چیزی که زمزمه برنامهریزی برای ساخت آن از یک سال قبل شروع میشود و تقسیم کارها و انتخاب کارگردان صورت میگیرد. البته این برنامهریزی تنها در حد حرف و حدیث باقی میماند و اغلب تا دقایق آخر، گروه مشغول تصویربرداری و تدوین هستند. نتیجه همین میشود که هرکس در حد بضاعت خود از کارگردان و بازیگر، سر صحنه هر شیرین کاری که از دستش بر میآید رو میکند تا سریال خندهدار شود و با این وصف دیگر تکلیف فیلمنامه، دیالوگها، شخصیتپردازی و دکوپاژ و... روشن است. فقط میماند بوم صدا که باید مراقب باشند توی کادر نیاید!
مجموعه نوروزی عید امسال به کارگردانی سعید آقاخانی یکی از چند مجموعه طنزی بود که امسال از شبکه پنج سیما پخش شد. این سریال که با حضور بازیگران طنزی مثل مهرداد غفوریان، مجید صالحی، بهنوش بختیاری و... ساخته شده بود، ماجراهای خانواده شلوغ و پرجمعیتی را به تصویر میکشید، ماجراهایی که مضمون آن بسیار شبیه سریال قبلی آقاخانی و کارهای دیگر طنز از این دست بود.
داستان عید امسال بیش از آنکه متکی بر فیلمنامهای از پیش نوشته، حساب شده و سنجیده باشد بیشتر بر پایه اتفاقات بداهه و ویژگیهای بازیگران آن شکل گرفته است. تعدد پرسوناژها همزمان حرف زدن آنها و تکرار دیالوگها و لحظاتی که گاهی اصلا خندهدار هم نیستند، فضای شلوغی را ساخته که اگر داستانک طنزی هم در کار هست در ازدحام حرفها و همهمه این همه کاراکتر گم میشود و تنها لحظاتی میماند که متکی به کاراکتر بازیگران طنزی است که پیش از این در مجموعههای دیگر طنز حضور داشته و چهرههای محبوبی برای مخاطبان هستند.
هرچند این بازیگران هم به تبع فضای کار و حال و هوای سریال، همان مولفهها، تکیه کلامها و میمیکهای کارهای قبلی خود را تکرار میکنند. در نتیجه حضور این تعداد چهرههای آشنا کمک چندانی به سریال نمیکند و تنها هر کدام یادآور سریالهای پیشین خود هستند. طوری که در نگاه اول سریال عید امسال انگار ادامه یا قسمتی از سریالهای طنز عید سالهای گذشته و با همان حال و هوا است. مثل روزگار خوش حبیب آقا که تنها متکی بر کاراکتر محوری آن و در ادامه کارهای قبلی این بازیگر و دقیقاً با همان ویژگیها و فضا، ساخته شده بود.
داستان عید امسال بیشتر از اینکه راوی فیلمنامهای تصویری با چاشنی لحظاتی از طنز باشد، تنها جروبحثهای افراد یک خانواده شلوغ در خانهای کوچک را به تصویر کشیده و تلاش شده با دم دستترین تمهیدات از این مناسبات لحظات طنز ساخته شود، کلکلکردنهای کاراکترها مناسبات خانوادگی خواهر و برادر، کنجکاویها و خواستگاری و ازدواج هم که طبیعتا چاشنی فضاسازی داستان در این نوع سریالهاست.
هرچند در کل سریال لحظههای خندهداری هم وجود دارد که تلاش شده به کمک حضور بازیگرانی مثل بهنوش بختیاری، مهران غفوریان و... و با اتکا به ویژگیهای پرسوناژهای قبلی آنها در سریالهای مختلف ماجراهایی بر مبنای اصول طنز موقعیت و کلامی شکل بگیرد، اما این لحظات آن قدر کشدار تصویر شدهاند و آنقدر طولانی میشوند که کارکرد خود را از دست میدهند مثل صحنه صحبت تلفنی مهران غفوریان، مجید صالحی و... به زبانهای مختلف.
با وجود اینکه سعید آقاخانی، کارگردان این مجموعه در مدیوم تلویزیون پیش از این هم کار کرده و کارهای نسبتا موفقی داشته، اما عجله برای ساخته شدن این کار باعث شده فرصت چندانی برای دکوپاژ و کنترل کار نباشد. از طرفی میزانسن دادن مناسب به این تعداد بازیگر در چنین روندی طبیعتا کار مشکلی است و نتیجه این شده که در اغلب میزانسنهای داخلی چندین نفر از بازیگران در نقش پدر، مادر، خواهر و... یک طرف قرار گرفته و یکی دو بازیگر با بهکارگیری هرچه در توان دارند در کار خلق لحظات طنزاند.
دوربین لحظاتی اینها را نشان میدهد و بعد به آنها کات میکند، اما گروه اول در شکلگیری موقعیت طنز هیچ دخالتی ندارند و تنها بهعنوان ناظر و تماشاچی به اندک میمکها و دیالوگهای کوتاهی از سوی آنها بسنده شده است. البته بحث از دکوپاز و یا حتی فیلمنامه درباره اغلب سریالهای نوروزی، شاید کار بیهودهای است، چون این موارد بیش از آنکه به کارگردان و مهارت او در کارگردانی برگردد و یا اشکال فیلمنامه نویسی باشد به نظارت و برنامهریزی اولیه برای ساخت این سریالها بر میگردد.
وقتی قرار است برنامهای از یک سال قبل ساخته شده و به مناسبت نوروز روی آنتن برود چرا باید اتمام ساخت آن به دقیقه نود رسیده و در ثانیههای آخر شبانه روز فیلمبرداری و با عجله بسته شده و شبیه فیلمهای عروسی یک شبه هم تدوین شود. صرفنظر از اینکه به برنامهریزی سیما و یا به عبارت درستتر عدمبرنامهریزی برای کنداکتور بر میگردد، جایگاه نظارت کیفی و انتظارات مخاطبان مشخص نیست.
کارگردان این برنامهها هر چقدر هم که حرفهای باشد طبعا در سطح انتظارات شبکه حرکت میکند و وقتی کسی از او انتظار ساختن مجموعهای با ساختاری اصولی و برپایه قواعد درست برنامهسازی، ندارد؛ به دمدستیترین امکانات و تلاشها اکتفا میشود. از آن جایی که بحث رقابت بین مجموعههای مختلف سیما در کارهای مناسبتی در چنین فضایی معنای چندانی ندارد، مخاطب باید با همین برنامهها بسازد و ذائقه خود را با همینها تطبیق دهد! دست آخر هم که در گزارشی انتخابی از سطح شهر بالاخره چند نفری پیدا میشوند که تماشاگر چند تا از این مجموعهها باشند و حرفهایشان تاییدی بر ادامه ساخته شدن این روند مطابق سلیقه تماشاگران شود.
متأسفانه در سریالسازی و این روزها حتی در ساختن تله فیلمها در سیما هم برای مجوز دادن و انتخاب کارگردان تنها به نام او بسنده میشود و انتظار دیگری مبنی بر ساخت مجموعهای استاندارد برای سرگرم ساختن و پر شدن لحظات فراغت بینندگان در کار نیست. در بعضی سکانسهای عید امسال انگار بازیگران دور هم جمع شدهاند و بدون هیچ برنامهریزی و نظمی قرار است، موقعیتی را جلوی دوربین بازی کنند. تداخل دیالوگها، بداهه کار کردن، برداشتهای سریع و سردستی و عجله فراوان که همه از جدی نگرفتن کار و صرفا تلاش برای رساندن بهموقع آن روی آنتن ناشی شده باعث میشود با کپی چندمی از لحظات سریالهای مختلف گذشته طرف باشیم و کلیت کار انسجام لازم را نداشته باشد.
هرچند در سریال عید امسال از بازیگران خوبی استفاده شده که اگر هر کدام در حد توان خود در فیلمنامهای اصولی به کار گرفته شوند، میتوانند لحظات طنزی به یاد ماندنی را بسازند، اما ساخت یک مجموعه تلویزیونی به تناسب ماهیت خود که یک کار جمعی است نمیتواند صرفا با تکیه برچند عامل پیش برود و از لحظه انتخاب سوژه تا نوشته شدن طرح و فیلمنامه و بازنویسی و انتخاب عوامل و سپس اجرا و کارگردانی سر صحنه، همه و همه در شکلگیری درست و ساختار استاندارد و موفق یک مجموعه تلویزیونی مؤثرند. البته در کنار اینها نظارت کیفی برچگونگی ساخت یک سریال و ارتقای سلیقه مخاطب از این رهگذر هم نباید نادیده گرفته شود.