هفتهای بیشتر از پایان تعطیلات نوروزی نگذشته است و به نظر میآید که بیخیالی آن روزها، هنوز از ذهن بعضیها بیرون نرفته است که این البته ماجرای جدیدی نیست. در بین تمامی نسلها، تفاوتی وجود دارد میان آنها که صاحبان فرصتهای از دست رفتهاند و آنهایی که فرصتهای از دست رفتنی را پیشرو دارند. آنهایی که سن بیشتری دارند و به تعداد بیشتری رفت و آمد فرصتها را دیدهاند، زودتر با پایان تعطیلی کنار میآیند که میدانند فاصله تا بهار بعدی میتواند به سرعت برق و باد کم شود. خاطرههای قاب شده روی دیوار بارها یادشان میاندازد که عمر چه قدر زود میگذرد، آنها به بهای فرصتهای از دست رفته یاد گرفتهاند که چه قدر زود دیر میشود و به همین دلیل است که مدام سعی میکنند دیگران را نیز با این حقیقت آشنا کنند.
آنهایی که سن کمتری دارند، فکر میکنند که این سختگیری است و در آغاز سال نیازی به این همه جدیت نیست. برای آنها یک سال فرصت زیادی به حساب میآید و تصور میکنند که میتوان این اول کار تنبلی کرد. زمان آنها و تصوراتشان را میبیند، اما کار خودش را میکند که هیچ ارتباطی به تصور شخصی ما ندارد. اگر کمی با خودمان خلوت کنیم، خواهیم دید که انگار بهار پارسال همین دیروز بود. نسلهای مختلف این رفت و آمد را تجربه کرده و به آخر رسیدهاند، در حالی که به فرصتهای از دست رفته میاندیشیدند و آرزو میکردند که کاش به عقب باز میگشتند. بعضی وقتها باید بیشتر به قاب عکسهای خانوادگی نگاه کرد. خاطرهها همیشه این نزدیکیها هستند که یادمان بیندازند حکایت گذر عمر را که میآید و میرود. بعضی وقتها باید به خانههای قدیمی نگاه کرد و بهیادآورد نسلهایی را که پیدرپی آمده و رفتهاند و باور کرد سرعت کاروان زمان را که منتظر هیچکسی نمیماند.