انتظارات بالا بود، و خیلی هم روی آن تبلیع کرده بودند. به نظر میرسید سازماندهنده جایزه، کوین وارویک، اعتقاد دارد که این بار ماشینها در "آزمون تورینگ" قبول خواهند شد. اما قضیه برعکس از آب درآمد.
تورینگ در مقاله "ماشین کامپیوتری و هوش" آزمون زیر را پیشنهاد کرد: هنگامی میتوان کامپیوتر را هوشمند خواند که یک داور نتواند پاسخهای آن را در یک مکالمه متنی از پاسخهای انسان تشخیص دهد." او به غلط پیشبینی کرد که در پایان قرن بیستم، 30 درصد شانس برای کامپیوترها وجود خواهد داشت که در یک مکالمه متنی با انسان مخاطب اشتباه گرفته شود.
من که امسال دعوت شده بودم تا نقش داور را در آزمون تورینگ ماشینها ایفا کنم، بسیار کنجکاو و شکاک بودم. و معلوم شد که حق با من است. همانطور که انتظار داشتم، علیرغم مختصر بودن تعاملهای من، معمولا چند پرسش و پاسخ نشان داد که بهترین ماشینها هنوز از حتی به شباهت داشتن به آنچه که ممکن است با سعه صدر آن را تقریبا هوشمند خواند، نزدیک هم نبودند. مثالهای متقاعدکننده در این مورد میتوان زد.
من با این سوال شروع کردم: "اگر با هم دست بدهیم، دست چه کسی را دارم میفشارم؟" یک طرف گفتوگو که انسان بود، فورا به طور فرازبانشناختی پاسخ داد، که در این مکالمه نباید تعاملهای بدنی مورد اشاره قرار میگرفت، اما به هر حال پاسخ را داد. در واقع بعد معلوم شد که این طرف گفتوگو آندرو هاجز، زندگینامهنویس تورینگ،است که به آن جا دعوت شده بود تا در طرف دیگر صفحه با من تعامل کند.
در مقابل، کامپیوتر که معلوم شد“Jabberwacky” [یک روبات هوشمند که توانایی چت کردن دارد] است، به طور آشکاری در پاسخ دادن به این پرسش درماند. کامپیوتر درباره چیزی دیگر صحبت کرد: "ما در ابدیت زندگی میکنیم. بنابراین، خوب، نه. ما اعتقاد نداریم." این پاسخ یک راهبرد معمول، لودهنده، کسالتبار، "الیزا"یی است که ما دهها سال است کاربرد آن را دیدهایم. شگردی ملالآور.
سوال دوم دریافت اولیه مرا تایید کرد:"من یک جعبه جواهرات در دستم دارم، چندتا سیدی میتوانم در آن بگذارم؟" بار دیگر مخاطب انسانی توضیحاتی ارائه کرد، اما کامپیوتر حسابی زیر پاسخ مان. "الیزای" بیشتر.
[الیزا برنامه کامپیوتری است، ساخته جوزف ویزنبوم که نوشتن آن از 1964 تا 1966 طول کشید، و متنها را میخواند.]
سوال سوم در پایان پنج دقیقه پرسیده شد: "چهار پایتخت بریتانیا سه، منچستر و لیورپول هستند. غلط این جمله چیست؟" بار دیگر کامپیوتر قاطی کرد.
اگر نتایج آزمون تورینگ در ردینگ آنقدرها که میباید، بد نبود، (برخی از کامپیوترها توانستند چند دقیقهای سر داوران کلاه بگذارند)، به خاطر این بود که برخی از داوران سوالات بینتیجه میپرسیدند، مثل "آیا تو کامپیوتری؟" یا "آیا به خدا اعتقاد داری؟" (اینها مثالهای واقعی هستند. واضح است که آنها (داوران، نه کامپیوترها) به دو نکته اساسی در مورد کل این امتحان توجه نکرده بودند.
اول اینکه،پاسخها باید تا حد ممکن اطلاعاتدهنده باشند، به این معنا که فرد باید سعی کند میزان شواهد مفید به دست آمده از پیام دریافتی را به حداکثر برساند. این همان قاعدهای است که در مسابقه 20 سوالی هم حاکم است:هر سوال باید جوابی را برانگیزد که تفاوت "بسیار قابلتوجهی" را با وضعیت اطلاعات شما داشته باشد، و هر چه این تفاوت بیشتر باشد، بهتر است. اما نمونههای بالا، پرسشهای با پاسخ "بله" یا "نه" مطلقا در مورد اینکه طرف گفتوگوی شما کیست، به شما آگاهی نمیدهد، بنابراین تیری به خطارفته است.
دوم اینکه، این سوالات باید موتور نحوی را در طرف مقابل به چالش بکشد. بنابراین سوالات دیگری مانند اینکه "امروز چکار میکردی؟" یا "زندگیات را از چه راهی میگذرانی؟" (دوباره، دو نمونه واقعی) نیز نسبتا بینتیجه هستند. دو فیلم مستند ساختهشده بوسیله بیبیسی نشان میدهند که هر دوی این نکات بوسیله برخی از داوران نادیده گرفته شدهاند. اگر همه داوران از "اصول راهنمای ساده برای یک داور آزمون تورینگ" پیروی کنند, اولین سوالشان احتمالا برای افتراق دادن میان انسان و ماشین کفایت میکرد. برای من که کافی بود.
اگر شما واقعا نیاز دارید که این برساخت را "بیازمایید"، هر چه رقم بالاتر باشد، فرایند باید سختتر شود. ما معیارهای یکسانی را هنگامی آزمودن ایمنی دستگاه حرارت مرکزی خانه و نیروگاه هستهای به کار نمیبریم. با همه احترامی که برای پیشنهاد تورینگ قائلم، اینکه چرا رفتار هوشمند (مصنوعی) باید بوسیله "آدم کوچه و خیابان" آموزشندیده، عادی و اغلب غیرمطلع مورد آزمایش قرار گیرد، برای من مجهول مانده است. مگر اینکه دنبال "یارویی"باشید، که بخواهید سرش کلاه بگذارید.
آن روز با این اعلان پایان یافت که هیچ ماشینی در آزمون تورینک قبول نشده است. مطابق معمول، یک ماشین که کمتر از همه مایوسکننده بود، برنده جایزه افتخاری3000 دلاری لوبنر شد. این برنده، برنامه البوت Elbot بود که فرد رابرتز آن را خلق کرده بود. من موافق بودم که این برنامه بیش از سایرین مستحق دریافت جایزه است.
*لوچیانو فلوریدی صاحب کرسی پژوهشی فلسفه اطلاعات در دانشگاه هرتفورد شایر و رئیس انجمن بینالمللی کامپیوتر و فلسفه است.
Philosophers' Magazine