند اما این شوخی شکل دیگری پیدا کرد.

ژوله: بله. علاقه من و اصرار آقای مدیری هم این بود که وارد مصادیق نشویم و نگوییم این فلان مدیر عامل است یا فلان مربی یا بازیکن.

  • اتفاقا کار خوبی کردید و از سویی به طور هوشمندانه‌ای هم بسیاری از افراد را شامل می‌شود.

ژوله: خب، ما تیم را یک تیم دسته اولی گرفتیم نه یک تیم لیگ برتری تا مخاطب خیلی دنبال مصادیق نباشد و مجبور هم نباشیم از بازیکن شناخته شده استفاده کنیم. در آن صورت هم، کار تاریخ مصرف‌دار می‌شد و خیلی هم محدود. ما سعی کردیم اگر نقدی هست متوجه فضای کلی فوتبال باشد و بگوییم یکسری مناسبات، روابط و اتفاقات در فوتبال غلط است و کاری نداشتیم چه کسی فاعل این اتفاقات است.

  • سال پیش خاطرم هست که آقای قاسم‌خانی به عنوان سرپرست نویسندگان گفتند که مهمترین کارشان اتصال موقعیت‌هاست.

الوند: نه، پیمان شکسته نفسی کرده وگرنه کاری که او انجام می‌داد خیلی فراتر از اینها بود. در واقع گذشته از اتصال، مهمترین کاری که او به بهترین نحوه هم از عهده‌اش برمی‌آمد و شاید هیچکدام از ما نمی‌توانستیم انجام بدهیم این بود که لحن و اندازه‌ها را کنترل می‌کرد؛ یعنی اینکه تا کجای داستان جلو برویم، تا کجا شوخی کنیم و از کجا دیگر شوخی تبدیل به مضحکه می‌شود و در واقع نگهداری و مواظبت از متن را پیمان برعهده داشت و
در صد دخالتش هم در متن‌های مختلف، متفاوت بود. یک وقتی ممکن بود در متنی هیچ دست نبرد و یک وقتی هم نویسنده‌ای را وادار می‌کرد دوباره بنویسد یا یک وقتی در جا یک شوخی به ما می‌داد که می‌توانست زمینه‌ساز یک‌سری شوخی باشد. در واقع کار پیمان را نمی‌شود تعریف کرد یا اندازه‌ای برایش مشخص کرد و امسال عدم حضورش کاملا احساس می‌شد.

  • این عدم حضور را چطور جبران کردید؟ اتصالات را چه کسی انجام داد؟

ژوله: یک بخشی را سعی کردیم بامشورت با هم حل کنیم و  بخشی هم قطعا حل نمی‌شد دیگر.

الوند: هر کسی اتصالات را خودش نوشت. اپیزود سینمایی را مهراب نوشته بود، اپیزود خلبانی را من، فوتبال را امیر و رمالی را من و امیر به طور مشترک نوشتیم. سال پیش هم نیروی انتظامی را من نوشته بودم، شعرا و پزشکان را امیر و بخش اول و مافیا را هم مهراب نوشته بود.

  • براساس شناخت هر کسی از آن حرفه، کار را تقسیم کردید؟

الوند: بله. مثلا نیروی انتظامی به این دلیل به من سپرده شد که قبلا یک سریال پلیسی 26 قسمتی نوشته بودم به اسم «دایره تردید» و تقریبا خط‌قرمزها را می‌شناختم یا بخش فوتبال را امیر نوشت برای اینکه امیر اصلا کارش را از مطبوعات ورزشی شروع کرد و تمام پشت پرده فوتبال را می‌داند و  آدم‌هایش را می‌شناسد.

ژوله: البته چون خشایار چندبار در کارهای دیگر فوتبال نوشته بود، گفتیم من بنویسم که شبیه کارهای دیگرنشود. سال گذشته هم من پزشکان را با علاقه خودم شروع به نوشتن کردم اما شعرا به اصرار پیمان قاسم‌خانی به من تحمیل شد و معتقد بود چون بخش شعرا در داستان پیش برنده نیست  و ساکن است، پرشوخی است و چون تو پرشوخی می‌توانی برگزارش کنی تو بنویس.

  • اینکه زمان ساخت مرددوهزار چهره نزدیک به انتخابات بود وسوسه‌تان نکرد به این وادی هم نزدیک شوید و ناخنکی هم به سیاست بزنید؟ فکر می‌کنم خیلی جذاب بود و می‌توانست جای کار داشته باشد.

ژوله: نه اتفاقا نزدیکی به انتخابات باعث شد که سعی کنیم خیلی کم حرف‌تر باشد و کار این‌دفعه کمتر حساسیت برانگیزد!

الوند: در این کشمکش نویسنده و جامعه، به خصوص در بزنگاه‌هایی مثل انتخابات قطعا ما بازمانده بودیم؛ یعنی فرض کنید اگر مسعود شصت‌چی می‌خواست مثلا کاندیدای مجلس شود و اشتباهی به جای یک کاندیدای واقعی انتخاب شود مطمئن باشید آن چیزی که ما می‌خواستیم پخش نمی‌شد. حالا من خیلی توضیح نمی‌دهم چه اتفاقی می‌افتد! بنابراین ما این‌بار کاملا  از تأویل و تفسیر پرهیز کردیم و فقط می‌خواستیم یک چیز با مزه و سرگرم‌کننده برای عید درست کنیم که مردم لذت ببرند.

  • پارسال هم انگار یک حرف ‌و حدیث‌هایی از بعضی‌ها که انتظارش نمی‌رفت شنیده شد.

الوند: پارسال از اداره ثبت‌احوال شیراز که نمی‌دانم علتش چه بود شکایت مالی و تقاضای غرامت از ما کردند و همچنین یک کاریکاتوریست که بازهم علتش را نفهمیدیم!

گویا به او برخورده بود که چراما یکسری روشنفکرنمای قلابی که اتفاقا روشنفکران ما باید خودشان مدعی راندن این جور افراد از جمعشان شوند را نقد کرده‌ایم. به هر حال امیدوارم دیگر شاهد چنین برخوردهایی نباشیم و از همه کسانی هم که با دلیل یا بی‌دلیل ممکن است به آنها برخورده باشد عذرخواهی می‌کنیم و اعلام می‌کنیم که به  خدا ما پدرکشتگی با هیچ شغلی و صنفی نداریم. اصلا وقتی خود آقای مدیری قبول می‌کند که با شخص خودشان شوخی شود یعنی ما قصد آزردن و دست انداختن کسی را نداریم. فقط یک ناهنجاری‌هایی در یک محیطی می‌بینیم و سعی می‌کنیم به زبان طنز آن را در معرض دید بگذاریم تا  شاید کسی فکری به حالش بکند.

  • امسال هم محدودیت زمان داشتید؟

الوند: ما امسال 5 موقعیت  داشتیم اما به دلیل همین مسئله زمان، یک موقعیت را کاملا حذف کردیم.

  •  آن موقعیت چه بود؟

الوند: تبعیدگاهی بود در یک جزیره دور افتاده بی‌آب و علف که شصت‌چی به آن جا تبعید می‌شد و آنجا دوباره با دار و دسته آن مافیایی که در سری اول ( با بازی خمسه) دیده بودیم برخورد می‌کرد و ماجرای قاچاق اشیای عتیقه از ایران بود و این داستان‌ها...  .در مورد جلوتر بودن از تولید هم این اواخر با یک قسمت فاصله از گروه جلو می‌رفتیم چون باز خیلی دیر با خبر شدیم و سفارش به تهیه‌کننده خیلی دیر داده شده بود؛ مثل همیشه و ما تا خودمان را پیدا کردیم و طرح درآوردیم، با تنبلی‌هایی که ما داریم… اصلا نمی‌دانم چطوری است! انگار ما تا تحت فشار نباشیم نمی‌توانیم کار کنیم.

ژوله: آره، ما یک سال هم که وقت داشته باشیم باز می‌گذاریم همان دقیقه 90 کار می‌کنیم.

الوند: بالاخره ما نویسندگانی هستیم که با مهران مدیری طنزهای هرشب و روتین کار کردیم؛ یعنی لوکیشن ثابت، شخصیت‌های ثابت و داستان‌های متنوع. اما از زمانی که سی‌دی‌های باغ مظفر را ساختیم به اسم «گنج مظفر» که هنوز به بازار نیامده، رفتیم به سمت فرمت داستان‌های ادامه‌دار پرلوکیشن و پر شخصیت و یک دوی امدادی که حالا یک داستان را باید چند نفر بنویسیم در قسمت‌های مختلف و این قصه را تحویل نفر بعد بدهیم. من این نوع کار را بیشتر می‌پسندم تا کار هر شبی و فکر می‌کنم در آن موفق هم بودیم به لحاظ داستان‌گویی و پیشبرد ماجرا و تعلیق و…گرچه نباید این نکته را هم فراموش کنید که آن چیزی که ما می‌نویسیم با آن چیزی که در نهایت پخش می‌شود حدود 40-30 درصد فرق دارد.

ژوله: ولی من برعکس خشایار این دوی امدادی را دوست ندارم.

  • یعنی نود شبی دوست دارید؟

ژوله: نه. اما به نظر من یک کار 13قسمتی کار  3تا نویسنده نیست. باید یک نویسنده بنویسد و در نهایت یک مشاور یا سرپرست هم داشته باشد. این‌طوری می‌داند وقتی این شوخی را در این بخش داستان گذاشته، چطور در قسمت‌های بعد از آن استفاده کند و ادامه‌اش بدهد. لحن کار و جنس شوخی‌ها یکدست است. پولی که نویسنده می‌گیرد به صرفه‌تر است. کار مال خود اوست ولی به این شکل چند نفری، تو به عنوان  نویسنده نه تعلق خاطری که باید، به آن کار داری، نه پولش مال توست و نه افتخاری نصیب تو می‌کند.

  •  پس چرا گروهی کار می‌کنید؟

ژوله: خب این‌جوری پیش آمده وگرنه سریال‌های ماه رمضان را می‌بینیم که 30قسمت است و یک نفر آن را می‌نویسد. مثلا خشایار سریال ماه رمضان را نوشت. ضعف و قوت‌هایش مال خودش است. پولش هم همین‌طور. قصه و شوخی‌ها و لحن و نوع نگاه هم مال اوست.

  • ولی رضایت‌شان از کار این‌قدر هست که از «مرد هزار چهره»؟ رضایت مخاطب هم آن‌قدر نیست.

الوند: حالا آن کار ماه رمضان که اصلا داستانش فرق می‌کرد.

  • منظورم کلی بود. به هر حال کار کردن به طور جمعی این مزیت را دارد که هرکس با توجه به شناخت از حیطه‌ای کار را برعهده می‌گیرد و تنوع سلیقه‌ها باعث تنوع در کار و بالا رفتن کیفیت می‌شود.

الوند: ببینید ما گروهی هستیم که با هم چندین تجربه داشتیم که از «شب‌های برره» شروع شد. اما آن کارها 90 قسمتی بودند و باید به شکل گروهی انجام می‌شد و چیزی که شما می‌گویید در آن لازم بود. ولی یک کار 13 قسمتی ظرفیت این را ندارد که چند نفری به جانش بیفتیم.

  • ولی من به شدت معتقدم موفقیت مرد هزار چهره مدیون همین سلایق مختلف است که با هم هماهنگ شده و چون به لحاظ لوکیشن و شخصیت و زمان هم دست کارگردان باز بوده توانسته نتیجه خیلی بهتری از کارهای 90 قسمتی بگیرد و بتواند سطح سلیقه مخاطب را هم بالا ببرد. به خاطر همین بود که سال پیش دیگر کسی بی‌گدار به آب نزد و شاهد پخش 90 قسمتی‌های آبکی نبودیم.

الوند: به خاطر اینکه این گروه دیگر قصد نداشت در تلویزیون کار کند و چند کار هم که توسط بقیه ساخته شده بود موفق نبود. نه اینکه بخواهم بگویم ما خوب بودیم، بلکه به قول شما برآیند ما خوب بود. منتهای ما دیگر وقتی سریال 15 قسمتی مرد هزار چهره را تولید کردیم اگر برگردیم به 90قسمتی؛ یعنی بازگشت به عقب. ما دیگر مرحله نود شبی و روتین را رد کردیم. باید کسانی می‌آمدند و جای خالی ما را پر می‌کردند. نویسندگان جوان‌تر، کارگردان‌های جدید و کمدین‌های جوان.

  •  همین‌طور است. ما در این عرصه نیروی کمی داریم.

الوند: دقیقا ما مشکل نیروی انسانی داریم وگرنه ما نویسندگان فوق‌العاده‌ای نیستیم، تخم دو زرده هم نمی‌کنیم و ادعا هم نداریم که شق‌القمر می‌کنیم. شاید در شهر کوران، یک چشم پادشاه است و چون بعد از ما کسی نیامد این کار زمین مانده را دست بگیرد ادامه پیدا نمی‌کند. یک تجربه ناموفق هم شبکه‌  2داشت و یک شبکه دیگر که باعث شد ترجیح بدهند یا کار را بدهند دست اهلش یا اصلا کار روتین نداشته باشند.

  •  پس شما هم مثل آقای ژوله با کار فردی موافقید؟

بله. من هم فکر می‌کنم این آخرین کار مشترک ما خواهد بود به خاطر اینکه شما وقتی یک مدت زمانی از کارتان می‌گذرد فردیتی پیدا می‌کنید و برایتان قدری سخت می‌شود که به نظر جمع احترام بگذارید و اگر جمع موافق مسئله‌ای است از سلیقه خودتان چشم بپوشید.

  • من فکر می‌کردم باید اول ماجرا این‌طور باشد! یعنی وقتی کسی وارد گروهی می‌شود اول یک منیتی دارد که رفته‌رفته شکسته می‌شود و روحیه جمعی پیدا می‌کند.

الوند: نه. در مورد کار ما برعکس بود؛ یعنی جمعی بودیم که خیلی سلیقه همدیگر را لحاظ می‌کردیم و سعی داشتیم رعایت جمع را بکنیم و در واقع پیمان قاسم‌خانی وادارمان می‌کرد سلیقه جمع در کار جاری باشد. اما امسال خیلی به ما سخت گذشت و راندمان کارمان هم خیلی پایین بود و غیر از مرد هزار چهره هیچ کار خاصی نکردیم و فقط یکسری سی‌دی تولید کردیم. از طرفی در سری جدید چون سرپرست نداشتیم هرکسی کار خودش را کرد. نه اینکه اختلافی داشتیم اما هرکس فکر می‌کرد کاری که می‌کند درست است و کاری هم به نظر بقیه نداشت.

  • این به یکدستی کار ضربه زد؟

الوند: نه، چون ما خصوصیات شصت‌چی را می‌شناختیم و از فیلتر آقای مدیری هم کار می‌گذشت این مشکل زیاد بروز نکرد ولی از این به بعد این نوع کار مشکل‌ساز می‌شود. یک مسئله مهم دیگر هم هست: ما بعد از سریال مرد هزار چهره در سری اول به خاطر برخوردهایی که با ما شد قدری سرخورده شدیم شما دقت کنید از بی کیفیت‌ترین سریال ماه‌ رمضان مدیر شبکه تقدیر و تشکر می‌کند و میزگرد و نقد و بررسی می‌گذارند. اما مرد هزار چهره پخش شد و پربیننده‌ترین سریال تاریخ تلویزیون شد و یک دست‌تان درد نکند خشک و خالی کسی به ما نگفت. یکسری فحش هم خوردیم از رئیس اداره ثبت احوال و فلان کاریکاتوریست!

  • با این حال استقبالی که از کار شد و گستردگی که مخاطبان این مجموعه داشت- از تماشاگر سخت‌پسند تلویزیون تا علاقه‌مندان به مجموعه‌های روتین- خیلی عیان بود.

 بله. اصلا مسئله ما هم که تقدیر و تشکر نیست. بازخوردها خیلی لذت‌بخش بود. از مردم عادی، دوستان، ساکنان خارج از ایران و کسانی که بی‌غرض کار را دیده بودند؛ آدم‌هایی که سال‌ها بود تلویزیون تماشا نمی‌کردند و این کار را دیده بودند. ولی تصور کنید شما نویسنده چنین مجموعه‌ای باشید، یک پانزدهم بازیگر یکی از اپیزودها دستمزد گرفته باشید و آن بازیگر دستمزدش را اسفندماه در یک چک گرفته باشد و شما مرداد ماه سال بعد پولتان را بگیرید. تقدیر و تشکر تلویزیون هم هیچ.

ژوله: بله. یعنی وقتی به ما گفتند مرد هزار چهره دو را بسازید ما گفتیم اِ... ما اگر خوب بودیم چرا پارسال یک تشکر نکردند. اگر بد بود چرا می‌گویند سری دوم را بسازیم؟!

  • چه جوابی شنیدید؟

 هیچی. لبخند زدند و گفتند: آره، راست می‌گویید (می‌خندد)

  • ولی من بالاخره نفهمیدم چرا قبول کردید؟!

ژوله: ما تحت قرارداد بودیم!

  •  این «تحت قرارداد بودیم» یعنی چه؟

ژوله: یعنی ما 2 سال تحت قرارداد تهیه‌کنندگان بودیم که با تلویزیون برای ساخت مجموعه به توافق رسیده بود. ما طی این 2 سال حقوق ماهانه گرفتیم مثل یک کارمند.
الوند: و قرار هم نبود جای دیگری کار کنیم.

  • یعنی به زور نشاندن‌تان پای میز که مرد دو هزار چهره بنویسید؟

الوند: نه. ما که مرد هزار چهره را دوست داشتیم. کار با مدیری را هم همین‌طور. حتی به نظر من کار در تلویزیون در اکثر موارد شرف دارد به کار در سینما، با این فیلم‌هایی که می‌بینیم. تحت قرارداد بودن و اجبار تهیه‌ کننده شاید مال اول ماجراست ولی وقتی وارد شدیم با عشق و علاقه وارد شدیم. من اصلا جلسات پیش از نوشتن را خیلی دوست دارم تا خود نوشتن را. این جلسات را اگر کسی بیاید و ببیند از خنده روده‌بر می‌شود. ما در این جلسات می‌گوییم، می‌خندیم، از در کنار هم بودن. ولی گذشته از آن هر کدام مشکلات زندگی خودمان را داریم. دلیل اینکه 2 سال  تحت این قرارداد بودیم این بود که من خانه خریدم. امیر ازدواج کرد. مهراب بچه‌دار شد.

  • خب پس عیبی ندارد. در عوض اتفاقات خوبی در زندگی شخصی برایتان افتاده.

الوند: بله. ناراضی نیستم اما تاسف‌مان این است که چرا وقتی کسی در یک زمینه‌ای گل می‌کند او را فقط در آن زمینه می‌خواهند. من بارها طرح سریال‌های جدی به تلویزیون دادم و رد شده. یا مثلا آقای مدیری بازیگر توانایی است که همان یک سکانس دادگاه در مرد هزار چهره کافی بود تا نشان بدهد توانایی بازی در نقش جدی و ملودرام را دارد اما آیا چنین نقش‌هایی به آقای مدیری پیشنهاد می‌شود؟

کد خبر 78194

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز